موضوعات وبسایت : تحقیق
سوالات امتحان آیین نامه رانندگی

هم خانواده پیش

هم خانواده پیش

نویسنده : مسعود زمانی | زمان انتشار : 16 اسفند 1400 ساعت 20:26

سوالات امتحان آیین نامه رانندگی

⬆ برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.

98 1565 100 1

transnet-970-250.gif

/piS/


مترادف پیش: سابق، قبل، فراپیش، قدام، برابر، روبرو، مقابل، زی، نزد، گذشته، ماضی، شاخه نخل، جلو، پیشرو، کنار، پهلو، نزدیک، سمت، سو، طرف


متضاد پیش: بعد، پس، پشت، عقب

معنی پیش در لغت نامه دهخدا

پیش. (اِ) ضمه و تلفظ آن «اُ» باشد. ضم ّ (حرکت ). رفع (اِعراب ). یکی از سه حرکت حروف ، دو حرکت دیگر زبر یا فتح و زیر یا کسر است. نیز رجوع به تاریخ تمدن اسلام جرجی زیدان ج 3 ص 55 فصل تاریخ حرکات حروف شود.
- پیش دادن ؛ مضموم خواندن. رجوع به پیش دادن شود.
پیش. (اِ) برگ درخت خرما. (جهانگیری ). برگ خرما (لغت بلوچ در چاه بهار و نیک شهر). شاخ درخت خرما. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). بگفته ٔ رشیدی لیف خرما، اما در اکثر نسخ پیشن و پیشند است. (انجمن آرا). عباب. || پیس. (برهان ). خرمای ابوجهل. (برهان ).
پیش. (اِ) نام هر یک از چهار دندان که دو بر بالا و دو به زیر است در پیش دهان و آنرا به تازی ثنیه و جمع آنرا ثنایا گویند.
پیش. (پسوند) مزید مؤخر امکنه : آسیاب پیش. بیه پیش و بیه پس (از کلمه ٔ «بیا» فعل امر آمدن و «پیش »)،نام دو قسمت گیلان. رجوع به بیه پیش و بیه پس شود.
پیش. (ص ) عاقل و خردمند. (برهان ).
پیش. (اِ) قُبُل. مقابل پس ، دُبُر. مقابل پشت. || بخش قدامی. مقابل قسمت خلفی از چیزی :
بدرد همی پیش پیراهنش
درخشان شود آتش اندر تنش.

فردوسی.

عقوة، ساحة؛ پیش در. کاثبة؛ پیش شانه جای اسب. هجنع؛ موی پیش سر رفته. وصید؛ پیش آستانه ٔ در. حوزمة؛ پیش بینی. کنثرة الحمار؛ پیش بینی خر. قادمة؛ پیش پالان. خطم ؛ پیش بینی و دهن ستور. جؤشوش ؛ پیش سینه. (منتهی الارب ).
پیش. (اِ) ساحل. کنار :
بیامد تهمتن به توران زمین
خرامید تا پیش دریای چین.

فردوسی.

ز خرگاه تا پیش دریای چین
ترا بخشم و گنج ایران زمین.

فردوسی.

ز کشمیر تا پیش دریای چین
برو شهریاران کنند آفرین.

فردوسی.

به گستهم نوذر سپرد آن زمین
ز قچقار تا پیش دریای چین.

فردوسی.

ز هیتال تا پیش رود ترک
به بهرام بخشید و بنوشت چک.

فردوسی.

یکی باغ خرم بد از پیش جوی
در او دختر شاه فرهنگ جوی.ف ...


معنی پیش به فارسی

پیش

نام یکی ازحرکات یااعراب کلمه که بعربی ضمه گویند، جلو، قبل، روبرو، نزد، سابق وگذشته، تقدم
( اسم ) ۱- شاخ. درخت خرما. ۲- برگ درخت خرما. ۳- خرمای ابوجهل .
عاقل و خردمند
[ گویش مازنی ] /pish/ جلو پیش

[appoggiatura] [موسیقی] 1. نغمۀ ناملایم از یک آکورد که در ضرب قوی ظاهر می شود و به صورت بالارونده یا پایین رونده بر روی نغمۀ ملایمِ ضربِ نسبتاً ضعیف تر همان آکورد حل می شود 2. یک نت زینت که در جای نغمۀ اصلی، در آغاز ضرب ظاهر و سپس جذب آن می شود

[preconception] [علوم سلامت] مربوط به قبل از آبستنی

دهی از دهستان بالارخ کدکن شهرستان تربت حی دریه

[پزشکی-دندان پزشکی] ← آسیای کوچک

[initial, initium] [زیست شناسی- علوم گیاهی] 1. یاخته هایی که از آن لایه های آغازه ای حاصل می شود 2. یاخته های درحال تقسیم فعال یک سرلاد

[ray initial] [زیست شناسی- علوم گیاهی] یاخته هایی کمابیش مکعبی در بُن لاد آوندی که به اجزای شعاعی سامانۀ اشعه، مانند یاخته های نرم آکنه ای اشعه در چوب و آبکش پسین، تبدیل می شود

[initium folier] [زیست شناسی- علوم گیاهی] یاخته هایی که آغازۀ برگ از آنها به وجود می آید

[fusiform initial] [زیست شناسی- علوم گیاهی] یاخته هایی کمابیش طویل در بُن لاد آوندی که به اجزای محوری یا طولی سامانۀ چوب و آبکش پسین، مانند عناصر آوندی، نایدیس ها و عناصر لولۀ آبکش‍ی و نیز پیش آغازه های اشعه تبدیل می شوند

...

معنی پیش در فرهنگ معین

پیش

قدم (قَ دَ) (ص مر.) آن که پیش از دیگران به کاری دست بزند.
۱ - (ق .) جلو، قبل ، قدام . ۲ - پس ، بعد. ۳ - (حراض .) نزد. ۴ - سوی ، طرف . ۵ - (اِ.) یکی از سه حرکت حروف ، ضمه .

(گَ) (اِمر.) آگهی ای که پیش از زمان پرداخت سند، برای وام دار فرستاده می شود، اخطاریه .

(مَ) (اِمر.) حادثه ، روی داد.

(مَ دَ) (مص ل .) ۱ - نزدیک آمدن . ۲ - اتفاق افتادن ، روی دادن .

(اُ دَ) (مص ل .) ۱ - جلو زدن . ۲ - برتری یافتن .

(اَ کَ دَ) (مص م .) ۱ - پیش انداختن . ۲ - پایین انداختن .

( اَ ) (ص .) محتاط ، عاقل .

(بُ) (اِمر.) حفاظ مانندی که جلوی بخاری قرار می دادند تا مانع از جهیدن آتش به بیرون از بخاری شود.

(بُ دَ) (مص م .) ۱ - پیروز شدن ، کامیاب شدن . ۲ - انجام دادن ، اجرا کردن .

(بَ) (اِمر.) پارچه ای که به وسیلة آن قسمت جلو سینه و دامن را می پوشانند تا هنگام کار لباس کثیف نشود.

(بَ) (اِمر.) پولی که پیش از دریافت کالا به فروشنده دهند تا هنگام تحویل کالا بقیه پول را بپردازند، بیعانه .

(ص فا.) با احتیاط ، دوراندیش .

(حامص .) ۱ - عاقبت اندیش ...

معنی پیش در فرهنگ فارسی عمید

پیش

۱. [مقابلِ پس] جلو.
۲. (قید) قَبل، سابق، در زمان گذشته.
۳. (حرف اضافه) نزد.
۴. (ادبی) = ضمه
* پیش ایوان: [قدیمی]
۱. ایوان.
۲. جلو ایوان.
* پیش بردن: (مصدر متعدی)
۱. جلو بردن.
۲. کاری را با کامیابی و پیروزی به پایان رساندن.
* پیش پا: جلو پا، دم پا.
* پیش داشتن: (مصدر متعدی) [قدیمی]
۱. پیشکش کردن، تقدیم کردن.
۲. مقدم داشتن.
۳. در حضور داشتن.
* پیش راندن: (مصدر متعدی) جلو راندن، به جلو راندن.
* پیش رفتن: (مصدر لازم)
۱. جلو رفتن.
۲. به کسی یا چیزی نزدیک شدن.
۳. پیشی گرفتن.
* پیش رو: (قید) ‹پیش روی›
۱. جلو رو.
۲. برابر، روبه رو.
* پیش شدن: (مصدر لازم) [قدیمی]
۱. جلو رفتن، پیش رفتن.
۲. پیشرفت کردن.
* پیش طلبیدن: (مصدر متعدی)
۱. پیش خواستن.
۲. به حضور خواستن، به حضور طلبیدن.
* پیش فرستادن: (مصدر متعدی) فرستادن پیش از وقت و موعد مقرر: برگ عیشی به گور خویش فرست / کس نیارد ز پس، ز پیش فرست (سعدی: ۵۲).
* پیش کردن (افکندن): (مصدر متعدی)
۱. جلو انداختن و راندن، جلو بردن.
۲. تقدیم کردن.
۳. بستن در اتاق به حالتی که با اندکی فشار باز شود.
* پیش کشیدن: (مصدر متعدی)
۱. کسی یا چیزی را به سوی خود کشیدن.
۲. مطلب یا سخنی را به میان آوردن.
۳. پیشکش کردن.
* پیش گرفتن: (مصدر متعدی)
۱. گرفتن قبل از موعد مقرر.
۲. پیش رو قرار دادن.
۳. جلو انداختن و پیشاپیش بردن.
۴. آغاز کردن، شروع کردن.
۵. مانع شدن، جلوگیری کردن.
* پیش گذاشتن: (مصدر متعدی)
۱. جلو آوردن و پیش روی خود نهادن، برابر چشم قرار دادن.
۲. چیزی جلو کسی قرار دادن.
۳. مانعی در راه کسی یا چیزی قرار دادن.
* پیش نهادن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = * پیش گذاشتن

۱. (بانکداری) آگهی مختصری که پیش از سر رسیدن موعد پرداخت پول سند برای بدهکار فرستاده می شود.
۲. (اقتصاد) نامه ای که ادارۀ دارایی برای مُؤَدی مالیات می فرستد و میزان مالیات یک سالۀ او را معین می کند.

قسمتی از چیزی ...

پیش در جدول کلمات

پیش

جلو, نزد , روبرو

پیش از سال 1972 به این کشورسیلان می گفتند

سریلانکا

پیش افتادن و جلو رفتن

تقدم

پیش بها

بیعانه

پیش بینی

عاقبت اندیش, حزم, احتیاط, پیش گویی

پیش پرداخت

اوانس

پیش درآمد

مقدمه

پیش رو

جلو

پیش رو | نزد

جلو

پیش رونده

پویا


معنی پیش به انگلیسی

presence (اسم)

مجاورت ، پیش ، حضور ، محضر ، پیشگاه ، در نظر مجسم کننده ، وقوع و تکرار

front (اسم)

جلو ، پیش ، نما ، جبهه ، جبهه جنگ ، صف پیش

foreside (اسم)

جلو ، پیش ، قدام

fore (صفت)

پیشین ، قبلی ، پیش ، جلوی

fore (قید)

پیش ، درجلو

along (قید)

جلو ، پیش ، موازی با طول

ago (قید)

قبل ، پیش ، گذشته

past (قید)

دور از ، پیش ، پیش از ، در ماورای

in advance (قید)

پیش

beforehand (قید)

جلو ، پیش ، قبلا ، پیشاپیش ، مقدم بر

forward (قید)

جلو ، پیش ، به جلو ، به پیش ، بطرف جلو ، ببعد

ahead (قید)

جلو ، پیش ، در امتداد حرکت کسی ، روبجلو

forth (قید)

جلو ، پس ، پیش ، بیرون از ، از حالا ، دور از مکان اصلی

near (قید)

تقریبا ، پیش

beside (قید)

از طرف دیگر ، پیش ، در کنار ، در یک طرف ، وانگهی

to (حرف اضافه)

در ، نزد ، طرف ، بر حسب ، در برابر ، به ، بسوی ، پیش ، بطرف ، برای ، سوی ، تا نسبت به ، روبطرف

unto (حرف اضافه)

در ، در برابر ، بسوی ، پیش ، بطرف ، سوی ، تا نسبت به ، روبطرف

with (حرف اضافه)

با ، پیش ، بطرف ، برخلاف ، بوسیله ، بعوض ، در جهت ، در ازاء

before (حرف اضافه)

پیش ، پیش ازانکه ، قبل از ، پیش از

fore- (پیشوند)

پیش ، واقع در جلو ، پیشروها ، جلو قبلا

معنی کلمه پیش به عربی

پیش

آلي , جبهة , علي طول , فصاعدا , قبل ذلک , للامام , ماضي , مضي , مهاجم , وجود

قبل ذلک , ماضي

ادناه , حتي الآن

تاريخ سابق

قبل الحرب

تخل عنه

عتيق

صباح

لفترة قصيرة

غرفة الانتظار

تقدم

احبط

فق

متقدم

عارض

مشروع

مشروع

علم الصرف

بروز

خنفساء ...

پیش را به اشتراک بگذارید

معنی یا پیشنهاد شما

واژه

نام شما

معنی یا پیشنهاد شما


نام نویسی   |   ورود


کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته

پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته

عبارات و کلمات کلیدی مرتبط

• پیش بینی وضع هوا در هفته آینده   • پیش بینی وضع هوا تهران   • پیش بینی وضع هوا مازندران   • پیش بینی وضع هوا شیراز   • پیش بینی وضع هوا رشت   • پیش بینی وضع هوا اصفهان   • پیش بینی وضع هوا تبریز   • پیش بینی وضع هوا مشهد   • معنی پیش   • مفهوم پیش   • تعریف پیش   • معرفی پیش   • پیش چیست   • پیش یعنی چی   • پیش یعنی چه  

توضیحات دیگر


کلمه : پیش
اشتباه تایپی : ~da
آوا : piS
نقش : صفت
عکس پیش : در گوگل


آیا معنی پیش مناسب بود ؟           ( امتیاز : 98% )

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟


منبع: abadis.ir



ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر