موضوعات وبسایت : تحقیق
سوالات امتحان آیین نامه رانندگی

ترجمه گلستان سعدی pdf

ترجمه گلستان سعدی pdf

نویسنده : معین | زمان انتشار : 25 مهر 1400 ساعت 11:30

‫فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشکدة ادبیّات و علوم انسانی)‪ ،‬علمی ـ پژوهشی‪ ،‬شمارة چهارم‪ ،‬زمستان ‪4931‬‬

سوالات امتحان آیین نامه رانندگی

‫‪1‬‬ ‫سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی‬

‫سمانه فرهادی (کارشناسارشد مترجمی زبان انگلیسی و مدرس ترجمه در دانشگاه جامع علمی‪-‬کاربردی‪ ،‬مرکز‬ ‫فرهنگ و هنر (‪ )2‬اصفهان‪ ،‬ایران)‬ ‫‪Samane.farhadi@gmail.com‬‬ ‫علیرضا خانجان (دکترای زبانشناسی‪ ،‬مترجم رسمی قوۀ قضائیه و مدرس ترجمه در مؤسسۀ آموزش عالی هالل ‪ ،‬ایران‪،‬‬ ‫نویسنده مسئول)‬ ‫‪alirezakhanjan@gmail.com‬‬ ‫چکیده‬ ‫مقالة حاضر با الهام از چارچوب نظری تاریخنگاریِ خُرد در حـوزة ترجمـه (ازجملـه کـار‬ ‫آدامو‪ )6002 ،‬بر یکی از وجوه هنریِ مغفولمانده و پراهمیت سـعدی انگشـت مـیگـاارد‪:‬‬ ‫پادشاه سخن در ساحت مترجمی چیرهدسـت‪ .‬بـدین منظـور‪ ،‬پـا از مـروری بـر پیشـینة‬ ‫ترجمـه را‬ ‫مطالعاتیِ موجود و معرفی اجمالی رویکرد تاریخنگاریِ خُرد‪ ،‬گونههای مختلـ‬ ‫کنش ترجمانی سعدی‬ ‫در گلستان طبقهبندی و با تحلیل نمونههایی از هریک‪ ،‬ابعاد مختل‬ ‫را کندوکاو کردهایم‪ .‬یافته های مقاله مبین آن است که سعدی از سـبکی تلفیقـی در ترجمـه‬ ‫بهره میگیرد که گاه توأم با پایبندی به متن مبدأ در عین سادگی و بیآالیشی است و گـاه‪،‬‬ ‫در مواردی بیشتر‪ ،‬از متن مبدأ فاصله میگیرد و به ویژگیهای سبکیِ نثر فنّی از حیث بیـان‬ ‫مسجع و موزون و توسل به آرایههای ادبی نزدیک میشود‪ .‬در عین حال‪ ،‬سعدی در هر دو‬ ‫در حد متعالیِ آن نایل آمده و بهنظر میرسد که در همهحال نیـاز‬ ‫شیوه به معیارهای تألی‬ ‫مخاطب را مدّ نظر داشته است‪ .‬بهطور کلی‪ ،‬سبک ترجمة سعدی نیز همچون سـایر وجـوه‬ ‫هنری او خالفآمد عادتِ معمول در زمانة اوست و این دقیقاً نکتهای است که بر نبوغ یکّه‬ ‫و در ترجمه‪.‬‬ ‫و یگانة وی مهر تأیید میزند‪ :‬سعدی در همهحال بیهمتاست‪ ،‬در تألی‬ ‫کلیدواژه ها‪ :‬سعدی‪ ،‬گلستان‪ ،‬ترجمه‪ ،‬التقاط زبانی‪ ،‬تاریخنگاریِ خُرد‪.‬‬

‫‪4‬نوشتهای که پیش روی شماست‪ ،‬نسخة خالصهشدة مقالة مفصلتری اسـت تحـت عنـوان «ترجمـه و التقـاط در گلسـتان‪:‬‬ ‫رونمایی از سعدیِ مترجم» (خانجان و فرهادی‪ )4931 ،‬که اخیراً بهصورت سخنرانی از سوی نگارندگان نوشتار حاضـر در‬ ‫همایش نگاهی تازه به گلستان ارائه شده است‪.‬‬ ‫____________________________‬ ‫تاريخ دريافت‪ 9015/2/03 :‬تاريخ پذيرش‪9015/4/03 :‬‬ ‫شمارة چهارم‬ ‫فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني)‬ ‫‪54‬‬

‫‪ .1‬مقدمه‬ ‫در سال های اخیر‪ ،‬به یُمن تالش پژوهشگرانی همچون ماریا تیموژکو‪ ،4‬موجی در واکنش به‬ ‫انحصار و غرب محوری در حوزة مطالعات ترجمه به راه افتاده است (رک به خانجـان‪)4931 ،‬‬ ‫که بر ضرورت بینالمللیسازی نظریة ترجمه انگشت میگـاارد و مصـراً بـر اهمیـتِ مالحظـة‬ ‫سنت های ترجمه در اطراف و اکناف عالم تأکید می ورزد‪ .‬از نظر نگارندگان این مقالـه‪ ،‬مـا نیـز‬ ‫اگر قائل به ضرورت ایفای نقشی شایسته در بسـ نظریـة ترجمـه و پیشـبرد دانـش مطالعـات‬ ‫ترجمه هستیم‪ ،‬در وهلة نخست باید بر سنت ترجمة معمول در ادوار تاریخیِ ترجمه در ایـران‬ ‫اشراف یابیم‪.‬‬ ‫کاربرد پربسامد صنعت استشهاد به الفاظ و عبارات عربی مخصوصاً در نثر پارسـی فرصـت‬ ‫بینظیری است برای پژوهشگران ترجمه تا بـا اسـتفادة از امکـان «مقابلـة متنـی» بـرای مطالعـة‬ ‫و سیر تطـور‬ ‫ترجمة عبارات و جمالت عربی در نثر کهن پارسی تصویری نسبی از کمّ و کی‬ ‫ترجمه در ایران به دست دهند؛ مخصوصاً از این جهت که در مطالعـة بسـیاری از شـاهکارهای‬ ‫ادب پارسی که ترجمة کامل بهشمار می آیند متأسفانه با این محدودیتِ پژوهشی مواجه هسـتیم‬ ‫که متون مبدأ یا بهکلی از میان رفتهاند یا بهراحتی در دسترس نیستند‪.‬‬ ‫بارها شنیدهایم که گلستان نقطة فصل ادبیات درباری و نقطة آغـاز گفتگـویِ بـیواسـطه بـا‬ ‫مخاطب عامّ فارسیزبان است‪ .‬طبیعتاً‪ ،‬عامهفهمی ضرورتِ گریزناپایر ایـن گفتگوسـت‪ .‬از ایـن‬ ‫رو‪ ،‬سعدی مضامین اخالقی گلستان را به زبانی ساده و روشن بر قلم رانده است؛ زبـانی کـه از‬ ‫شـعری دارد‪ .‬بـا ایـن‬ ‫فرط سادگی گاه به طرز محاوره میماند اما در عـین حـال بافـت لطیـ‬ ‫حساب‪ ،‬کاربرد صنعت استشهاد در گلستان فینفسه نوعی تناقض بهنظر میرسد‪ .‬چگونه اسـت‬ ‫که استاد سخن که سادگی و روانیِ زبانش از جال و شفافیت میدرخشد‪ ،‬گاه منظور خـود را در‬ ‫قالب زبان عربی ریخته و در معرض قضاوت مخاطب فارسیزبان می گاارد؟ از نظر نگارندگان‬ ‫این نوشتار‪ ،‬پاسخ در یک واژه نهفته است‪« :‬ترجمه»‪ .‬گلستان در هر صورت ادامة سـنتی اسـت‬ ‫ی پارسی که کـاربرد عبـارات عربـی در آن بـه حـد اشـباه رسـیده اسـت (دشـتی‪،‬‬ ‫در نثرنویس ِ‬

‫‪1 Maria Tymoczko‬‬ ‫‪55‬‬ ‫سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی‬ ‫سال چهل و هشتم‬

‫‪ ،4993/4921‬ص‪ )21 .‬و سعدی در واقع‪ ،‬این مسئله را اندکی تعدیل میکند‪ .‬در سـایة قریحـة‬ ‫بیبدیل نویسندگیِ سعدی‪ ،‬بهنظر میرسد یکی از ابعاد خالقیت استاد سخن که بهطور مسـتقیم‬ ‫یا غیرمستقیم به هنر «ترجمه» ارتباط مییابد‪ ،‬ناشـناخته مانـده اسـت‪ .‬در بسـیاری از حکایـات‬ ‫گلستان‪ ،‬حُسن ترجمهای در نهایتِ ظرافت بهعمل آمده است که گاه به شعر پهلو میزند و گاه‬ ‫خود‪ ،‬شعری است ناب و این یکی از سرراستترین وجوه هنـری سـعدی اسـت کـه در عـین‬ ‫شگفتی‪ ،‬تاکنون مغفول مانده است‪ :‬پادشاه سخن در ساحت «مترجمی چیرهدست»‪.‬‬ ‫بدین ترتیب‪ ،‬ما در این مقاله بر آنیم تا نشان دهیم که سعدی در گلستان در قامت مترجمـی‬ ‫تمامعیار نیز ظاهر شده است‪ .‬بدین منظور‪ ،‬از چـارچوب نظـری «تـاریخنگـاریِ خُـرد‪ »4‬الهـام‬ ‫گرفتهایم‪ .‬تالش خواهیم کرد تا به چند پرسش اساسی پاسـخ دهـیم‪ .4 :‬آیـا سـعدی اساسـاً در‬ ‫گلستان از هنر ترجمه بهره برده است یا خیـر؟ ‪ 6.‬در صـورت پاسـخ مثبـت‪ ،‬سـعدی در مقـام‬ ‫مترجم عموماً از چه راهبردهای ترجمانی سود جسـته اسـت و ایـن راهبردهـا چـه نسـبتی بـا‬ ‫یافتههای دانش نوینِ مطالعات ترجمه دارند؟ و ‪ .9‬آیا شیوة ترجمة سعدی بر هنجارهای غالـب‬ ‫بر ترجمه در زمانة او همخوانی داشته است یا خیر؟‬

‫‪ .2‬نگاهی به پیشینۀ موضوع‬ ‫تا جایی که نگارنـدگان ایـن مقالـه کنـد و کـاو کـردهانـد‪ ،‬هـیچیـک از انبـوه تحقیقـات و‬ ‫پژوهشهای صورتگرفته دربارة سعدی جز اشاراتی کوتاه به توانش ترجمهای او‪ ،‬دست کم از‬ ‫منظری تخصصی‪ ،‬نپرداختهاند‪ .‬این خأل مطالعاتی از نگاه ما محل تأمل است و باید این پرسـش‬ ‫را پیش کشید که براستی چگونه است که این جنبة حائز اهمیت از وجـوه متکثـر چهـرة ادبـی‬ ‫نابغهای همچون سعدی تاکنون بازنموده نشده است؟ یک پاسخ احتمالی به این پرسش اساسـی‬ ‫به کیفیت بسیار باالی ترجمههای سعدی در گلستان برمیگردد؛ بهگونهای که ظنّ ترجمهبـودن‬ ‫آن بخشها بهندرت به ذهن پژوهشگران و سعدیشناسانِ نکتهبین خطور کرده است‪ .‬آدامـو‪ ،‬از‬ ‫هواداران تاریخنگاریِ خُرد در ترجمه‪ ،‬معتقد است که پنهان ماندن متون ترجمه در غبـار تـاریخ‬

‫‪1 Microhistory‬‬ ‫شمارة چهارم‬ ‫فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني)‬ ‫‪55‬‬

