موضوعات وبسایت : تحقیق
سوالات امتحان آیین نامه رانندگی

جملاتی درباره پرندگان

جملاتی درباره پرندگان

نویسنده : محمد پارسایی | زمان انتشار : 01 اسفند 1399 ساعت 23:34

سوالات امتحان آیین نامه رانندگی

یک زندگی کم است...
برای آنکه تمام شکل‌های دوستت دارم را با تو در میان بگذارم...
می‌خواهم هر صبح که پنجره را باز میکنی؛ آن درخت روبه‌ رو من باشم..
فصل تازه من باشم..
آفتاب من باشم..
استکان چای من باشم..
و هر پرنده ای که نان از انگشتان تو می‌گیرد..
یک زندگی کم است؛
برای شاعری که می‌خواهد در تمام جمله ها دوستت داشته باشد.....

متن روزبه سوهانی

ادامه متن

همیشه از خودم می پرسیدم...
دوندگان آفریقایی...
می خواهند از چه چیزی فرار کنند...
که این قدر پاهای قوی دارند..
بومیان آمریکا...
می خواهند ...
کدام آواز را بخوانند...
که آرواره های محکمی دارند...
و ساکنان قطب ..
از گرمای کدام کلمه...
به یخ ها پناه برده اند...
همیشه از خودم می پرسیدم...
من پرنده ی کدام آسمانم؟
می خواهم به کجا بپرم...
که این قدر دلم بال بال می زند...
برای پریدن ......

متن سید رسول پیره

ادامه متن

کسی که آسمانش به اندازه پنجره ای ست که دارد، هرگز پرواز را نمی فهمد و پرنده هایش همیشه ناتمامند......

متن جلال پراذران
636_1608569708_607.jpg

ارسال شده توسط
جلال پراذران

ادامه متن

ای کاش پرنده بودم تا میتوانستم از بالای ابرهای بغض آلود، زندگی کردنت را تماشا کنم .
ای کاش دریا بودم تا میتوانستی سنگِ دغدغه هایت را در دلم پرتاب کنی و ساعت ها به من خیره بمانی .
ای کاش فردا بودم تا هر روز در انتظارم بنشینی
و ای کاش با تو آنجا بودم؛ در کنار دریا چشم انتظار فردا و غرق شده در رویاهایمان پرواز کردن را به تو می آموختم....

متن سحر قاضی نظام

ادامه متن

آغوش آسمان باز است
درمن
پرنده ای فوبیای پرواز دارد......

متن آریا ابراهیمی
246_1602871273_188.jpg

ارسال شده توسط
آریا ابراهیمی

ادامه متن

حالا که رفته ای
پرنده ای آمده است

در حوالی همین باغ روبرو

هیچ نمی خواهد،

فقط می گوید: کو کو...

"محمدرضا عبدالملکیان"...

متن شعر

ادامه متن

- تکدّر:

دوستت دارم
و همین اصل،،،
غمگین ترم می کند!
وقتی که،
نمی توانم چهار فصل جهان را
در آغوش تو آواز بخوانم!

حسادت می کنم وقتی
نسیمی زیرک
مو هایت را به بازی می گیرد!

آه
نارون بالا بلند من!
باور کن
از این همه خواستن،
--غمگین ام...
مثل پرنده ای که
بادِ مهاجم
لانه اش را
به تاراج برده ست!

سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...

متن زانا کوردستانی
379_1597759821_176.jpg

ارسال شده توسط
زانا کوردستانی

ادامه متن

این روزها حال و هوایی در سرم نیست !
غیر از خودم دیگر کسی دور و برم نیست!

این روزها آنقدر کافر گشته ام که ....
حتی خدا استغفرالّه ، باورم نیست !

شاید "خدا" می خواست من تنها بمانم
وقتی که"او"هم جان پناه و یاورم نیست!

دیگر هوای عشق هم در سر ندارم
دیگر برای عاشقی شور و شرم نیست !

همچون پرنده در قفس آشفته حالم
در آسمان هیچکس بال و پرم نیست !

مثل درختی بی ثمر می مانم از دور
جز شاخه ی خشکی به روی پیکرم نیست!
...

متن شعر

ادامه متن

کدام پرنده
‏با بوی تن تو پرواز می کند
‏که باران را
این گونه
‏عاشقانه می نوشم؟

‏...

متن بیژن نجدی

ادامه متن

مرا ببخش... اگر پنجه های گرگ ندارم
برای بُردنِ تو نقشه ای بزرگ ندارم

بگو بیایم هرگوشه ی جهان که بگویی
که پَر بگیرم هرسمتِ آسمان که بگویی

قرارِ اول مان هرکجا که دار نباشد
که دُورِ سینه ی مان سیمِ خاردار نباشد

توجهی به شب و حلقه ی طناب نکردن
قرار بعدیِ مان مرگ را حساب نکردن

بدون بال درین آسمان پرنده بمانیم
قرار بعدیِ مان: لج کنیم، زنده بمانیم!

اگرچه بر تنِ مان ردّپای قرمزِ جنگ است
به مرگ فکر نکن، زندگی هنوز قشنگ است...
.
.
....

متن شعر

ادامه متن

دلتنگت که می شوم،
حسِ پرواز--
به سرم می زند...
افسوس!
من پرنده ای محبوسم
[زخمی ی میله ها]!

لیلا طیبی (رها)...

متن لیلا طیبی
379_1597759821_176.jpg

ارسال شده توسط
زانا کوردستانی

ادامه متن


پرنده نیستم
که بگویی: دوستت دارم، پرواز کنم!
آدمم،
بیشتر عمر میکنم......

متن عاشقانه

ادامه متن

خواهر همان پرنده ایست که
حتی اگر پاییز باشی...
به روی شاخه های
بی روح و بی رنگ تو
آواز خوش زندگی میخواند،
تا بهار
سمت تو بیاید......

متن دلنوشته

ادامه متن

ربنا که می گویی
ماه حلول می کند
پرنده خاموش
گوش به هوش می شود
هر واژه که
حنجره می خواند
دَم به عطش می نوشد
روحِ تشنه
افطار می کند
پر پرواز می گیرد جان
ای صدایت
شبیه آب روان
تو
تنها تو
ربنا بخوان......

متن لیلا خراسانی فر

ادامه متن

ای کاش
ماهی ای بودم توی حوض
شاخه گلی در بیابان
پرنده ای روی شاخه ی یک درخت
سنگ ریزه ای تهِ رودخانه
یا قاصدکی میان دستان باد
هر چیزی جز "انسان"
هر چیزی که غم هیچوقت
حوالی خیالش پرسه نزند...

متن مهرداد محمدی

ادامه متن

کاش تنهایی

پرنده بود

گاهی هم
به کوچ فکر می کرد...

متن تنهایی

ادامه متن

از سر زمین عشق
برایت پیامی آوردم
بدین سان
بیا مثل دو پرنده
بال بگشایم بسوی
خانه خوشبختی
که درآن میز شب یلدا را
اینگونه چیدم
شکلات ، از طعم چشمانت
آجیل از ذرات ، عشق من
دوستت دارم
عاشقتم
انار ، از باقی مانده قلبم
که هزاران تکیه شده
درون ظرفی از وجودم
همه را در روی میز تنهایی
چیده ام
بیا تا شب یلدا را
سپری کنیم باعشق...

متن عاشقانه

ادامه متن

من از پنجره چشمان تو
آسمان آبی را دیدم
که پرنده عشق
پرواز می کرد
در کهکشان دوستت دارم...

