معجزه این است که هرچه داشته هایت را بیشتر با دیگران سهیم شوی ، داراتر می شوی ......
من،،،
از معجزه سرشارم
ابراهیمی در گلستانم
از نیل می آیم
با عصای موسا!
من؛
عیسا مسیحم
مصلوبِ مصائب نادانی ها
رجعتم
شفای کورهایی ست که،
درد بشریت را نمی بینند.
من ابراهیم!...
آمده ام تا شبانه
بت های درون بشکنم
و بگ...
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
معجزه ڪن ! مثلا کمی برگرد ....
ارسال شده توسط
امید خدیجه
معجزه را وجود فردی می نامم
که می شود در آغوشش
عالم و آدم را از یاد برد...
آرزویم را بستم به ضریحِ موهایت...معجزه شد...
این معجزه ی توست که پاییز قشنگ است
هر شاخه ی با برگ گلاویز قشنگ است
هر خش خشِ خوشبختی و هر نم نمِ باران
تا یاد توام هرکس و هرچیز قشنگ است
کم صبرم و کم حوصله، دور از تو غمی نیست
پیمانه ی من پیش تو لبریز قشنگ است
موجی که نپیوست به ساحل به من آموخت
در عین توانستن، پرهیز قشنگ است
بنشین و تماشا کن از این فاصله من را
فواره ام، افتادن من نیز قشنگ است
بنشین و ببین، زردم و نارنجی و قرمز
پاییز همین است؛ غم انگیز قشنگ است...
اول قصه دلم خواست کنارم باشی
مرهم حال من و صبر و قرارم باشی
رنگ و رخسار دلم رفت در این سختی ها
دل به تو داده که تا نقش و نگارم باشی
قلب من وسط پاییز همین طوفان بود
گفتم ای کاش بمانی و بهارم باشی
پشت هم شعر غزل شعر غزل شعر غزل
من برای تو همایون تو سه تارم باشی
با تو من عهد نمودم که تو را دارم پس
دل به مردی ندهم چون تو قمارم باشی
تا که خندیدی و چشم تو به چشمم افتاد
بی جهت خواست دل آهوی شکارم باشی
شکل این قصه عوض شد و تو میف...
باید از اول این شعر تو اینجا باشی
اعتبار غزل و صاحب امضا باشی
رو برویم بنیشین، حرف بزن ،قهوه بنوش
قسمت این است که هم فال و تماشا باشی
آمدی تا که جهان خانه تکانی بکند
و تو آن نقشه ی جغرافی زیبا باشی
میتوانی فقط از فاجعه ی چشمانت
یک شبه تیتر شوی ،صدر خبر ها باشی
️
من معجزه را
فردی می نامم که می شود
در آغوشش عالم و آدم را از یاد برد!
نگاه کن
معجزه همین است
همین که با قلبی خالی
دستهایت پر از ستاره و
آسمانت را
ستاره باران دیده اند....
لااقل پیش بیا تا غزلی ساز کنیم
قصه و شعر و سَر راز دلی باز کنیم
دفتر بغض و عداوت بگشاییم به عشق
تا که از معجزه ی عاشقی اعجاز کنیم
بنوازیم به صد شور و شعف دل ها را
به شب خلوت مان همهمه ابراز کنیم
با نشستن به لبِ تاقچه ی خاطره ها
عشق را با نفس گرم تو آغاز کنیم
شعری از غنچه بوسه بسرایم به لب
افق چشم تو را یک شب پرواز کنیم
تا که صبح بال زند مثل نفس های نسیم
بر سر بوسه ی صبحانه کمی ناز کنیم
کاش هرگز نرود از سر من سایه ی تو ...
معجزه از این زیباتر
که من
میان سیاهی چشمانت
آبی ترین آسمان را می بینم ....
واحد شمارش معجزه
" بوسه های توست "...
مرگ باید سپید باشد تا
روسیاهی زندگی برود
مرگ آغاز هر چه آغاز است
در مسیری غریب و یک طرفه
زنده بودن همیشه معجزه نیست
زنده باشی و زندگی نکنی؟
مرگ آغاز هر چه پایان است
اشتباهی درست در خلقت
رسم دنیا نبوده این باشد
شکل گهواره ای شکسته شده
مرگ پایان هر چه پایان است
پوچ تر، بد قواره تر از هیچ
شعر بی قافیه غم انگیزست؟
شاعر...
رمز و راز تاسوعا:
پیدا کردن یکصد دوست
معجزه نیست
معجزه
پیدا کردن تنها یک دوست است
که در کنار شما بایستد
حتی زمانیکه صدها نفرعلیه شما صف کشیده اند...
بى شک خداوند تو را
معجزه اى براى
دنیاىِ بیهوده ام
فرستاده...
لبخندت بی شک معجزه ی خداست؛
در این عصرِ بی معجزِگی......
تو پیامبر عشق بودی
و معجزه ات سفر
وقتی به تو ایمان آوردم
که رفته بودی......