‫بیش از آنکه ناشی از ناپیداییِ مترجم‪( 4‬یا ترجمه)‪ ،‬به تعبیر مـورد نظـر ونـوتی‪ ،‬باشـد متـأ ر از‬ ‫در حـدّ‬ ‫غیرقابل تشخیص بودنِ ترجمه [مثالً به دلیل نزدیکیِ کیفیت ترجمه به معیارهای تألی‬ ‫اعالی کلمه] بوده است (آدامو‪ ،6002 ،‬ص‪.)93 .‬‬ ‫در‬ ‫گمانهزنیِ دوم ما دربارة دلیل غفلت از «سعدیِ متـرجم» جایگـاه رفیـع و ممتـاز تـألی‬ ‫مقایسه با ترجمه است که از قدیماالیام تا به امروز در ایران موضوعیت داشته است‪ .‬بسـیاری از‬ ‫آ ار کالسیکِ ادبیات فارسی همچون کلیله و دمنه‪ ،‬مرزباننامه یا تاریخ بلعمی که در حقیقـت از‬ ‫زبانهای دیگر به فارسی ترجمه شدهاند‪ ،‬بهندرت و به اکراه ترجمه قلمداد شدهاند و ایـن قطـعِ‬ ‫نظر از ارزشهای تألیفیِ آ اری از این دست‪ ،‬ممکن است ناشـی از جایگـاه نـازل اجتمـاعی و‬ ‫هنری «مترجم» در مقامِ مقایسه با «مؤل » باشد‪ .‬آدامو (‪ ،6002‬ص‪ )98 .‬تصریح میکند که نیـل‬ ‫به انسجام در تدوین تاریخ عمالً با بهحاشیهبردن و منکوبکردنِ هر آن چیزی صورت میگیرد‬ ‫که با جهتگیریِ معین و غایتشناختیِ [غالب] همسویی نداشته است‪ .‬بهنظر میرسد در مـورد‬ ‫سعدی نیز گرایش اکثر تاریخنگاران ادبیات فارسی تأکیدِ مطلق بر «سعدیِ مؤل » بوده اسـت و‬ ‫صحبت از «سعدیِ مترجم» طبیعتاً با این جهتگیری منافات داشته است‪.‬‬ ‫بهطور کلی‪ ،‬تنها چهار ا ر پژوهشی به این وجه از شخصیت ادبی سعدی‪ ،‬آن هم بهصـورتی‬ ‫گارا‪ ،‬اشاره کردهاند‪ :‬مقاالت جعفر مؤید شیرازی (‪ ،)4919‬غالمحسین یوسـفی (‪،)4911/4982‬‬ ‫احسان عباس (‪ )4986‬و رحیمی زنگنه و کهریزی (‪ .)4934‬از برآیند این مقاالت تنها یک نکتـه‬ ‫در همسویی با مقالة حاضر بهدست میآید؛ اینکه فرآیند استشهاد در پارهای از حکایات گلستان‬ ‫از مجاری ترجمه گاشته است‪ .‬سه پژوهشگر نخست بهصورت ضمنی به ایـن موضـوه اشـاره‬ ‫کردهاند اما رحیمی زنگنه و کهریزی در مقالة خود بهروشنی بر این واقعیت صـحّه مـیگاارنـد‬ ‫که سعدی در گلستان خود دست اندر کار ترجمه نیز بوده است‪ .‬ایندو ضمن بررسـی صـنعت‬ ‫نثر فارسی‪ ،‬ویژگیها و تفاوتهای نثر مرسـل‪،‬‬ ‫استشهاد به عبارات عربی در دورههای مختل‬ ‫بینابین و فنّی را در ترجمة عبارات عربی بهعنوان یـک ویژگـیِ سـبکی تبیـین کـردهانـد‪ .‬آنهـا‬ ‫گلستان سعدی را بهعنوان نمونة نوعیِ نثر فنّی مدّ نظر قرار میدهند و با ذکر دو نمونة مختل ‪،‬‬

‫‪1 Translator’s invisibility‬‬ ‫‪55‬‬ ‫سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی‬ ‫سال چهل و هشتم‬

‫دو نوه ترجمة متمایزِ مورد استفادة سعدی را در برگـردان عبـارات عربـی بـازمیشناسـند کـه‬ ‫بهترتیب عبارتاند از ترجمة لفظبهلفظ به شیوة معمول در دورة سامانی و ترجمة (کـامالً) آزاد‪.‬‬ ‫در عین حال‪ ،‬با عنایت به اهداف مطالعة رحیمی زنگنه و کهریزی و با فرصت انـدکی کـه ایـن‬ ‫دو پژوهشگر در یک مقالة کوتاه برای مقایسة تطبیقی وجوه اشتراک و افتـرا ترجمـة عبـارات‬ ‫عربی در سه دوره از نثر فارسی داشتهاند‪ ،‬بهنظر نمیرسد یافتههای آنان بهطور مشخص تصویر‬ ‫کاملی از چند و چون ترجمه در گلستان بهدست دهد و زمینة پاسـخ بـه پرسـشهـای اساسـیِ‬ ‫پژوهشی از سنخ مقالة حاضر را مهیا سازد‪.‬‬

‫‪ .3‬نگاهی اجمالی به تاریخنگاری خُرد‬ ‫تاریخنگاری خُرد یکی از نوآورانهترین رویکردها به تاریخ‪ ،‬بهخصوص تـاریخ اجتمـاعی و‬ ‫فرهنگی و بهطریق اولی‪ ،‬تاریخ ادبیات است‪ .‬یکی از مشهورترین تاریخنگـاران طرفـدار تـاریخ‬ ‫خُرد‪ ،‬کارلو گینزبرگ‪ 4‬است که به مطالعات کمّی در مقیاس کالن میتازد و بر ایـن بـاور اسـت‬ ‫که مطالعات کمّیِ کالن باعث مخدوششدن واقعیت در سطح فردی میشود (گینزبرگ‪،4382 ،‬‬ ‫بهنقل از آدامو‪ ،6002 ،‬ص‪ .)96 .‬این دسته از تاریخنگاران‪ ،‬مطالعة موارد حاشیهای را به مطالعـة‬ ‫جریانات کلی یا جریانات بدنة اصلی ترجیح میدهند‪ .‬به سخن دیگر‪ ،‬محققـان ایـن حـوزه بـه‬ ‫بررسی اسناد و آرشیوهایی که پیشتر مغفول ماندهاند‪ ،‬عالقهمندنـد یـا بـا اهـداف متفـاوتی بـه‬ ‫صـدای‬ ‫مطالعة آن اسناد میپردازند (همان)‪ .‬یکی از مهمترین عالیق تاریخنگاریِ خُـرد کشـ‬ ‫سوژههای حاشیهای براساس دادههای ظـاهراً کـماهمیـت و فرامـوششـده در میـان انبـوهی از‬ ‫آرشیوها و اسناد نظاممند است‪ .‬تاریخ نگاری خُـرد از حیـث روش بـر تقلیـل و تحدیـد دامنـة‬ ‫پژوهشِ تاریخی انگشت میگاارد و از این طریق تجارب منفرد و موردی و صداهایی را کـه از‬ ‫قرار معلوم در گاشته نامربوط بهشمار میآمدهاند‪ ،‬در کانون توجه قرار میدهد‪.‬‬ ‫آنچه در تاریخنگاری خُرد در باب «آگاهی تاریخی» مـدّ نظـر بـوده آن اسـت کـه معرفـت‬ ‫تاریخی غالباً از مجرای صافی «ذهنیت» تاریخنگار شکل گرفته است و اصـل «عینیـت» عمومـاً‬

‫‪1 Carlo Ginzburg‬‬ ‫شمارة چهارم‬ ‫فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني)‬ ‫‪55‬‬

‫فدای انتخابهای سلیقهایِ نگارندگان تاریخ شده است و اینک ما به بزنگـاهی رسـیدهایـم کـه‬ ‫میباید فرصت بازاندیشی در جزئیات تاریخِ [اجتماعی‪ ،‬سیاسی‪ ،‬اقتصادی یا ادبـی] را دریـابیم‪.‬‬ ‫ریچارد رورْتی‪ 4‬مینویسد‪« :‬حقیقت‪ ،‬و باالتر از همه‪ ،‬هر حقیقتِ بهظاهر تاریخی‪ ،‬تماماً وابسـته‬ ‫به بافت است و از این رو‪ ،‬تاریخنگار نباید حقیقتِ [مدّ نظرِ] خویش را بر دیگران تحمیل کند»‬ ‫(رورْتی‪ 4334 ،‬بهنقل از آدامو‪ ،6002 ،‬ص‪.)99 .‬‬ ‫مروری کوتاه بر آ اری که در حوزة تاریخنگاریِ ترجمه به رشتة تحریر درآمدهانـد مبـین آن‬ ‫است که عالیق اغلبِ تاریخنگاران ترجمه چندان از دغدغههای تاریخنگـاری خُـرد دور نبـوده‬ ‫است‪ .‬در واقع‪ ،‬تاریخ ترجمه عموماً کوشیده است تا سـوژههـا و موضـوعات فرامـوششـده و‬ ‫کنـد‪ .‬بـهطـور‬ ‫و بازکشـ‬ ‫مسائلی را که با روایتهای کالن تاریخِ سنتی بیگانه هستند‪ ،‬کشـ‬ ‫کلی‪ ،‬اولین تعهد تاریخ ترجمه آن است که نقشی را که ترجمـه در تـاریخ فرهنگـی ایفـا کـرده‬ ‫است‪ ،‬آشکار سازد؛ نقشی که اغلب نادیده انگاشته شده است‪ .‬امـا مسـئله اینجاسـت کـه بـرای‬ ‫ا بات مفروضات از طریق شواهدِ مقبول و مسـتند‪ ،‬معمـوالً موضـوعات پژوهشـیِ برجسـته در‬ ‫اولویت قرار گرفتهاند و تأکیدِ عمده معطوف بـه رویـدادها‪ ،‬سـوژههـا و موضـوعاتِ نمایـان و‬ ‫کانونی بوده است‪ .‬اینجاست که تاریخ ترجمه از دغدغههای تاریخنگاریِ خرُد فاصله میگیرد و‬ ‫مسائل مهمی از قبیل شیوه ها و راهبردهای ترجمه و تجارب عملیِ مترجمان که در بررسی سیر‬ ‫تطور و تکامل ترجمه اهمیتی درخور دارند‪ ،‬به حاشیه رانده شدهاند‪ ،‬دست کم گرفته شدهاند یا‬ ‫بهکلی مغفول ماندهاند‪.‬‬ ‫بدین ترتیب‪ ،‬تاریخنگار خُردِ حوزة مطالعات ترجمـه بـهتعبیـر آدامـو (‪ ،6002‬ص‪ )99 .‬بـه‬ ‫دنبال گفتگو با گاشته بهمنظور روشنگری در «حال» اسـت‪ .‬شـناخت پـارادایم غالـب در ادوارِ‬ ‫تاریخی ترجمه نیازمند طرح پرسشهای اساسی و تالش برای پاسخ به آنهاست‪ .‬تاریخنگـاریِ‬ ‫خُرد برای پاسخ به این پرسشهای اساسی‪ ،‬برآیند موردکاویهای منفرد و پارهپـاره در زوایـای‬ ‫پنهان تاریخ را محاسبه و یافته های این مطالعات موردی را به محـک دسـتاوردهایِ دانـش روز‬

‫‪1 Richard Rorty‬‬ ‫‪51‬‬ ‫سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی‬ ‫سال چهل و هشتم‬

‫ترجمه می گاارد و این کار‪ ،‬همچنانکه دُلست‪ ،4339( 4‬ص‪ 99 .‬بـهنقـل از آدامـو‪ ،6002 ،‬ص‪.‬‬ ‫‪ )91‬خاطرنشان ساخته است‪ ،‬مستلزم عدم اکتفا به ایفای نقش جانبیِ یک راویِ صـرف خواهـد‬ ‫بود‪ .‬تاریخنگار ترجمه ناگزیز از اتخاذ رویکردی تحلیلی است و این بـهنوبـة خـود نیازمنـدِ آن‬ ‫است که از دریچة تخصصیِ دانش نوپای مطالعات ترجمه به موضوه بنگرد‪ .‬آنتونی پیم (‪4399‬‬ ‫بهنقل از آدامو‪ ،6002 ،‬ص‪ )91 .‬یکی از اهداف نگارش تاریخ ترجمه را «بـازخوانیِ گاشـته از‬ ‫منظر موضوعاتِ محوری روز [در حوزة مطالعات ترجمه]» قلمداد میکند‪.‬‬ ‫بدین ترتیب‪ ،‬تاریخنگاران خُرد بر واحدهای تحلیلیِ کوچک تمرکز میکنند تـا دریابنـد کـه‬ ‫مردم و مثالً شخصیتهای هنری و ادبی چگونه در ایـن واحـدهای کوچـک زنـدگی‪ ،‬ازجملـه‬ ‫زندگیِ هنری و ادبیِ‪ ،‬خود را پیش میبرند‪ .‬تاریخنگاران خرُد بر این باورند که با محدود کردن‬ ‫دامنة مشاهده‪ ،‬میتوان کارکرد پیچیدة رواب انسـانی را در هـر موقعیـت اجتمـاعیِ بخصـوص‬ ‫‪6‬‬ ‫نشان داد‪ .‬آنها بهجای بررسی افراد و دادههای عادی به بررسی افراد و دادههایِ بهظاهر پَـرت‬ ‫و غیرعادی ازجمله نوابغ میپردازند‪ ،‬یعنی کسانی که دنبالهرو همنوعان عادی یـا پیـرو صـرفِ‬ ‫هنجارهای ادبی و هنریِ غالب بر زمانة خود نیستند‪.‬‬ ‫‪9‬‬ ‫در نهایت‪ ،‬بی مناسبت نخواهد بود اگر در انتهای این بخش از مقاله به دیدگاه پُل سَن‪-‬پیِـر‬ ‫(‪ ،4339‬ص‪ )3 .‬اشاره کنیم‪ .‬وی بررسی رابطة بین تاریخ و ترجمه را از دو جنبه حـائز اهمیـت‬ ‫می داند‪ :‬از یک سو‪ ،‬میتوان این رابطه را بهمنظور شناخت بهتر ریشههای ترجمه مدّ نظـر قـرار‬ ‫داد و از سوی دیگر‪ ،‬بازنویسیِ ایندو [یعنی تاریخ بهمعنای عام و تاریخ ترجمه بهطور خـاص]‬ ‫میتواند بافتِ [اجتماعی‪ ،‬سیاسی یـا ادبـیِ] غالـب بـر زمانـهای را کـه ترجمـه در آن صـورت‬ ‫می گرفته است و همچنین تأ یر آن بافت را بر کنش عملیِ ترجمه آشکار سازد‪ .‬هگل میگویـد‪:‬‬ ‫«آنکه تاریخ نداند‪ ،‬تا ابد کودک میماند» (بهنقل از خـانجـان‪ ،4931 ،‬ص‪ .)491 .‬مـا نیـز اگـر‬ ‫تاریخ مطالعات ترجمه را بهدقت و با موشکافیِ بسیار نخـوانیم و نشناسـیم‪ ،‬هرگـز بـه رشـد و‬ ‫بلوغ علمی در این رشته نائل نخواهیم شد‪.‬‬

‫‪1 Lieven D’huslt‬‬ ‫‪2 Outliners‬‬ ‫‪3 Paul St-Pierre‬‬ ‫شمارة چهارم‬ ‫فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني)‬ ‫‪53‬‬

‫‪ .4‬ردهشناسیِ ترجمه در «گلستان»‬ ‫بهمنظور آشنایی با واکنش سعدی در مواجهـه بـا نمونـههـای التقـاط زبـانی در گلسـتان‪ ،‬عبـارات‪،‬‬ ‫جمالت و اشعار عربیِ متن را بررسی کردیم تا دریابیم که آیـا اساسـاً مصـادیق التقـاط در ایـن کتـاب‬ ‫راهی به ترجمه میبرند یا خیر‪ .‬پا از ورود به مسئله دریافتیم که سعدی در همة موارد به یـک شـکلِ‬ ‫واحد واکنش نشان نداده است و میتوان طبقهبندیِ مشخصی از ترجمههای صورتگرفتـه در گلسـتان‬ ‫ارائه داد‪ .‬پیش از آن اما الزم است به نکتهای اشاره کنیم و آن مسالة «ترجمـة درونزبـانی‪ »4‬در گلسـتان‬ ‫است؛ راهکاری که به کرّات در سراسر متن بهکار رفته و ناظر بر جمالت یا عبارات فارسـی اسـت کـه‬ ‫بهصورت بازنویسی و یا واژهپردازیِ مجدد بیان شدهاند و گاه با تغییر ژانـر ادبـی از شـعر بـه نثـر و یـا‬ ‫بالعکا همراه بودهاند‪ .‬ترجمة درونزبانی اولین نوه ترجمه در طبقهبندی سهگانة یاکوبسـن اسـت امـا‬ ‫از آنجایی که در زمرة ترجمه به معنای اخص کلمه‪ 6‬قرار نمـیگیـرد‪ ،‬در ایـن نوشـتار بـه آن نخـواهیم‬ ‫پرداخت‪ .‬اما انواه ترجمههای بینازبانیِ‪ 9‬بهکار رفته در گلستان سـعدی را مـیتـوان در چهـار ردة کلـی‬ ‫بررسی کرد‪ .4 :‬ترجمة تهی؛ ‪ .6‬ترجمة پنهان؛ ‪ .9‬ترجمة آزاد؛ ‪ .1‬ترجمة مبدأگرا‪.‬‬ ‫نخستین رده که با عنوان «ترجمة تهی‪ »1‬از آن یاد میکنیم‪ ،‬مشتمل بر آیات‪ ،‬الفاظ و ابیاتی است کـه‬ ‫سعدی ترجیح داده یا ناگزیر بوده آنها را به همان صورت عربی وارد متن کنـد‪ .‬پرسـش آن اسـت کـه‬ ‫چرا سعدی برخالف مواردِ متعدد دیگر‪ ،‬این نمونـههـا را از صـافی ترجمـه عبـور نـداده و بـه همـان‬ ‫صورتِ اصل باقی گااشته است؟ شاید یکی از پاسخهای احتمالی به ایـن پرسـش‪ ،‬بـهویـژه در مـورد‬ ‫ضربالمثلها‪ ،‬الفاظ و عباراتی همچون «عوامالناس» و «طوعاً و کرهاً» و نیز جملههـای دعـائی‪ ،‬کثـرت‬ ‫استعمال و آشناییِ بینامتنیِ‪ 1‬مخاطب با آنها در نظام زبانی و ادبی عصر سعدی باشـد‪ 2‬بـهگونـهای کـه‬

‫‪1 Intralingual translation‬‬ ‫‪2 Translation proper‬‬ ‫‪3 Interlingual translation‬‬ ‫‪4 zero translation‬‬ ‫‪5 Intertextuality‬‬ ‫‪6‬بینامتنیت سازوکاری است برای پردازش متن که مطابق آن عناصر متنی بهواسطة وابستگی به سایر متونِ مرتب افـادة معنـا‬ ‫میکنند (هتیم و ماندی‪ ،6001 ،‬ص‪ .)92 .‬به سخن دیگر‪ ،‬منظور از بینامتنیت آن است که هر متنی ممکن است در زنجیرهای‬ ‫تاریخی‪ ،‬برخی از مفاهیم‪ ،‬معانی و ساختارها را که از متون قبلی مشتق شدهاند‪ ،‬تکرار کند‪.‬‬ ‫‪59‬‬ ‫سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی‬ ‫سال چهل و هشتم‬

‫احتماالً سعدی آنها را مصدا «اظهر من الشما» تلقی کرده و نیازمند ترجمـه و روشـنگری ندانسـته‬ ‫است‪ .‬دادههای زیر مواردی از این دست را نشان میدهد‪:‬‬ ‫(‪ )4‬در خبر است از سرور کائنات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و‬ ‫تتمه دور زمان محمد مصطفی صلی اهلل علیه و سلم‬ ‫قسیم جسیم نسیم وسیم‬ ‫شفیع مطاه نبی کریم‬ ‫(سعدی‪ ،‬بهتصحیح فروغی‪ ،4991 ،‬ص‪)1 .‬‬ ‫نمونههای دیگری را نیز میشود ارائه داد که به صراحت و در معنای متعارف کلمه‪ ،‬ترجمـه‬ ‫نشدهاند اما سعدی به فراست در بافت زبـانی بالفصـل (یعنـی در گفتمـان ماقبـل یـا مابعـد) و‬ ‫اصطالحاً از رهگار قرائن مقالیه ترجمهای نامحسوس از آنها بهدست داده است‪ .‬بافت زبـانی‪،‬‬ ‫بنا به تعری ‪ ،‬مشتمل بر هر آن چیزی است که قبل یا بعد از بخشـی از یـک مـتن (مـثالً یـک‬ ‫جمله) میآید و بر تأویل آن بخش از متن تأ یر میگاارد‪ .‬نمونة زیر از دیباچة گلسـتان‪ ،‬شـگرد‬ ‫سعدی را در جبران خأل ترجمه از طریق ارجاه به بافت زبانی بهخوبی نشان میدهد‪:‬‬ ‫(‪ )6‬نخلبندی دانم ولی نه در بستان‪ ،‬شاهدی فروشم و لیکن نه در کنعان‪ .‬لقمـان را گفتنـد‬ ‫حکمت از که آموختی‪ ،‬گفت از نابینایان که تا جای نبینند پای ننهند‪ .‬قدم الخروج قبـل الولـوج‬ ‫(سعدی‪ ،‬بهتصحیح فروغی‪ ،4991 ،‬ص‪.)49 .‬‬ ‫عالوه بر موارد پیشگفته‪ ،‬در گلستان سعدی مجموعاً چهـل آیـة قـرآن و حـدیث نبـوی ‪-‬‬ ‫مشتمل بر ‪ 68‬آیه از قرآن مجید و ‪ 49‬حدیث از پیامبر اکرم(ص) – بهصورت کامـل نقـل شـده‬ ‫است که بیشترِ آنها یعنی ‪ 91‬مورد به فارسی ترجمه نشدهانـد‪ .‬در اینجـا بـارِ دیگـر پرسـش از‬ ‫چراییِ چشمپوشی از ترجمة این آیات و احادیـث موضـوعیت مـییابـد‪ .‬یکـی از موضـوعات‬ ‫شایانِ ذکر در این خصوص مسئلة همواره مناقشهبرانگیزِ «جواز یا عـدم جـواز شـرعیِ ترجمـة‬ ‫متون مقدس» است‪ .‬موضوه آن است که ترجمة متون مقدس که مطالعات ترجمـه آنهـا را در‬ ‫زمرة «متون حساسیتبرانگیز» طبقهبندی میکند‪ ،‬همـواره در سـایهای از شـبهات شـرعی قـرار‬ ‫داشته است‪ .‬با آنکه مجوز ترجمة قرآن کریم پیش از دوران حیات سعدی و بهموجب اسـتفتای‬ ‫از علمای ماهبیِ وقت‪ ،‬در قرن چهـارم هجـری صـادر شـده بـود (کوشـا‪ ،4998 ،‬ص‪ )18 .‬و‬ ‫شمارة چهارم‬ ‫فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني)‬ ‫‪52‬‬