متن عبدالعظیم خویی

ادامه متن

جهان را به شاعران بسپارید
مطمن باشید
کلمات را بیدار می کنند
و در کرت ها
گل و گندم می کارند

جهان را به شاعران بسپارید
بیابان و باران
هر دو خوشحال می شوند
و هر دو جوانه می زنند
از سر انگشت کودکان دبستانی

جهان را به شاعران بسپارید
مطمن باشید
سربازان ترانه می خوانند و
عاشق می شوند
وتفنگ ها
سر بر قبضه می گذارند و
بیدار نمی شوند

جهان را به شاعران بسپارید
دیوارها فرو می ریزند و
مرز ها رنگ می بازند
درختان به خیابان می آیند
در ص...

متن محمدرضا عبدالملکیان

ادامه متن

«ماه را...»

گاهی همهء زیبایی های آسمان
تنها می شوند و می ترسند
اما این ترس را به روی خودشان نمی آورند
تا زیبا بمانند!
تنهایی شان که فراوان شود
آنها با آن همه زیبایی
به کجا پناه می برند؟

ماه را می دانم!
ماه را
هرکجا که تو پناه بدهی
آسمانش آنجاست!
و پناهش می دهی
در آسمان پشت پیراهنت...

و پرنده ای اینجا بی تاب می شود
برای پرواز
با بال هایی جا مانده
در یک سقوط ناگهانی!
پس حسرت ماه نبودنش را می خورد
و وقتی که به یاد می آورد
ر...

متن عرفان محمودیان

ادامه متن

روزهای اول پاییز یه عادتی هم که داره اینه آدمهای غمگین رو مهربون و اشکی تر می کنه از بقیه سال. یعنی شما با گردن افراشته داری برای خودت راه می ری تو شهر، بی رویا و بی کابوس، یخِ یخ. یهو یه برگی می مونه زیر پای چپت و با یه ناله محزونی عمرشو میده به پوکی، به بیهودگی. ابر میاد تو گلوی آدم که آخه شاخه جان، درخت جان، خوب شد حالا؟ این برگ رو از خودت روندی، نخواستیش گفتی برو خسته ام میخوام بخوابم تا باهار و برگ نو و حال نو. خوبه حالا اینطوری تموم شد؟ خم ...

متن حمید سلیمی

ادامه متن

سلام یار
نمیدونم یادت هست یا نه، اما من خیلی خوب یادمه، اولین باری که دستمو گرفتی رو میگم.
تو باغ محتشم بودیم
سومین قرارمون بود و چهار ماه از آشناییمون می گذشت.
دیگه وقت خداحافظی بود و خجالت ها هم ریخته بود
قرار بود تو بری سمت سیادتی و منم برم سمت مطهری، باید تو همون پارک خداحافظی میکردیم،
خداحافظی کردیم تو موندی تا من برم بعد بری
اما من هنوز یه قدم برنداشته بودم
که سرجام خشک شدم
برگشتم با یه نگاهی معصومانه نگات کردم
اومدی سمتم و گفتی:
...

متن سجده صاد

ادامه متن

«درخشان ترین روشنایی»

روزها گذشت
و شب ها هم
آبی، سیاه شد و سیاه، آبی
و میان من و تو هنوز فاصله هاست
من از نغمه ی خوش آهنگ یک پرنده،
از بوی نرم خیس خورده ی
چوب درخت آبشار طلایی
از لبخند سبز نارنجی برگ ها
از قلب تپنده ی خورشید
از صدای عاشق تار مردی
از معصومیت اشک های دختری
از مورچه ی رهگذر دشت
از آدم هایی که در مهربانی
همچون تو بودند
از صدای نرم شیشه ای باران
از خلوص صادقانه ی پاک ابرها
از استقامت چوبین درخت ها
از آسمان، از خورش...

متن نجمه پاک باز

ادامه متن

گر که غم لشگر برانگیزد که حالم بد کند
تا پرنده، تا که گل باشد به دنیا، خوشدلم...

متن شعر

ادامه متن

ببین چطور
پرنده ها بر پلک های من بال می زنند
و ابرها
بخت بلند پیشانی ام را
بارانی کرده اند
همه چیز این جهان به سایه پناه برده است
فقط دگمه های پیرهن تو
در افتاب می درخشد
میله های بافتنی مادربزرگم را
با آن دست های سفید کم تحمل می بینم
که شالی بارانی برای تو می بافند
و آواز میخواند
که ای مرد مه گرفته!
پرنده ها بر پلک های دخترم بال می زنند...

متن نازنین رحیمی

ادامه متن

من از زندگی سر می روم
وقتی لبخندت را پرنده ها برایم می آورند
و جهنمِ کوچکم
ریز ریز گل می دهد!
زندگی از من سر رفته اما
حالا که دلتنگ توام...
.
سهمِ مرا از زندگی
لبخندی کن
ببند به پایِ پرنده ای
که این نامه را برایت گریست...
....

متن معصومه صابر

ادامه متن

از آسمان
چشم پوشیدیم،
پرواز را
فراموش کردیم
و در کنج قفس
به روی خود نیاوردیم
پرنده شدن
آخرین رسالت مان بود....

متن آزاده آرمان

ادامه متن

در آسمان چشمانت پرنده خواهم شد
تو اما آفتابت را بتابان میخواهم آن لحظه که دور نگاهت میگردم هیچکس جز تو ، نتواند ببیند مرا...
دوست دارم بی هیچ نشانی در من بمانی و بس!...

متن عاتکه براری

ادامه متن

جایی خوانده ام پرنده ای که به روی شاخه درخت نشسته
هیچوقت نگران شکستن شاخه و سقوط نیست
زیرا او به شاخه اعتماد نکرده بلکه به بال و پر خود اعتماد دارد
آن روز فهمیدم زنی که قوی است....
زنی که اعتماد به نفس دارد ....
زنی که میداند دویدن آهو از چشمانش زیباتر است
زنی که در شرایط بحرانی زندگی همیشه یک راه دوم در آستین دارد
این زن فقط میتواند یک پرنده باشد
حتی یک گنجشک مادر که به بالهایش ایمان دارد نه شاخه درختان و به همین خاطر تا همیشه فانوس روشن...

متن نسرین بهجتی

ادامه متن

به هر چیزی که دل بستم
از او آواز می آمد:
دَمِ باد و نمِ باران
کمانِ پاک و رنگینِ پس از آن
از پرستوی سبُکباران
گُلِ سرخ و پرنده
از هیاهوهای گنجشکان
میانِ برگ برگِ خاطراتِ مِهرآمیزِ درختِ تاک
و حتّی اشک های ماه
در وداع از کلبه ی خورشید، غمخواران
به هر چیزی که دل بستم
از او آواز می آمد
نه تنها هر چه زیبایی
که هر زشتی، از او آواز می آمد
که تار و پودِ این دریا
به هم پیوسته است اینجا
و زشتی در مقامِ خود
بسی زیباست...

متن مریم رضایی

ادامه متن

برای پرنده هیچ اهمیتی ندارد که آیا کسی به آوازش گوش می دهد یا نه.
برای پرنده حضور شنونده اصلا مهم نیست.
برای این آواز نمی خواند که در عوض چیزی بستاند.
فقط از روی شور و نشاط آواز می خواند.
خورشید طلوع کرده، صبحی دگر آمده و شب رفته است و اینها همگی انگیزه ای برای رقص و آواز پرنده هستند.
راه درست زندگی همین است-
هرلحظه خوش و خرم بودن، خوش و خرم بودن در زندگی و بخشیدن آن به هرچه که سر راهت قرار می گیرد: به یک درخت، به یک حیوان، به یک صخره...

متن نسرین بهجتی

ادامه متن

آویرا بو
پرنده هم بیجار
قطاره شوب

گم شد/شالی زار هم پرنده/سوت قطار...

متن علیرضا فانی
894_1594187124_76.jpg

ارسال شده توسط
روگا

ادامه متن

او دختری زیباست

ساده و راستگو

و «پرنده» ای غمگین و عاشق در قلبش پنهان است!...

متن شعر

ادامه متن

نام مرا بنویسید

پای تمام بیانیه هایی که

لبخند و بوسه را آزاد می خواهند

پای بیانیه هایی که نمی خواهند

درختی قطع شود

پرنده ای بهراسد

چهارپایه ای بلغزد زیر پای کسی،

پای بیانیه هایی که

می ترسند کودکی گریه کند......

متن شعر

ادامه متن

درخت دلتنگ تبر می شود...!
وقتی پرنده، سیم برق را
به او ترجیح می دهد......

متن خاص

ادامه متن

هیچ کس آزاد نیست، حتی پرنده ها هم به آسمان زنجیر شده اند....

متن باب دیلن

ادامه متن

وقتی قفس شکست
و در خاطر پرنده
تصویر اوج نقش بست،
موجی به شکل خواستن آغاز می شود
پَرهای شوق
در بال های تجربه
بی آن که پَر شود، پرواز می شود...
بر این مدار
بی دید
بی امید
این سان که ما
دست به دعا سرنهاده ایم
گویی کنار هم
چون میله های یک قفسِ تنگ
کنار هم ایستاده ایم...
یک یک
جدا جدا
مقابل هم

جای خنده است
وقتی یک قفس
در انتظار معجزه ی یک پرنده است...
....

متن شعر

ادامه متن

کاش تنهایی، پرنده بود؛
گاهی هم به کوچ فکر می کرد......

متن دلنوشته

ادامه متن

شب ها پرنده هایش می روند روزها، ستاره هایش بیین، آسمان هم که باشی باز تنهایی!...

متن خاص

ادامه متن

فرقی نمی کند رها باشد
یا کنج قفس ..
پرنده شوق پرواز
نمی افتد از سرش ،
درست مثل من
کنارم باشی یا نباشی
پرنده ی خیالم
فقط در آسمان
تو پر می زند ......

متن عاشقانه

ادامه متن

من خوشحالم که خودم هستم، هر چند بعضی وقتها دوست دارم پرنده ای باشم تا بتوانم پرواز کنم....

متن جوی فیلدینگ

ادامه متن

پر میکشی و وای به حال پرنده ای

کز پشت میله ی قفس عاشقت شدست...

متن شعر

ادامه متن


دستامون رو به هم قفل کنیم، بشه پرنده، پرواز کنه. .
پرواز کنه.. پرواز کنه.. پرواز کنیم.....

متن پرواز

ادامه متن

بالی برای پرواز ندارم اما به قول شاملو ی بزرگ: «..خوشا پر کشیدن،
خوشا رهایی،
خوشا اگر نه رها زیستن،
مُردن به رهایی!
آه، این پرنده
در این قفسِ تنگ
نمی خواند...»...

متن پرواز

ادامه متن

هیچ درختی
به خاطر پناه دادن به پرنده ها
بی بار و برگ نشده است...

تکیه گاه باشیم ،
مهربانی سخت نیست..!...

متن زیبا

ادامه متن

درخت ها که مثل پرنده ها نیستند که وقتی جنگل آتش گرفت کوچ کنند !
درخت ها می مانند اما نمی توانند جنگل را نجات دهند . . .
مثل من که می مانم اما نمی توانم تو را نجات دهم !
مرا ببخش محبوب من که پرنده نیستم !

روز درختکاری مبارک...

متن روز درختکاری

ادامه متن

من خوشحالم که خودم هستم، هر چند بعضی وقتها دوست دارم پرنده ای باشم تا بتوانم پرواز کنم....

ادامه متن

برای شاخه خشکیده هیچ پرنده ای عاشقانه اواز نمی خواند...

ادامه متن

آغوشِ تو
آن قفسِ شیرینى است
که هیچ پَرنده ای
قصدِ رهایى از آن را ندارد...

️️️...

ادامه متن

دیگر برای داشتن کسی
سماجت نمی کنم...
پرنده ای که سهم من نباشد
برایش قفس هم بسازم می رود......

ادامه متن

ادامه

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟


منبع: zibamatn.ir



ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر