موضوعات وبسایت : تحقیق
سوالات امتحان آیین نامه رانندگی

تفسیر شعر مولانا

تفسیر شعر مولانا

نویسنده : محمد پارسایی | زمان انتشار : 02 اسفند 1399 ساعت 12:54

وبسایت تخصصی شعر و عرفان دیدارجان

سوالات امتحان آیین نامه رانندگی

حکایت آن عاشقی که شب بیآمد بر امید وعدۀ معشوق به وعده گاه در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان حکایت آن عاشقی که شب بیآمد بر امید وعدۀ معشوق به وعده گاه در روزگاران پیشین عاشقی بود که از عشق بسیار دم می زد و خود را مشتاق سینه چاک معشوق نشان می داد . روزی معشوق بدو پیغام [...]

حکایت صیادی که خود را در گیاه پیچید و دسته گل بر سر نهاد در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان حکایت صیادی که خود را در گیاه پیچید و دسته گل بر سر نهاد پرنده ای به سوی لاله زاری پرواز کرد در حالی که دامی در آنجا گسترده شده بود و دانه هایی نیز در آن . در [...]

حکایت گلایه امیران از سلطان محمود به دلیل مقرری ایاز در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان حکایت گلایه امیران از سلطان محمود به دلیل مقرری ایاز امیرانِ سلطان محمود بدو گلایه کردن که چرا به اَیاز مقرری سی امیر را می دهی ؟ سلطان جوابی نداد تا اینکه روزی سلطان برای شکار با سی تن از اُمَرا به صحاری [...]

شرح و تفسیر مثنوی معنوی مولوی

806) مور بر دانه بِدآن لرزان شود / که ز خِرمن هایِ خوش اَعمی بُوَد
807) می کشد آن دانه را با حرص و بیم / که نمی بیند چنان چاشِ کریم
808) صاحبِ خِرمن همی گوید که هَی / ای ز کوری پیشِ تو معدوم شَی
809) تو ز خرمنهایِ ما آن دیده ای / که در آن دانه به جان پیچیده ای

793) گفت : آری لیک کو دَورِ یَزید ؟ / کی بُده ست این غم ؟ چه د یر اینجا رسید ؟
794) چشمِ کوران آن خَسارت را بدید / گوشِ کرّان آن حکایت را شنید
795) خفته بودستید تا اکنون شما / که کنون جامه دریدید از عَزا ؟
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان / زآنکه بَد مرگی است این خوابِ گران

777) روز عاشورا همه اهلِ حَلَب / بابِ اَنطاکیه اندر تا به شب
778) گِرد آید مرد و زن جمعی عظیم / ماتمِ آن خاندان دارد مقیم
779) ناله و نوحه کنند اندر بُکا / شیعه ، عاشورا برای کربلا
780) بشمرند آن ظلم ها و امتحان / کز یزید و شمر دید آن خاندان

723) جان بسی کندی و اندر پَرده ای / ز آنکه مُردن اصل بُد نآورده ای
724) تا نمیری ، نیست جان کندن تمام / بی کمالِ نردبان نآیی به بام
725) چون ز صد پایه دو پایه کم بُوَد / بام را کوشنده ، نامَحرَم بُوَد
726) چون رَسَن یک گز ز صد گز کم بُوَد / آب اندر دَلو از چَه کی رَوَد ؟

شرح و تفسیر دیوان حافظ شیرازی

1) دیریست که دلدار پیامی نفرستاد / ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
2) صد نامه فرستادم و آن شاهِ سواران / پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد
3) سویِ منِ وحشی صفتِ عقل رمیده / آهو روشی کبکِ خرامی نفرستاد
4) دانست که خواهد شدنم مرغِ دل از دست / و ز آن خطِ چون سلسله دامی نفرستاد

1) خسروا گوی فلک در خَمِ چوگانِ تو باد / ساحتِ کون و مکان عرصۀ میدان تو باد
2) زلفِ خاتونِ ظفر شیفتۀ پرچمِ توست / دیدۀ فتح ابد عاشقِ جولانِ تو باد
3) ای که انشاء عطارد صفتِ شوکتِ توست / عقلِ کُل چاکرِ طغرا کِشِ دیوانِ تو باد
4) طیرۀ جلوۀ طوبی قدِ چون سروِ تو شد / غیرتِ خُلدِ برین ساحتِ بستانِ تو باد

1) حُسنِ تو همیشه در فزون باد / رویت همه ساله لاله گون باد
2) اندر سرِ ما خیالِ عشقت / هر روز که باد در فزون باد
3) هر سرو که در چمن درآید / در خدمتِ قامتت نگون باد
4) چشمی که نه فتنۀ تو باشد / چون گوهرِ اشک غرق خون باد

1) تنت به نازِ طبیبان نیازمند مباد / وجودِ نازکت آزردۀ گزند مباد
2) سلامت همه آفاق در سلامتِ توست / به هیچ عارضه شخصِ تو دردمند مباد
3) درین چمن چو درآید خزان به یغمایی / رهش به سروِ سهی قامتِ بُلند مباد
4) در آن بساط که حُسنِ تو جلوه آغازد / مجالِ طعنۀ بدبین و بدپسند مباد

شرح و تفسیر دیوان سعدی شیرازی

1) دوست دارم که بپوشی رُخِ همچون قمرت / تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت
2) جرم بیگانه نباشد ، که تو خود صورت خویش / گر در آیینه ببینی ، برود دل ز بَرت
3) جای خنده ست سخن گفتن شیرین پیشت/ کآب شیرین چو بخندی ، برود از شکرت
4) راهِ آهِ سَحر از شوق نمی یارم داد / تا نباید که بشوراند خوابِ سَحرت

1) دلِ هر که صید کردی ، نکشَد سَر از کمندت / نه دگر امید دارد که رها شود ز بندت
2) به خدا که پرده از رویِ چو آنشت برافکن / که به اتّفاق بینی دلِ عالَمی سپندت
3) نه چمن شکوفه ای رُست چو رویِ دلستانت/ نه صبا صنوبری یافت چو قامتِ بلندت
4) گرت آرزوی آن است که خونِ خَلق ریزی / چه کند که شیرِ گردون نَنَهَد چو گوسفندت ؟

1) کهن شود همه کس را به روزگار ، ارادت / مگر مرا که همان عشقِ اوّل است و زیادت
2) گَرَم جواز نباشد به پیشگاهِ قبولت / کجا روم که نمیرم بر آستانِ عبادت ؟
3) مرا به روزِ قیامت مگر حساب نباشد / که هجر و وصلِ تو دیدم ، چه جای موت و اعادت ؟
4) شنیدمت که نظر می کنی به حالِ ضعیفان / تَبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت

1) معلّمت همه شوخیّ و دلبری آموخت / جفا و ناز و عِتاب و ستمگری آموخت
2) غلامِ آن لبِ ضحّاک و چشمِ فتّانم / که کیدِ سِحر به ضحّاک و سامری آموخت
3) تو بت چرا به معلّم روی ؟ که بتگر چین / به چین زلف تو آید به بتگری آموخت
4) هزار بلبل دستان سرای عاشق را / بباید از تو سخن گفتن دری آموخت

هدف وبسایت شعر و عرفان دیدارجان

سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی و تأملات اشراقی بوده است . از اینرو در طی قرون و اعصار نام آورانی بی شمار در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورده است . بزرگانی چون مولانا ، حافظ ، سعدی ، عطار نیشابوری و …

با توجه به ظهور تکنولوژی های جدید و تغییر رسانه های تبلیغی ، ضرورت تغییر ابزار و رسانه های تبلیغ فرهنگ غنی اسلامی و ایرانی ، بیش از پیش به چشم می خورد که در این میان پدیده اینترنت با کاربرد وسیع و جهانی و عدم محدودیت های زمانی و مکانی ، تاثیر ژرفی در نفوذ افکار و فرهنگ ها در مخاطبین خود که غالبا جوانان هستند ، داشته است.

بر همین اساس ، سایت دیدارجان ، محور اصلی فعالیت خود را به امر شرح و تفسیر اشعار و حکایات عرفانی شامل تفسیر اشعار مثنوی معنوی مولوی ، دیوان حافظ و سعدی ، عطار نیشابوری و سایر شاعران بزرگ ایران زمین اختصاص داده است . شرح وتفسیر اشعار و حکایات عرفانی که سعی شده از بهترین و معتبرترین مراجع انتخاب شود در بر گیرنده آداب سلوک ، اخلاق و صفات پسندیده ، تهذیب و تزکیه نفس و در یک کلام راه و روش وصول به حضرت حق است.

گفت ما را هفت وادی در ره است / چون گذشتی هفت وادی ، درگه است

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟


منبع: didarejan.com



ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر