تاریخ عملیات | عنوان مرحله | نام کاربر | وضعیت | توضیحات |
---|---|---|---|---|
عنوان مرحله | |
نام کاربر | |
وضعیت | |
نویسنده: فریده عصاره
در یک رودخونه چند تا ماهی زندگی میکردن. آب رودخونه هر روز کم و کمتر میشد. مدتی بود که باران نیمده بود. آب رودخونه اونقدر کم شده بود که ماهیا دیگه نمیتونستند شنا کنن. درختای کنار رودخونه داشتن خشک میشدن. اونا خیلی تشنه بودن ولی از آب و باران خبری نبود ...
در ادامه میتوانید به داستان بسیار زیبای "گریه ابر" گوش فرا دهید.
فایلها و رسانهها
درباره نویسنده
- کیفیت پایینی دارد
- این مطلب یک اِسپم (هرزنگار) است
- این مطلب به اینجا تعلق ندارد
- سایر موارد (علت را در زیر بیان نمایید)
از گزارش این محتوا سپاسگزاریم، مدیران سایت از گزارش شما مطلع خواهند شد.