‫بسیاری از علما و مفسران قرآن عمالً به این امر همت گماشته بودند‪ ،‬صنعت استشهاد به آیـات‬ ‫قرآن و احادیث نبوی توأم با ترجمة آنها در نثر پارسی سنتی همهگیر نبوده اسـت و برخـی از‬ ‫ادبا و نویسندگانِ همعصر یا نزدیک به دورة زندگیِ سعدی از آن پرهیز کـردهانـد‪ .4‬بـه سـخن‬ ‫دیگر‪ ،‬می توان احتمال داد که پرهیز سعدی از ترجمة آیات الهی و احادیث نبوی از یک سو بـه‬ ‫ی پیشـین بـوده اسـت و از دیگـر سـو متـأ ر از‬ ‫اقتضای «عمل به سنت» ادبی‪ ،‬شرعی و فرهنگـ ِ‬ ‫«همسویی با هنجار» ادبی و فرهنگیِ مورد توافق برخی از ادبای زمانة اوست‪:‬‬ ‫(‪ )9‬موسی علیهالسالم درویشی را دید از برهنگی به ریگ اندر شده ‪ ...‬و لو بس اهلل الرز‬ ‫لعباده لبغوا فیاالرض‪ .‬موسی علیهالسالم به حکمت جهانآفرین اقرار کرد و از تجاسر خـویش‬ ‫استغفار (سعدی‪ ،‬بهتصحیح فروغی‪ ،4991 ،‬ص‪.)413 .‬‬ ‫یکی از راهکارهای مورد استفادة سعدی برای عبور از بنبستِ حرمت شرعی یـا عرفـیِ ترجمـة‬ ‫متون مقدس به نوعی از ترجمه در حکایات گلستان انجامیده است که نگارنـدگان مقالـة حاضـر بـا‬ ‫عنوان «ترجمة پنهان» از آن یاد کردهاند‪ .‬در این گونه از ترجمه‪ ،‬برخالف نمونة (‪ )9‬کـه در آن صـرفاً‬ ‫شاهد حضور متن مبدأ هستیم‪ ،‬متن مبدأ یعنی صورت اصلی آیـة قـرآن و یـا حـدیث نبـوی غایـب‬ ‫است و سعدی صرفاً ترجمة آن را به فارسی در حکایات خود بهکار برده است‪.‬‬ ‫ترجمة پنهان با نام های دیگری نیز در حوزة مطالعات ترجمه شناخته شده است که از جملة‬ ‫آنها میتوان به «ترجمة جعلی» یا «شبه ترجمه»‪ 6‬اشاره کرد‪ .‬ترجمة پنهان‪ ،‬در این مقاله‪ ،‬به هـر‬ ‫نوه پارهمتنی اطال می شود که از صافی ترجمه گاشته است اما ترجمهبودن آن به هر دلیل یـا‬ ‫دالیلی پنهان مانده است‪ .‬به بیان دیگر‪ ،‬در ترجمة پنهان متن مبدأ وجود دارد اما اصل و ترجمـه‬ ‫با هم و در تناظرِ با هم نمود عینی نمییابند‪ .‬از نمونههای موجود در گلستان میتـوان دادههـای‬ ‫زیر را بهعنوان مشت نمونة خروار ارائه داد‪:‬‬ ‫(‪ )1‬منّت خدای را عزّ و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمـت‬ ‫(سعدی‪ ،‬به تصحیح فروغی‪ ،4991 ،‬ص‪.)9 .‬‬

‫‪4‬مثالً در تاریخ بیهقی چنین پدیدهای را نمیتوان پی گرفت‪.‬‬ ‫‪2 Pseudotranslation‬‬ ‫‪50‬‬ ‫سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی‬ ‫سال چهل و هشتم‬

‫عبارت «به شکر اندرش مزید نعمت» به احتمال قریب به یقین ترجمهای اسـت از آیـة (‪)8‬‬ ‫سورة مبارکة ابراهیم‪ :‬لئن شکرتم الزیدنکم (امینمقدسی‪.)4992 ،‬‬

‫که در آفرینش ز یک گوهرند‬ ‫(‪ )1‬بنی آدم اعضای یکدیگرنـد‬ ‫دگر عضــوها را نمــاند قرار‬ ‫چو عضوی به درد آورد روزگار‬ ‫(سعدی‪ ،‬به تصحیح فروغی‪ ،4991 ،‬ص‪.)94 .‬‬

‫ابیــات مــاکور در دادة (‪ )1‬برگرفتــه از حــدیثی منســوب بــه پیــامبر اکــرم(ص) اســت کــه‬ ‫نُعمانبنبشیر نقل میکند‪« :‬قال سمعت رسول اهلل(ص) یقول‪ :‬انما المؤمنون کجسد رجد واحـد‪،‬‬ ‫اذا اشتکی عضو مـن اعضـائه‪ ،‬اشـتکی جسـده اجمـع و اذا اشـتکی مـؤمن اشـتکی المؤمنـون»‬ ‫(امینمقدسی‪ .)4992 ،‬نمونة اخیر که در زمرة مشهورترین سخنان سعدی قرار میگیرد تا جـایی‬ ‫که حتی بر سردر سازمان ملل متحد نیز نقش بسته است‪ ،‬خود شاهدی است بر اهمیت و نقـش‬ ‫انکارناپایر ترجمه در شکلگیری کالم سعدی در گلستان و بهنوبة خود بـر ضـرورت اسـتمرار‬ ‫تحقیقاتی از این دست صحّه میگاارد‪.‬‬ ‫نوه سومِ ترجمه که در گلستان سعدی بهکار رفته است و ماهیتاً ارتباط بیشتری بـا موضـوه‬ ‫این پژوهش مییابد از سنخ «ترجمة آزاد» است‪ .‬ترجمة آزاد که در مقابل ترجمة لفظگرا مطرح‬ ‫میشود‪ ،‬معموالً به ترجمهای اطال میشود که در آن «توجه به تولید متن مقصدِ طبیعی بیشـتر‬ ‫از حفظ و عبارتبندیِ [صوری] متن مبدأ باشد» (شاتلوُرث و کُوی‪ ،4338 ،‬ص‪ .)26 .‬اقتبـاس‬ ‫یکــی از مصــادیق ترجمــة آزاد و آزادتــرین نــوهِ ترجمــه اســت‪ .‬در عــین حــال‪ ،‬ترجمــة آزاد‬ ‫فرآیندهای دیگری همچون تقلید‪ ،‬بازنویسی و دخل و تصرف را نیز در بر میگیرد‪.‬‬ ‫در حین بررسی دادهها دریافتیم که بیشترین گرایشِ ترجمه در گلستان از نـوه ترجمـة آزاد‬ ‫بوده است و طبعاً این پرسش به ذهن خطور میکنـد کـه چـرا سـعدی در مـوارد محـدودی از‬ ‫راهبرد ترجمة مبدأگرا بهره برده است و در مواردِ قابلتوجـه دیگـری‪ ،‬از ترجمـة آزاد؟ انـدکی‬ ‫دقت در مصادیق ترجمة آزاد در حکایات گلستان بُعد مهمی از راهبردهای ترجمانی سـعدی را‬ ‫شمارة چهارم‬ ‫فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني)‬ ‫‪54‬‬

‫بر ما آشکار خواهد ساخت که میتوان آن را در چارچوب پدیدة «خویش‪-‬ترجمـانی‪ »4‬تحلیـل‬ ‫کرد‪ .‬خویش‪-‬ترجمانی به «متنی دوزبانه [و به فرآیندی] گفته می شود که طی آن‪ ،‬نویسنده خود‬ ‫متن اصلیِ متعلق به خود را به زبانی دیگر ترجمه میکنـد» (هاکنسـون و مانسـون‪ ،6008 ،‬ص‪.‬‬ ‫‪ .)4‬مطالعة فرآیند خویش‪-‬ترجمانی در عین شگفتی نهتنها در ایران بلکه حتی در جهـان غـرب‬ ‫که خواه ناخواه سردمدار نظریه پردازیِ ترجمه بوده است‪ ،‬از منظرِ نظر دور مانده است‪ .‬پرسـش‬ ‫آن است که چرا پدیدة قابلتوجه خـویش‪-‬ترجمـانی کـه تنهـا در انحصـار چهـرههـای بسـیار‬ ‫در دو زبان یا بعضاً تعداد بیشـتری از زبـانهـا تسـل دارنـد و‬ ‫برجستة ادبی است که به تألی‬ ‫عموماً از پایه گااران ادبیات زمانة خویش به حساب میآیند‪ ،‬در تاریخ ادبیـات نادیـده انگاشـته‬ ‫شده است؟ شاید بتوان یکی از دالیل این غفلت پژوهشی را به این واقعیـت نسـبت داد کـه در‬ ‫کمال تعجب فرآیند خویش‪-‬ترجمانی در دامنة شمول ترجمـة متعـارف یـا «ترجمـه بـهمعنـای‬ ‫اخص کلمه» قرار نداشته است‪ .‬ترجمة متعارف‪ ،‬دست کـم از حیـث بسـامد وقـوه‪ ،‬بـه تعبیـر‬ ‫یاکوبسن ترجمهای است بینازبانی که طی آن مترجم نشانههای کالمـیِ زبـان غیرمـادری را بـه‬ ‫نشانههای کالمی زبان مادریِ خود بـر مـی گردانـد‪ .‬مؤلفـة زیربنـایی ایـن نـو ِه ترجمـه مقولـة‬ ‫«دیگربودگی‪ »6‬یا غیریت است و احتماالً از آنجایی کـه در فرآینـد خـویش‪-‬ترجمـانی‪ ،‬اساسـاً‬ ‫مفهوم «دیگری» موضوعیت ندارد‪ ،‬بنابراین مسائل و موضوعات مبتالبه ترجمة متعارف از قبیـل‬ ‫تأویل و تفسیر «دیگری»‪ ،‬درک مفاهیم یا چگونگیِ مواجهـه بـا جهـانبینـیِ غیـر و ایـدئولوژیِ‬ ‫غیرخودی در فرآیند یادشده موضوعیت نمـی یابـد و بـه تبـعِ آن‪ ،‬محصـوالت متنـیِ برسـاختة‬ ‫خویش‪-‬ترجمانی دست کم تا به امروز برای پژوهشـگران ترجمـه جـاابیتی نداشـتهانـد‪ .‬نکتـة‬ ‫دیگری که در این باره میتوان مطرح ساخت آن است که نویسندگان دوزبانـه ازجملـه سـعدی‬ ‫عموماً آ ار خود را تحت عنوان «تألی » عرضه کردهاند و خوانندگانِ آنها نیز در پیوند بـا ایـن‬ ‫برچسب عرفاً ظنّ ترجمهبودن آن متـون یـا بخـشهـایی از آن متـون را از ذهـن خـویش دور‬

‫‪1 Self-translation‬‬ ‫‪2 Otherness‬‬ ‫‪55‬‬ ‫سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی‬ ‫سال چهل و هشتم‬

‫داشتهاند‪ .‬حال آنکه بعضاً در بطن ا ری ادبی بهصورت جزئی یا کلی‪ ،‬آشکار یا پنهـان مـیتـوان‬ ‫ترجمه را بازشناخت‪.‬‬ ‫مصادیق گوناگونِ انواه مختل‬ ‫مبادرت به خویش‪-‬ترجمانی از سوی سعدی و به تبع آن‪ ،‬توسل او به راهبردِ ترجمـة آزاد‪،‬‬ ‫بار دیگر بر این واقعیت صحّه میگاارد که استاد سخن دائماً در اندیشة مخاطب بوده و در پـی‬ ‫خوانندگان بیشتری از حاصل هنر وی بهرهمند شوند‪ .‬پرسش اساسی آن اسـت‬ ‫آن است تا طی‬ ‫که برای رساندن بار امانت برگردانِ پارههای التقاطیِ متن گلستان چه کسی کارآمدتر و مُحقتـر‬ ‫خـود‬ ‫از خودِ سعدی بوده است؟ به هر روی‪ ،‬از آنجایی که در فرآیند خویش‪-‬ترجمانی‪ ،‬مؤل‬ ‫می تواند ترجمة ا رش را بیازماید و دربارة کیفیت آن به شکل عینی به قضاوت بنشیند‪ ،‬بـهطـور‬ ‫بالقوه احتمال آسیب کمتری را می توان در این فرآیند انتظار داشـت‪ .‬ایـن امـر البتـه منـوط بـه‬ ‫توانش زبانی و فرهنگی نویسنده و تسل وی بر دو نظام نشانهایِ متفـاوت خواهـد بـود‪ ،‬کمـا‬ ‫اینکه نمونههایی از خود‪ -‬مترجمانِ موفق همچون ساموئل بکت را میتـوان در تـاریخ ادبیـات‬ ‫جهان در این زمینه نام برد (کانر‪ .)6002 ،‬در عین حال‪ ،‬افرادی همچون رابیندرانات تـاگور هـم‬ ‫هستند که خود به ناکامی در خویش‪-‬ترجمانی اذعان داشتهانـد (اسـدالدین‪ ،6009 ،‬ص‪.)698 .‬‬ ‫بنابراین‪ ،‬توفیق در خویش‪-‬ترجمانی نیز مخصوصاً آنجایی که به ترجمة ادبیات و مشخصاً شعر‬ ‫مربوط میشود‪ ،‬نیازمند بهرهمندی از بلوغ فرهنگی و ادبی است و سعدی نشـان داده اسـت کـه‬ ‫به بهترین وجه ممکن از این بلوغ در هر دو نظام مبدأ و مقصد برخوردار بوده است‪.‬‬ ‫موارد ترجمة آزاد در حکایات گلستان بسیارند و پرداختن به آنها در حوصـلة ایـن مقالـه‬ ‫نخواهد گنجید‪ .‬از این رو‪ ،‬به تحلیل تنها یکی از نمونههایی که سعدی از رهگـار ترجمـة آزاد‬ ‫به فارسی برگردانده است‪ ،‬اکتفا می کنیم‪ .‬در حکایت یازدهم از باب پـنجم‪ ،‬یعنـی «در عشـق و‬ ‫جوانی»‪ ،‬سعدی سوژة «در امان نماندن از زخم زبان مردم» را دستمایة حکایت خـود قـرار داده‬ ‫است‪ .‬شخصی از عالمی میپرسد که مردی با زن زیبـارویی در خلـوت نشسـته اسـت‪ .‬آیـا بـا‬ ‫وجود نفا امّاره‪ ،‬آن مرد میتواند به قدرت تقوا‪ ،‬عصمت خود را حفظ کند؟ و عالم در پاسـخ‬ ‫میگوید «اگر از مهرویان به سالمت بماند از بدگویان نماند»‪:‬‬ ‫شمارة چهارم‬ ‫فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني)‬ ‫‪55‬‬

‫(‪ )2‬یکی را از علما پرسیدند که یکی با ماهرویی است در خلـوت نشسـته و درهـا بسـته و‬ ‫رقیبان خفته و نفا طالب و شهوت غالب چنانکه عرب گوید التّمرُ یانعٌ وَ النـاطورُ غیـرُ مـانع‪.‬‬ ‫هیچ باشد که به قوت پرهیزگاری ازو به سالمت بماند؟ گفت اگر از مهرویان به سالمت بمانـد‬ ‫از بدگویان نماند‪.‬‬

‫فمن سوء ظن المدعی لیا یسلم‬ ‫و ان سلم االنسان من سوء نفسه‬ ‫لیکــن نتــوان زبان مــردم بسـتن‬ ‫شاید پا کار خویشتن بنشستن‬ ‫(سعدی‪ ،‬به تصحیح فروغی‪ ،4991 ،‬ص‪.)602 .‬‬

‫در بررسی ترجمة جمالت عربی این حکایت‪ ،‬ابتدا بـه ضـربالمثـل عربـیِ «التّمـرُ یـانعٌ وَ‬ ‫الناطورُ غیرُ مانع» می رسیم که سعدی به روالی که در بخش «ترجمة تهی» بحـث شـد‪ ،‬آن را از‬ ‫صافی ترجمه عبور نداده و به همان صورتِ اصل باقی گااشـته اسـت‪ .‬ایـن موضـوه‪ ،‬چنانکـه‬ ‫گفته شد‪ ،‬احتماالً به دلیل کثرت استعمال امثال عربی در افواه مردم و آشنایی بینـامتنیِ مخاطـب‬ ‫با آنها بوده است ‪ .‬اما اگر به فراز پایانی حکایت نظر اندازیم‪ ،‬با نقطة اوج هنر ترجمـة سـعدی‬ ‫روبهرو میشویم‪ :‬برگردان شعر عربی به شعری با کارکردِ همطراز در زبان فارسی‪ .‬استاد سـخن‬ ‫محتوا و عصارة مضمونیِ حکایت را از نثر فارسی به شعر عربی و پـا از آن مجـدداً بـه شـعر‬ ‫فارسی برگردانده است‪ .‬در اینجا البته با وجود تقدم بیت عربی بر بیت فارسی از حیث چیدمان‬ ‫آنها در متنِ حکایت نمی توان با قاطعیت آن را متن مبدأ دانست و این در وهلة نخست ناشـی‬ ‫از آن است که هر دو بیت از معیارهای تألیفیِ متعـالی و همطـراز برخوردارنـد‪ .‬ظـاهراً آرایـش‬ ‫پارههای مبدأ و مقصد در متون التقـاطیِ نثـر کهـن پارسـی مبـین دو هنجـار متفـاوت در ادوار‬ ‫بوده است‪ .‬در نثر دورة سامانی‪ ،‬مؤلفان (یا به عبارت دقیقتر‪ ،‬خود‪-‬مترجمانِ‪)4‬‬ ‫تاریخی مختل‬ ‫متون التقاطی در استشهاد به الفاظ و جمالت عربی‪ ،‬ابتدا عبارت مبدأ و سـپا ترجمـة فارسـی‬ ‫آن را ذکر میکردند (رحیمی زنگنه و کهریـزی‪ ،4934 ،‬ص‪ )9 .‬امـا متعاقبـاً در قـرون ششـم و‬ ‫پا از آنکه با الهام از واژهها و مضمون‬ ‫هفتمِ هجری این قاعده تغییر کرد‪ .‬در این دوره‪ ،‬مؤل‬

‫‪1 Self-translators‬‬ ‫‪55‬‬ ‫سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی‬ ‫سال چهل و هشتم‬

‫عبارت عربی و از رهگار ترجمة آزاد به خلق جمالت فارسی میپردازد‪ ،‬در پایان اصل عبارت‬ ‫عربی را نیز ذکر میکند (همان‪ ،‬ص‪ .)41-49 .‬به سخن دیگر‪ ،‬هنجارهای ناظر بر تقدم و تـأخر‬ ‫متون مبدأ و مقصد در آ ار التقاطیِ ادوار نثر فارسی تغییر یافته است‪ .‬بر ایـن مبنـا‪ ،‬بیـت عربـی‬ ‫فو جملة مبدأ و منشأ جملة فارسیِ ماقبل تلقی خواهد شد‪ .‬در عین حال‪ ،‬در برگـردان مجـدد‬ ‫بیت عربی به فارسی هنجار صوریِ معمول زمانة سعدی برعکا میشود و این بـالطبع‪ ،‬ناشـی‬ ‫از اشتغال سعدی به بازنویسـی هـای ترجمـانی مکـرر اسـت‪ .‬بـا آنکـه آرای فراوانـی در بـاب‬ ‫ترجمهناپایری شعر رقم خورده است‪ ،‬در عین حال‪ ،‬هنر سـعدی در برگـردان شـعر عربـی بـه‬ ‫فارسی در حکایت فو و در سرتاسر گلستان به روشنی نمایان بوده اسـت‪ .‬وی بـرای نیـل بـه‬ ‫معیار «تأ یر برابر» با قریحة شاعرانة خود شعر عربی را بیآنکه به صـورتِ بیـت مبـدأ پـایبنـد‬ ‫باشد به شعری زیبا و تمامعیار در زبان فارسی برگردانده است بهگونهای که بههیچوجـه دسـت‬ ‫او در مقام مترجم رو نمی شود‪ .‬به بیان دیگر‪ ،‬بیت مقصـد در اصـطالحِ مترجمـان امـروز بـوی‬ ‫ترجمه نمی دهد و بـه شـکل طبیعـی در بافـت کـالم جـاری شـده اسـت‪ .‬سـعدی بـا گـار از‬ ‫محدودیت ها و قیدهایی که نوعاً در فرآیند ترجمـه ر مـینماینـد‪ ،‬وزن‪ ،‬موسـیقی و مضـمون‬ ‫یعنی کل ویژگی های شعری بیت عربی را در متن مقصد بازآفریده است‪ .‬گرچه بـرای نابغـهای‬ ‫همچون سعدی به نظم درآوردن معنا دشوار نیست‪ ،‬با این حال‪ ،‬خالقیـت هنـریِ ایـن متـرجم‬ ‫چیره دست در این نهفته است که وی در برگردان بیت ماکور در قیدِ ترجمة لفظبـهلفـظ نبـوده‬ ‫است‪ .‬ترجمة تحتاللفظیِ شعر عربی بدین صورت است‪« :‬اگر انسـان از بـدیِ نفـا خـود در‬ ‫امان بماند‪ ،‬از بدگمانیِ بدخواهان در امان نخواهد ماند» (شمالی‪ ،4991 ،‬ص‪ .)10 .‬سـعدی «در‬ ‫امان ماندنِ انسان از نفا خود» را بهصورت «شاید پاِ کار خویشتن بنشسـتن» ترجمـه کـرده‬ ‫است‪ .‬اصطالح «پاِ کار خود بنشستن» در زبان فارسی کنایه از «ترک مقصود خود کـردن و از‬ ‫کار درگاشتن» است‪ .‬ممکن است مصره اول بیت فارسی بهدلیل تفـاوتهـای صـوری معـادل‬ ‫مصره اول شعر عربی تلقی نگردد‪ ،‬اما تردیدی نیست که فرآیند ترجمه همواره مالزم تغییـرات‬ ‫صوری است و از همین روست که مطالعات ترجمه دیگر در قید نیـل بـه تعـادل صـوری (یـا‬ ‫تعادل مطلق) نیست‪ .‬به اعتقاد پوپویچ‪« ،‬تغییرات و جرح و تعدیلها در ترجمة ادبـی در نتیجـة‬ ‫شمارة چهارم‬ ‫فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني)‬ ‫‪55‬‬

‫بیدقتی‪ ،‬بیاطالعی و بیسوادی مترجم ایجاد نمیشود‪ ،‬بلکـه حاصـل تـالش آگاهانـة متـرجم‬ ‫است برای بـازآفرینیِ هرچـه وفادارانـهتـرِ مـتن اصـلی در کلیـت آن» (بـهنقـل از خزاعـیفـر‪،‬‬ ‫‪ ،4996/4936‬ص‪ .)19 .‬تعبیر «ترک مقصود کردن» معلول «در امان ماندن از نفا انسان» است‪.‬‬ ‫سعدی از راهبردی بهره جسته است که در مباحث مربوط به ترجمة ادبی با عنوان «تغییر نقطـة‬ ‫دید» از آن یاد شده است (همان‪ ،‬ص‪ .)18 .‬بیت فارسی مضمون مبدأ را به بیان صوریِ متفاوتی‬ ‫بازآفرینی کرده است؛ یعنی سعدی سازة معنایی مبدأ را «بازنویسـی» کـرده اسـت و ایـن دقیقـاً‬ ‫مصدا بارز ترجمة آزاد است‪ .‬به یاد آوریم که آندره لفِوِر با هدف ارتقای جایگـاه حرفـهای و‬ ‫اجتماعیِ مترجم‪ ،‬فرآیند ترجمه را اساساً نوعی «بازنویسی» قلمـداد مـیکنـد کـه ماهیتـاً مـالزم‬ ‫است‪.‬‬ ‫آفرینش و تألی‬ ‫دو نمونة دیگر از ترجمة آزاد در گلستان سعدی‪:‬‬ ‫(‪ )8‬پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری اشارت کرد‪ .‬بیچاره درآن حالت نومیـدی ملـک را‬ ‫دشنام دادن گرفت و سق گفتن که گفتهاند هر که دست از جـان بشـوید هـر چـه در دل دارد‬ ‫بگوید‪.‬‬ ‫دسـت بگیــرد سر شمــشیر تیز‬ ‫وقت ضرورت چو نماند گریز‬ ‫کَسنّورِ مغلوب یَصولُ عَلی الکلبِ‬ ‫اذا یئاَ االنـسانُ طالَ لِــسانُهُ‬ ‫(سعدی به تصحیح فروغی‪ ،4991 ،‬ص‪)48 .‬‬

‫(ترجمة تحتالفظیِ جملة عربیِ مقصد‪ :‬آنگاه که انسان نامید شـود‪ ،‬زبـانش دراز مـیگـردد‬ ‫همچون گربه شکست خوردهای که به سگ حمله میکند‪ .‬رک به‪ :‬شمالی‪ ،4991 ،‬ص‪)41 .‬‬ ‫(‪ )9‬یکی را از بزرگان به محفلی اندر همیستودند و در اوصاف جمیلش مبالغه مـیکردنـد‪.‬‬ ‫سر بر آورد و گفت من آنم که من دانم‪.‬‬

‫کیفیــت اذی یا مـن تعــــد محــــاسنی عال نیتـی هاا و لـــم تـــــدر ما بطـــن‬ ‫شخصم به چشم عالمیان خوب منظر است وز خبث سر ز خجلت باطـن فتــاده پیــش‬ ‫‪51‬‬ ‫سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی‬ ‫سال چهل و هشتم‬

‫تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش‬ ‫طاوس را به نقش و نگاری که هست خلق‬ ‫(سعدی‪ ،‬بهتصحیح فروغی‪ ،4991 ،‬ص‪)91 .‬‬

‫(ترجمة تحتالفظیِ جملة عربی‪ :‬ای کسی که از خوبیهای من میگویی‪ ،‬بـیش از ایـن مـرا‬ ‫آزار مده‪ ،‬زیرا ظاهر من چنین است و تو چه میدانی در درون مـن چیسـت‪ .‬رک بـه‪ :‬شـمالی‪،‬‬ ‫‪ ،4991‬ص‪)66 .‬‬ ‫در نهایت‪ ،‬آخرین و چهارمین نوه ترجمه در گلستان که آن را «ترجمة مبدأگرا» نامیـدهایـم‪،‬‬ ‫ترجمهای است که در آن‪ ،‬عبارات عربی از رهگار ترجمهای نزدیک به مـتن مبـدأ‪ ،‬نزدیـک در‬ ‫لفظ و در معنا‪ ،‬به فارسی برگردانده شدهاند بهگونهای که صرفاً به انتقال مضـمون بسـنده نشـده‬ ‫است‪ ،‬بلکه معانیِ تک تک واژههای عربی بهدقت در قالب واژهها و حتی ساختهای دسـتوری‬ ‫متناظرِ فارسی بازآفرینی شده اند‪ .‬از نظر نگارندگان حاضر‪ ،‬اوج هنر سعدی را میتـوان در ایـن‬ ‫نوه از ترجمه مشاهده کرد؛ آنجا که استاد سخن در عین وفاداری بـه مـتن مبـدأ بـه معیارهـای‬ ‫تألیفی و هنجارهای متنیِ زبان مقصد نیز در حد اعالی کلمه پایبند بوده است‪ .‬در ترجمههـای‬ ‫مبدأگرای سعدی‪ ،‬می توان تناظر صوری و معناییِ یک به یک بین متن اصلی و مـتن ترجمـه را‬ ‫به روشنی نشان داد و این در عین زیبایی‪ ،‬کـار بسـیار دشـواری اسـت‪ .‬در مقـام نظـر‪ ،‬ترجمـة‬ ‫مبدأگرا حدّ آرمانیِ «ترجمة بینازبانی» و یا همان «ترجمه به معنای اخص» کلمه اسـت‪ .‬سـعدی‬ ‫در این نوه ترجمه که آن را کمتر از ترجمة آزاد یا ترجمة مضمونی بـه کـار گرفتـه اسـت‪ ،‬در‬ ‫مقام مترجم به ضرورت احساس کرده است که میبایست ترجمهای دقیق ارائه دهـد‪ .‬بـرخالف‬ ‫ترجمة آزاد‪ ،‬در اینجا سعدی آزادیِ عمل کمتری برای خود قائل است و این ناشی از آن اسـت‬ ‫که فرآیند خویش‪-‬ترجمانی دیگر موضوعیت ندارد؛ سخنِ مبدأ از آنِ دیگری بوده است و ایـن‬ ‫بیش از هر زمان دیگری قید اخال ر ا پـیش روی اسـتاد سـخن گااشـته اسـت‪ .‬قطـع نظـر از‬ ‫احتماالت دیگری که پیشتر گفته شد‪ ،‬شاید بتوان ادعا کرد که همین مالحظات اخالقی نیـز در‬ ‫پرهیز سعدی از ترجمة آیات قرآن و احادیث نبوی بیتأ یر نبوده است‪.‬‬ ‫شمارة چهارم‬ ‫فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني)‬ ‫‪53‬‬

‫بار دیگر‪ ،‬بهاقتضای رعایت اختصار‪ ،‬تنها به بررسی یکی از نمونههایی که سعدی از رهگار‬ ‫ترجمة مبدأگرا آن را به فارسی برگردانده است‪ ،‬بسنده میکنیم و در عـین حـال‪ ،‬یکـی دو دادة‬ ‫دیگر را صرفاً بهعنوان نمونه نقل نموده و قضاوت را به خوانندة اهل میسپاریم‪:‬‬ ‫(‪ )3‬اعرابی را دیدم که پسر را همیگفت‪ :‬یا بُنَّی انَّک مسئول یـوم القیامـت مـاذا اکتسـبت و‬ ‫الیقـال بــه مـن انتســبت‪ ،‬یعنــی تـو را خواهنــد پرسـید کــه عملــت چیسـت‪ ،‬نگوینــد پــدرت‬ ‫کیست‪.‬‬ ‫او نه از کرم پیله نامی شد‬ ‫جامه کعبه را که میبوسند‬ ‫الجرم همچو او گرامی شد‬ ‫با عزیزی نشست روزی چند‬ ‫(سعدی‪ ،‬به تصحیح فروغی‪ ،4991 ،‬ص‪.)613 .‬‬

‫برخالف دادههای قبلی‪ ،‬پارهکالم عربیِ فو نه از آنِ خود سعدی است و نه در زمرة آیـات‬ ‫قرآن و احادیث نبوی قرار می گیرد بلکه مقرر بوده اسـت کـه ایـن جمـالت از زبـان متکلمـی‬ ‫عرب زبان ادا شود‪ .‬پا سعدی ابتدا عین جمالت عربی را با هدف دستیابی به اصل طبیعیبودن‬ ‫و باورپایریِ گفتگو که استاد سخن همواره در دیالوگنویسـی مـدّ نظـر داشـته اسـت (امیـری‬ ‫خراسانی‪ ،4999 ،‬ص‪ ،)4 .‬از زبان شخصیت درگیرِ در دیالوگ نقـل مـیکنـد و سـپا آن را از‬ ‫صافی ترجمة مبدأگرا گاارنده و به فارسی برمیگرداند‪ .‬نکتة قابلتأمـل ایـن اسـت کـه وی در‬ ‫جایگاه مترجم و در موقعیتِ نقل قول از دیگری ولو شخصیتی فرضی‪ ،‬وفاداری را در برگـردان‬ ‫جمله به خوبی رعایت کرده است‪ .‬وفاداری به متن عربی نه به معنای انتقال لفظبهلفظ واژههـای‬ ‫منفرد بلکه به معنای تولید پارهکالمی است در زبان فارسی که از نظر روانی‪ ،‬زیبایی و وضوح با‬ ‫جملة عربی کامالً قابل قیاس است بهگونهای که میتوانیم آن را پارهمتنـی مسـتقل تلقـی کنـیم‪.‬‬ ‫معنای تحتاللفظی پارهکالم عربی بدین گونه است‪« :‬ای فرزندم روز قیامت از تو میپرسند چه‬ ‫به دست آوردی و نمیگویند فرزندِ که بودی» (شمالی‪ ،4991 ،‬ص‪ .)21 .‬و ترجمـة سـعدی از‬ ‫این قرار بوده است‪« :‬تو را خواهند پرسید که عملت چیست‪ ،‬نگویند پدرت کیسـت» (سـعدی‪،‬‬ ‫بهتصحیح فروغی‪ ،4991 ،‬ص‪ .)613 .‬چنانکه میبینید‪ ،‬بهسادگی میتوان تناظری یکبهیک بـین‬ ‫اجزای جمالت ماکور مشاهده کرد ضمن آنکه سعدی خود واژة «یعنـی» را پـا از پـارهکـالم‬ ‫‪59‬‬ ‫سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی‬ ‫سال چهل و هشتم‬

‫عربی آورده است و این آشکارا مؤید آن است که ترجمة فارسی ترجمهای کامالً تعادلمدار بـه‬ ‫مفهوم متعارف آن است‪.‬‬ ‫از منظر زیباییشناسی نیز ترجمة سعدی قابل توجه است‪ .‬وی صنعت ادبیِ به کـار رفتـه در‬ ‫جملة عربی‪ -‬سجع‪ -‬را در ترجمة خود به خوبی لحاظ کرده است‪ .‬پارهکالم عربیِ «یا بُنَّی انَّـک‬ ‫مسئول یوم القیامه ماذا اکتسبت و الیقال به مـن انتسـبت» در دو فعـل «اکتسـبت» و «انتسـبت»‬ ‫دارای سجع متوازی است‪ .‬استاد سخن نیز با بهره جستن از ذخـایر زبـانی خـویش‪ ،‬ترجمـهای‬ ‫ارائه داده است که برخوردار از سجع مطرف در کلمات «عملت» و «پدرت» و سجع متوازی در‬ ‫کلمات «چیست» و «کیست» میباشد‪ .‬پیشتر گفتیم که ترجمههـای سـعدی جملگـی در طـراز‬ ‫باالترین معیارهای تألیفی قرار می گیرند‪ .‬در اینجا نیز هنر سعدی در آفـرینش ترجمـانیِ وی در‬ ‫عین پایبندی به متن اصلی به خوبی نمایان است‪ .‬نمونههایی از این دست در کار استاد سـخن‬ ‫نافیِ آن تصور غالب در حوزة مطالعات ترجمه است کـه «وفـاداریِ در عـین زیبـایی» را غالبـاً‬ ‫ناممکن تلقی میکند‪ .‬به بیان دیگر‪ ،‬در زمانهای که هیچ نظریة ترجمة مدونی وجـود نداشـت و‬ ‫راهبردها‪ ،‬راهکارها‪ ،‬توصیهها و شیوههایی که در فضای ترجمه در جهان امروز ارائـه مـیشـود‬ ‫به احتمال بسیار موضوعیت نداشته است‪ ،‬سعدی بهطور خودکار به معیارهای بسیار ارزشمندی‬ ‫در ترجمه پایبند بوده است‪ .‬اهمیتِ کار سعدی را زمـانی مـیتـوان بـهنیکـی درک کـرد و بـه‬ ‫داوری نشست که بهیاد آوریم به رغمِ پیشینة طوالنی و بسیار غنیِ ترجمة ادبی در تاریخ ادبیات‬ ‫ایران و با وجود دسترسی به آراء و اندیشههای نظری و روششناختیِ فراوان در حوزة ترجمه‪،‬‬ ‫نمیبرند‪ ،‬بلکه گـاهی‬ ‫امروز عموماً شاهد ترجمههایی هستیم که نهتنها راهی به معیارهای تألی‬ ‫شـیوة رایـ و‬ ‫اوقات حتی قابـل درک هـم نیسـتند‪ .‬خزاعـیفـر (‪ ،4901‬ص‪ )1 .‬بـه توصـی‬ ‫نامطلوبی از ترجمه در ایران میپردازد که طی آن‪ ،‬مترجم متن اصلی را مثل یک عکابرگـردان‬ ‫کودکانه از متن اصلی تقلید میکند و بدون صرف هیچگونه زحمت و خالقیتی آن را بـه خیـال‬ ‫باطل خود ترجمه میکند؛ شیوهای که وی آن را روش ترجمة «عکابرگردانی» مینامد‪.‬‬ ‫دو نمونة دیگر از ترجمههای مبدأگرا در گلستان سعدی‪:‬‬ ‫شمارة چهارم‬ ‫فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني)‬ ‫‪52‬‬

‫(‪ )40‬در سیرت اردشیر بابکان آمده است که حکیم عرب را پرسید که روزی چه مایه طعـام‬ ‫باید خوردن‪ .‬گفت صد درم سنگ کفایت است‪ .‬گفت این قـدر چـه قـوّت دهـد؟ گفـت هـاا‬ ‫المِقدارُ یَحمِلُکَ‪ ،‬و ما زادَ عَلی ذلک‪ ،‬فَانتَ حامِلُه‪ .‬یعنی این قدر ترا بر پای همیدارد و هر چـه‬ ‫برین زیادت کنی تو حمال آنی‪.‬‬ ‫تو معتقد که زیستن از بهر خوردن است‬ ‫خوردن برای زیستن و ذکر کردن است‬ ‫(سعدی‪ ،‬بهتصحیح فروغی‪ ،4991 ،‬ص‪)493 .‬‬

‫(‪ )44‬ابوهریره رضیاهلل عنه هر روز به خدمت مصطفی صل اهلل علیه آمدی گفت یا اباهریره‬ ‫زُرنی غِبّاً تَزْدَد حُباً هر روز میا تا محبت زیادت شود (سعدی‪ ،‬بهتصـحیح فروغـی‪ ،4991 ،‬ص‪.‬‬ ‫‪.)409‬‬

‫‪ .5‬بحث و نتیجهگیری‬ ‫در جمعبندی مقاله میتوان به یکی دو یافتة بسیار مهم اشاره کرد‪ .‬اوالً دادههـای مربـوط بـه‬ ‫ترجمه را در گلستان سعدی نمیتوان دادة پَرت‪ ،‬بهتعبیر مورد نظر در تاریخنگاری خُـرد‪ ،‬تلقـی‬ ‫کرد؛ زیرا‪ ،‬چنانکه گفتیم‪ ،‬شیوة ترجمة سعدی بههـیچوجـه از سـبک تـألیفیِ او جـدا نیسـت و‬ ‫و ترجمه در گلستان تعیین کرد‪ .‬در تبیین این یافته‬ ‫نمیتوان بهسهولت مرز مشخصی بین تألی‬ ‫میتوان از دیدگاه کریمی حکاک (‪ ،4339/6004‬ص‪ )142 .‬یاری جسـت کـه معتقـد اسـت در‬ ‫ایرانِ قرون میانه‪ ،‬به دلیل رواج فراگیر زبان عربی و دوزبانهبودنِ اکثر نویسـندگان و دانشـمندان‪،‬‬ ‫برخی از صاحبانِ قلم ترجمهگونههایی از آ ار عربیِ خود فراهم مـیکردنـد و ایـن وضـعیت را‬ ‫در آن دوران قلمـداد کـرد‪.‬‬ ‫میتوان دلیلی بر مبهم و نامشخص بودن مرز میان ترجمـه و تـألی‬ ‫بدین ترتیب‪ ،‬اگر بتوان با موردکاویِ شیوة ترجمة سـایر ادبـای کالسـیک نشـان داد کـه اغلـب‬ ‫و ترجمـه قائـل نبـودهانـد‪،‬‬ ‫قدمای ما از حیث روش تمایز قاطعی بین معیارهای نگارشیِ تألی‬ ‫آنگاه می توان وضعیتِ ترجمه را در ایرانِ امروز عمدتاً نوعی تنزل قلمداد کرد‪ .‬انیاً‪ ،‬آنچنانکـه‬ ‫در متن مقاله بحث شد‪ ،‬سعدی در ترجمه عموماً در اندیشة ایجاد «تأ یر برابر» بوده است و این‬ ‫نشان می دهد که اساساً نگاه سعدی به ترجمه «انتقالی» نیست‪ ،‬بلکـه «کـارکردی» اسـت و ایـن‬ ‫‪50‬‬ ‫سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی‬ ‫سال چهل و هشتم‬

‫بهنوبة خود رویکردی بسیار مترقی است؛ مترجم مـیتوانـد مـتن را سـاده و روان کنـد‪ ،‬بـر آن‬ ‫بیفزاید‪ ،‬از آن بکاهد‪ ،‬نوه بیان را تغییر دهد‪ ،‬متن را با هنجارهای زیبـاییشـناختیِ نظـام مقصـد‬ ‫هماهنگ سازد و هر کار دیگری را که از دستش بر میآید‪ ،‬بـه انجـام برسـاند تـا مـتن ترجمـه‬ ‫بتواند‪ ،‬با عنایت به مخاطبِ هدف‪ ،‬نقش یا کارکرد مشابهی را در نظام مقصـد ایفـا کنـد؛ یعنـی‬ ‫همــان کــاری را در نظــام مقصــد بکنــد کــه مــتن مبــدأ در نظــام مبــدأ بــه انجــام رســانده‬ ‫است‪.‬‬ ‫برگردیم به پرسشهای ابتدای مقاله‪ .‬در پاسخ به پرسش نخست مقاله مبنـی بـر اینکـه «آیـا‬ ‫اساساً سعدی در گلستان از هنر ترجمه بهره برده است یا خیر» بار دیگر اشاره میکنـیم کـه در‬ ‫گلستان سعدی بارها و بارها شاهد فرآیند ترجمه از زبانِ عربی به پارسی و بالعکا بـودهایـم؛‬ ‫میتوان در گلستان طبقه بندی کرد که سه مـوردِ‬ ‫ترجمههای سعدی را به چهار صورت مختل‬ ‫آن را میتوان مصدا دو نوه ترجمه در طبقهبندی کالسیک و سهگانة یاکوبسن (‪)4313/6001‬‬ ‫تلقی کرد؛ گوآنکه یکی از این چهار نوه را میتوان از زاویة دید دیگری تحت عنـوان «ترجمـة‬ ‫پنهان» در زمرة «شبهترجمه» بهتعبیرِ مورد نظر در مطالعات ترجمه نیـز قـرار داد‪ .‬در ایـن میـان‪،‬‬ ‫تنها یک گونه است که سعدی خود آشکارا در متن گلستان بر ترجمهبودن آن صحّه مـیگـاارد‬ ‫و ما نیز با عنوان «ترجمة مبدأگرا» از آن یاد کـردهایـم‪ .‬در عـین حـال‪ ،‬بیشـترین بسـامد وقـوهِ‬ ‫ترجمه متعلق به گونة «ترجمة آزاد» بوده است کـه طبیعتـاً آزادیِ عمـل بیشـتری را در اختیـار‬ ‫مترجم می گاارد و خود محملی بوده است برای طبعآزماییهای سبکیِ استاد سخن کـه گـاهی‬ ‫احتماالً با هدف «مفاخره» به انجام میرسیده است‪.‬‬ ‫اینک پا از پاسخِ مثبت به پرسش نخست‪ ،‬به پرسش دوم باز میگـردیم‪ :‬سـعدی در مقـام‬ ‫مترجم عموماً از چه راهبردهای ترجمانی بهره برده است و این راهبردها چه نسبتی با یافتههای‬ ‫دانش نوینِ مطالعات ترجمه دارند؟ آنچنانکه به تفصیل گفته شد‪ ،‬سعدی بهتناوب و در موارد‬ ‫راهبردهای متفاوتی را در ترجمة عبارات و جمالت عربی بهکار گرفتـه اسـت‪ .‬وی در‬ ‫مختل‬ ‫مواردی معدود‪ ،‬پای بندی بیشتری به متن مبدأ نشان داده و نتیجـة کـارش بـهنـوعی از ترجمـه‬ ‫منتهی شده است که تحت عنوان «ترجمة مبدأگرا» از آن یاد کردهایـم‪ ،‬امـا در بیشـتر مـوارد‪ ،‬از‬ ‫شمارة چهارم‬ ‫فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني)‬ ‫‪54‬‬

‫راهبرد «ترجمة آزاد» بهره جسته است که عموماً در برگردان پارهمتنهای تألیفی خودِ سـعدی و‬ ‫در فرآیند «خویش‪-‬ترجمانی» صورت گرفته است‪ .‬این یافته را میتوان بـا انـدکی مسـامحه بـا‬ ‫یافتة رحیمی زنگنه و کهریزی (‪ )4934‬همسو دانست‪ .‬آنها به این نتیجه رسیدهاند کـه سـعدی‬ ‫در بخشهایی از گلستان بهشیوة ترجمة معمول در دورة سامانی (مشتمل بر برگردان واژهبهواژه‬ ‫توأم با سادگیِ هرچه تمامتر و پرهیـز از لفـاظیهـای پیچیـده و فنّـی) پـایبنـد بـوده اسـت و‬ ‫برعکا‪ ،‬در بخشهای دیگر با توسل به ترجمهای کامالً آزاد بهدنبال خلق سبکی مسجع و فنّی‬ ‫و ایجاد زیباییهای کالمـی بـوده اسـت (رحیمـی زنگنـه و کهریـزی‪ ،4934 ،‬ص‪)422-421 .‬؛‬ ‫شیوهای که رحیمی زنگنه و کهریزی آن را نوعی «مترادفآوری» و «آفریدن میدانی فـرا بـرای‬ ‫لفاظی» تلقی کردهاند (همان‪ ،‬ص‪ .)422 .‬از آنجایی که سبک سعدی در گلستان اوج آمیزش دو‬ ‫سبک نثر موزون (بهعنوان گونهای از نثر مرسل) و نثر فنّی شمرده شده اسـت (شمیسـا‪،4996 ،‬‬ ‫از یـک سـو و‬ ‫ص‪ ،)420-411 .‬آمد و شدهایِ متناوب او را بین ترجمههای ساده و بیتکلـ‬ ‫ترجمههای مسجع و زیبا از سوی دیگر میتوان ابزاری برای استمرار شیوة تـألیفیِ تلفیقـی وی‬ ‫در بافت ترجمه قلمداد کرد و این خود شاهدی است بر این مـدعا کـه اسـتاد سـخن در مقـام‬ ‫را همواره مدّ نظر داشته است‪.‬‬ ‫ترجمه نیز همان معیارهای متعالیِ تألی‬ ‫نکتة مهمی که میتوان در تکمیل مباحث قبلی مطرح ساخت آن است که بحثهای نظـری‬ ‫ترجمه در طول قرون متمادی در نوعی دور و تسلسل باطل حول مجموعهای از «دوگـانیهـای‬ ‫دوقطبی‪ »4‬تکرار میشده است؛ طوریکه گویی نظریهپردازان ترجمه در طول تاریخ کـاری جـز‬ ‫لفاظی و بازی با واژهها نداشتهاند‪ .‬آنچه امروز بهصورت ضمنی یا بهطـور آشـکار در پـا ایـن‬ ‫دوگانیهای شالیرماخری در فضای مطالعات ترجمه تروی و گاهی حتی تجـویز مـیشـود آن‬ ‫است که ترجمه در طول تاریخ‪ ،‬بسته به اهداف مترجم و شرای متن مبدأ‪ ،‬از دو حالت خـارج‬ ‫نبوده است‪ :‬یا گرایش به متن مبدأ داشته است یا گرایش به نظام مقصد‪ .‬ایـن گـزارة همیشـگی‪،‬‬ ‫البته در سال های اخیر مورد انتقاد قرار گرفته و بهعنوان نمونه‪ ،‬آنتونی پیم از امکان و ضـرورت‬ ‫کاربرد روشهای بینابینی در حد فاصل این قطبهای دوگانه سخن گفتـه اسـت (پـیم‪.)6041 ،‬‬

‫‪1 Binary dichotomies‬‬ ‫‪55‬‬ ‫سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی‬ ‫سال چهل و هشتم‬

‫اما آنچه از تجربة سـعدی در ترجمـه و بـهطـور مشـخص تجربـههـای منحصـربهفـردِ وی در‬ ‫ترجمه های مبدأگرا از عربی به فارسی یا از فارسی به عربی بهدست میآید حکایـت از آن دارد‬ ‫که اتفاقاً برعکاِ آنچه در طول تاریخ در دنیای ترجمه مشاهده و گزارش شـده اسـت‪ ،‬متـرجمِ‬ ‫خال میتواند به طور بالقوه و در آنِ واحد هر دو نظام مبـدأ و مقصـد را مـدّ نظـر قـرار دهـد‬ ‫بیآنکه این رویکردِ دوگانه حتی ذره ای از کیفیت کار او بکاهد و این ویژگی‪ ،‬بـا آنکـه ممکـن‬ ‫است اندکی اغرا آمیز به نظر برسد‪ ،‬سعدی را در طراز مترجمان ممتـازِ تـاریخ جهـانی ترجمـه‬ ‫قرار میدهد‪.‬‬ ‫در پاسخ پرسش آخر مقاله مبنی بر اینکه «آیا شیوة ترجمة سعدی بر هنجارهـای غالـب بـر‬ ‫ترجمه در زمانة او همخوانی داشته است یا خیر»‪ ،‬با کند و کاو در حکایات گلستان میتوان بـه‬ ‫این نتیجة کلی رسید که سعدی اساساً و از هر نظر استقالل رأی داشته و از شـیوههـای تلفیقـی‬ ‫بهره می جسته است‪ .‬چنانکه گفته شد‪ ،‬وی در تعیین تقدم و تأخر پارهمتنهـای مبـدأ و مقصـد‬ ‫گاهی برخالف هنجار مألوف در زمانة خویش بهشیوة معمول در سنت نثرنویسیِ دورة سـامانی‬ ‫تأسی می کند و گاهی برعکا‪ ،‬با هنجار متعارف همسـویی دارد‪ .‬از سـوی دیگـر‪ ،‬بـا آنکـه در‬ ‫بهرهگیری از آیات الهی و احادیث نبوی عمومـاً بـرخالف شـیوة معمـول در زمانـة خـویش از‬ ‫ترجمة آنها سر باز می زند‪ ،‬در موارد معدودی نیز با توسل به ترجمة پنهان راهی مغایر با شیوة‬ ‫معهود و مقبولِ خویش در پیش میگیرد‪ .‬از منظر کیفی و از حیث راهبردهای عـام ترجمـه نیـز‬ ‫سعدی بهشیوة منحصربهفرد خود عمل مـیکنـد‪ .‬وی از یـک سـو‪ ،‬بـهروش معمـول در سـنت‬ ‫ترجمه میکنـد و از سـوی دیگـر‪ ،‬در همسـویی بـا هنجـار‬ ‫نثرنویسیِ مرسل‪ ،‬ساده و بیتکل‬ ‫مرسوم در سبک فنّی‪ ،‬ترجمههای مسجع و موزونِ خود را در تلفیق بـا ژانرهـای ادبـیِ نظـم و‬ ‫شعر به ر میکشد‪ .‬شاید بتوان از برآیند این یافته ها به این نتیجة نهایی رسید که سبک ترجمة‬ ‫سعدی نیز همچون سایر وجوه هنری پادشاه سخن خالفآمد عادت بـوده اسـت و ایـن دقیقـاً‬ ‫نکتهای است که بر نبوغ یکه و یگانة وی مهر تأیید میزند‪ :‬سعدی در همه حال بیهمتا اسـت‪،‬‬ ‫و در ترجمه‪.‬‬ ‫در تألی‬ ‫شمارة چهارم‬ ‫فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني)‬ ‫‪55‬‬

‫کتابنامه‬ ‫امیری خراسانی‪ ،‬ا‪ .‬و فعال‪ ،‬ن‪ .)4999( .‬شیوههای کاربرد آیـات و احادیـث در مکالمـههـای حکایـات‬ ‫گلستان‪ .‬مجلة بوستان ادب دانشگاه شیراز‪.60-4 ،)6(4 ،‬‬ ‫امینمقدسی‪ ،‬ا‪ .)4992( .‬ادبیات تطبیقی‪ .‬تهران‪ :‬دانشگاه تهران‪.‬‬ ‫خانجان‪ ،‬ه‪ .)4931( .‬ماریا تیموژکو و بس حوزة مطالعات ترجمه‪ .‬فصـلنامة متـرجم‪-468 ،)19(61 ،‬‬ ‫‪.410‬‬ ‫خانجان‪ ،‬ه‪ .‬و فرهادی‪ ،‬س‪ .)4931( .‬ترجمه و التقاط در گلستان‪ :‬رونمایی از سعدیِ مترجم‪ .‬مجموعـه‬ ‫مقاالت نخستین همایش متنپژوهیِ ادبی‪ :‬نگاهی تازه به گلستان (صص‪ .)419-469 .‬تهران‪ :‬هسـتة‬ ‫مطالعات ادبی و متنپژوهی دانشگاه عالمة طباطبایی و اندیشگاه کتابخانة ملـی جمهـوری اسـالمی‬ ‫ایران‪.‬‬ ‫خزاعیفرید‪ ،‬ه‪ .)4996/4936( .‬ترجمة متون ادبی‪ .‬تهران‪ :‬سمت‪.‬‬ ‫خزاعیفرید‪ ،‬ه‪ .)4931( .‬روشی نو در ترجمه‪ ،‬بدون تفکر‪ ،‬بـدون زحمـت‪ ،‬بـدون خالقیـت‪ .‬فصـلنامة‬ ‫مترجم‪.44-9 ،)19(61 ،‬‬ ‫دشتی‪ ،‬علی (‪ .)4993/4921‬قلمرو سعدی‪ .‬تهران‪ :‬انتشارات اساطیر‪.‬‬ ‫رحیمــی زنگنــه‪ ،‬ا‪ .‬و کهریــزی‪ .)4934( . ،‬بررس ـی تفــاوت ترجمــه عبــارات عرب ـی در ســه دوره از‬ ‫نثر فارسی‪ .‬سبکشناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)‪.423-411 ،)49(1 ،‬‬ ‫سبکهای مختل‬ ‫سعدی شیرازی‪ ،‬م‪ 212( .‬ه‪ .)4991 / .‬گلستان‪ .‬بهتصحیح محمدعلی فروغی‪ .‬تهران‪ :‬هرما‪.‬‬ ‫شمالی‪ ،‬ه‪ .)4991( .‬تحلیل ساختار عربی عبارات عربی گلستان‪ .‬تهران‪ :‬طراوت‪.‬‬ ‫شمیسا‪ ،‬س‪ .)4996( .‬سبکشناسی نثر‪ .‬تهران‪ :‬میترا‪.‬‬ ‫کوشا‪ ،‬م‪ .)4993( .‬سیر تاریخی کمّی و کیفی ترجمههای فارسی قرآن‪ .‬ترجمان وحی‪.84-12 ،)69( ،‬‬ ‫مؤید شیرازی‪ ،‬ج‪ .)4919( .‬مقام سعدی در شعر تازی‪ .‬گوهر‪.394-389 ،)69( ،‬‬ ‫عباس‪ ،‬ا‪« .)4986( .‬مقدمه»‪ ،‬شعرهای عربی سعدی‪ :‬ترجمه و تصحیح انتقـادی‪ ،‬بـههمّـت جعفـر مؤیـد‬ ‫شیرازی‪ .‬شیراز‪ :‬انتشارات دانشگاه شیراز‪.‬‬ ‫یوسفی‪ ،‬غ‪ .)4911/4982( .‬دیداری با اهل قلم‪ .‬تهران‪ :‬انتشارات علمی‪.‬‬ 55 ‫سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی‬ ‫سال چهل و هشتم‬

Adamo, S. (2006). Microhistory of translation. In Bandia, P., & Bastin, G. (Eds.), Charting the future of translation history (pp. 81-100). Ottawa, Canada: University of Ottawa Press. Asaduddin, M. (2008). “Lost/found in translation: Qurratulain Hyder as self-translator”. The Annual of Urdu Studies, (23), 234-249. Connor, S. (2006). Samuel Beckett: Repetition, theory and text. Revised ed. Colorado: Davis Group Publishers. D’huslt, L. (1993). Observations sur l’expression figure en traductologie française. TTR: terminologie, rédaction, 6(1), 83-111. Ginzburg, C. (1976). Il formaggio e i vermi. Il cosmo di un mugnaio del Cinquecento. Torino: Einaudi. Hokenson, J. W., & Munson, M. (2007). The bilingual text: History and theory of self-translation. Manchester & Kinderhook: St. Jerome. Hatim, B., & Munday, J. (2004). Translation: An advanced resource book. Oxon & New York: Routledge. Jakobson, R. (1959/2004). On linguistics aspects of translation. In L. Venti (Ed.), The translation studies reader (pp. 113-118). London & New York: Routlege. Karimi-Hakkak, A. (1998/2001). Persian tradition. In M. Baker (Ed.), Routledge encyclopedia of Translation Studies (pp. 513-523). London & New York: Routlege. Pym, A. (1988). Method in translation history. Manchestrer, England: St. Jerome. Pym, A. (2014). Exploring translation theories (2nd ed.). London & New York: Routledge. Rorty, R. (1991). Contingency, irony and solidarity. Cambridge, England: Cambridge University Press. Shuttleworth, M., & Cowie, M. (1997). Dictionary of Translation Studies. Oxon & New York: Routledge. St-Pierre, P. (1993). Présentation, L’Histoire en traductio”. In Paul St-Pierre (ed.). L’Histoire en traduction, TTR, 6(1), 9-14.

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟


منبع: www.academia.edu



ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر