موضوعات وبسایت : تحقیق
سوالات امتحان آیین نامه رانندگی

کوته نمی شود شب یلدای غربتم

نویسنده : محمد پارسایی | زمان انتشار : 06 خرداد 1400 ساعت 12:53

سوالات امتحان آیین نامه رانندگی

غزل شمارهٔ ۴۰۷۹

saeb.gif

عیسی دمی کجاست به درد سخن رسد

گردد تمام گوش وبه فریاد من رسد

از همعنانیم نفس برق وباد سوخت

مجنون کجا به بادیه گردی به من رسد

صد حلقه پیچ وتاب فزون می خورم ز زلف

تا رشته ام به گوهر سیمین بدن رسد

افغان که سراسر این خاک سرمه خیز

یک کس نیافتم که به داد سخن رسد

از سنگ جوی شیر به ناخن کنم روان

مشکل به سخت جانی من کوهکن رسد

ار کوتهی به داد سر من نمی رسد

چون دست کوتهم به ترنج ذقن رسد

کوته نمی شود شب یلدای غربتم

گر دست من به دامن صبح وطن رسد

زینسان که دست جرأت گلچین دراز شد

مشکل که برگ سبز به مرغ چمن رسد

یک تن خمش ز هرزه درایی نمی شود

فریاد من به گوش که در انجمن رسد

گردد روان ز دیده یعقوب جوی خون

خاری اگر به یوسف گل پیرهن رسد

زینسان که من ز فکر فرورفته ام به خود

مشکل کسی به غور سخنهای من رسد

از دوری وطن دل خود می کند تهی

الماس اگر به داد عقیق یمن رسد

آواز سرمه خورده به جایی نمی رسد

چشم از کسی مدار به داد سخن رسد

صائب ز گرمخونی من می شود عقیق

سنگ ملامتی که به سروقت من رسد



saaghar.jpg

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر