فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشکدة ادبیّات و علوم انسانی) ،علمی ـ پژوهشی ،شمارة چهارم ،زمستان 4931
1 سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی
سمانه فرهادی (کارشناسارشد مترجمی زبان انگلیسی و مدرس ترجمه در دانشگاه جامع علمی-کاربردی ،مرکز فرهنگ و هنر ( )2اصفهان ،ایران) Samane.farhadi@gmail.com علیرضا خانجان (دکترای زبانشناسی ،مترجم رسمی قوۀ قضائیه و مدرس ترجمه در مؤسسۀ آموزش عالی هالل ،ایران، نویسنده مسئول) alirezakhanjan@gmail.com چکیده مقالة حاضر با الهام از چارچوب نظری تاریخنگاریِ خُرد در حـوزة ترجمـه (ازجملـه کـار آدامو )6002 ،بر یکی از وجوه هنریِ مغفولمانده و پراهمیت سـعدی انگشـت مـیگـاارد: پادشاه سخن در ساحت مترجمی چیرهدسـت .بـدین منظـور ،پـا از مـروری بـر پیشـینة ترجمـه را مطالعاتیِ موجود و معرفی اجمالی رویکرد تاریخنگاریِ خُرد ،گونههای مختلـ کنش ترجمانی سعدی در گلستان طبقهبندی و با تحلیل نمونههایی از هریک ،ابعاد مختل را کندوکاو کردهایم .یافته های مقاله مبین آن است که سعدی از سـبکی تلفیقـی در ترجمـه بهره میگیرد که گاه توأم با پایبندی به متن مبدأ در عین سادگی و بیآالیشی است و گـاه، در مواردی بیشتر ،از متن مبدأ فاصله میگیرد و به ویژگیهای سبکیِ نثر فنّی از حیث بیـان مسجع و موزون و توسل به آرایههای ادبی نزدیک میشود .در عین حال ،سعدی در هر دو در حد متعالیِ آن نایل آمده و بهنظر میرسد که در همهحال نیـاز شیوه به معیارهای تألی مخاطب را مدّ نظر داشته است .بهطور کلی ،سبک ترجمة سعدی نیز همچون سـایر وجـوه هنری او خالفآمد عادتِ معمول در زمانة اوست و این دقیقاً نکتهای است که بر نبوغ یکّه و در ترجمه. و یگانة وی مهر تأیید میزند :سعدی در همهحال بیهمتاست ،در تألی کلیدواژه ها :سعدی ،گلستان ،ترجمه ،التقاط زبانی ،تاریخنگاریِ خُرد.
4نوشتهای که پیش روی شماست ،نسخة خالصهشدة مقالة مفصلتری اسـت تحـت عنـوان «ترجمـه و التقـاط در گلسـتان: رونمایی از سعدیِ مترجم» (خانجان و فرهادی )4931 ،که اخیراً بهصورت سخنرانی از سوی نگارندگان نوشتار حاضـر در همایش نگاهی تازه به گلستان ارائه شده است. ____________________________ تاريخ دريافت 9015/2/03 :تاريخ پذيرش9015/4/03 : شمارة چهارم فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني) 54
.1مقدمه در سال های اخیر ،به یُمن تالش پژوهشگرانی همچون ماریا تیموژکو ،4موجی در واکنش به انحصار و غرب محوری در حوزة مطالعات ترجمه به راه افتاده است (رک به خانجـان)4931 ، که بر ضرورت بینالمللیسازی نظریة ترجمه انگشت میگـاارد و مصـراً بـر اهمیـتِ مالحظـة سنت های ترجمه در اطراف و اکناف عالم تأکید می ورزد .از نظر نگارندگان این مقالـه ،مـا نیـز اگر قائل به ضرورت ایفای نقشی شایسته در بسـ نظریـة ترجمـه و پیشـبرد دانـش مطالعـات ترجمه هستیم ،در وهلة نخست باید بر سنت ترجمة معمول در ادوار تاریخیِ ترجمه در ایـران اشراف یابیم. کاربرد پربسامد صنعت استشهاد به الفاظ و عبارات عربی مخصوصاً در نثر پارسـی فرصـت بینظیری است برای پژوهشگران ترجمه تا بـا اسـتفادة از امکـان «مقابلـة متنـی» بـرای مطالعـة و سیر تطـور ترجمة عبارات و جمالت عربی در نثر کهن پارسی تصویری نسبی از کمّ و کی ترجمه در ایران به دست دهند؛ مخصوصاً از این جهت که در مطالعـة بسـیاری از شـاهکارهای ادب پارسی که ترجمة کامل بهشمار می آیند متأسفانه با این محدودیتِ پژوهشی مواجه هسـتیم که متون مبدأ یا بهکلی از میان رفتهاند یا بهراحتی در دسترس نیستند. بارها شنیدهایم که گلستان نقطة فصل ادبیات درباری و نقطة آغـاز گفتگـویِ بـیواسـطه بـا مخاطب عامّ فارسیزبان است .طبیعتاً ،عامهفهمی ضرورتِ گریزناپایر ایـن گفتگوسـت .از ایـن رو ،سعدی مضامین اخالقی گلستان را به زبانی ساده و روشن بر قلم رانده است؛ زبـانی کـه از شـعری دارد .بـا ایـن فرط سادگی گاه به طرز محاوره میماند اما در عـین حـال بافـت لطیـ حساب ،کاربرد صنعت استشهاد در گلستان فینفسه نوعی تناقض بهنظر میرسد .چگونه اسـت که استاد سخن که سادگی و روانیِ زبانش از جال و شفافیت میدرخشد ،گاه منظور خـود را در قالب زبان عربی ریخته و در معرض قضاوت مخاطب فارسیزبان می گاارد؟ از نظر نگارندگان این نوشتار ،پاسخ در یک واژه نهفته است« :ترجمه» .گلستان در هر صورت ادامة سـنتی اسـت ی پارسی که کـاربرد عبـارات عربـی در آن بـه حـد اشـباه رسـیده اسـت (دشـتی، در نثرنویس ِ
1 Maria Tymoczko 55 سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی سال چهل و هشتم
،4993/4921ص )21 .و سعدی در واقع ،این مسئله را اندکی تعدیل میکند .در سـایة قریحـة بیبدیل نویسندگیِ سعدی ،بهنظر میرسد یکی از ابعاد خالقیت استاد سخن که بهطور مسـتقیم یا غیرمستقیم به هنر «ترجمه» ارتباط مییابد ،ناشـناخته مانـده اسـت .در بسـیاری از حکایـات گلستان ،حُسن ترجمهای در نهایتِ ظرافت بهعمل آمده است که گاه به شعر پهلو میزند و گاه خود ،شعری است ناب و این یکی از سرراستترین وجوه هنـری سـعدی اسـت کـه در عـین شگفتی ،تاکنون مغفول مانده است :پادشاه سخن در ساحت «مترجمی چیرهدست». بدین ترتیب ،ما در این مقاله بر آنیم تا نشان دهیم که سعدی در گلستان در قامت مترجمـی تمامعیار نیز ظاهر شده است .بدین منظور ،از چـارچوب نظـری «تـاریخنگـاریِ خُـرد »4الهـام گرفتهایم .تالش خواهیم کرد تا به چند پرسش اساسی پاسـخ دهـیم .4 :آیـا سـعدی اساسـاً در گلستان از هنر ترجمه بهره برده است یا خیـر؟ 6.در صـورت پاسـخ مثبـت ،سـعدی در مقـام مترجم عموماً از چه راهبردهای ترجمانی سود جسـته اسـت و ایـن راهبردهـا چـه نسـبتی بـا یافتههای دانش نوینِ مطالعات ترجمه دارند؟ و .9آیا شیوة ترجمة سعدی بر هنجارهای غالـب بر ترجمه در زمانة او همخوانی داشته است یا خیر؟
.2نگاهی به پیشینۀ موضوع تا جایی که نگارنـدگان ایـن مقالـه کنـد و کـاو کـردهانـد ،هـیچیـک از انبـوه تحقیقـات و پژوهشهای صورتگرفته دربارة سعدی جز اشاراتی کوتاه به توانش ترجمهای او ،دست کم از منظری تخصصی ،نپرداختهاند .این خأل مطالعاتی از نگاه ما محل تأمل است و باید این پرسـش را پیش کشید که براستی چگونه است که این جنبة حائز اهمیت از وجـوه متکثـر چهـرة ادبـی نابغهای همچون سعدی تاکنون بازنموده نشده است؟ یک پاسخ احتمالی به این پرسش اساسـی به کیفیت بسیار باالی ترجمههای سعدی در گلستان برمیگردد؛ بهگونهای که ظنّ ترجمهبـودن آن بخشها بهندرت به ذهن پژوهشگران و سعدیشناسانِ نکتهبین خطور کرده است .آدامـو ،از هواداران تاریخنگاریِ خُرد در ترجمه ،معتقد است که پنهان ماندن متون ترجمه در غبـار تـاریخ
1 Microhistory شمارة چهارم فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني) 55
بیش از آنکه ناشی از ناپیداییِ مترجم( 4یا ترجمه) ،به تعبیر مـورد نظـر ونـوتی ،باشـد متـأ ر از در حـدّ غیرقابل تشخیص بودنِ ترجمه [مثالً به دلیل نزدیکیِ کیفیت ترجمه به معیارهای تألی اعالی کلمه] بوده است (آدامو ،6002 ،ص.)93 . در گمانهزنیِ دوم ما دربارة دلیل غفلت از «سعدیِ متـرجم» جایگـاه رفیـع و ممتـاز تـألی مقایسه با ترجمه است که از قدیماالیام تا به امروز در ایران موضوعیت داشته است .بسـیاری از آ ار کالسیکِ ادبیات فارسی همچون کلیله و دمنه ،مرزباننامه یا تاریخ بلعمی که در حقیقـت از زبانهای دیگر به فارسی ترجمه شدهاند ،بهندرت و به اکراه ترجمه قلمداد شدهاند و ایـن قطـعِ نظر از ارزشهای تألیفیِ آ اری از این دست ،ممکن است ناشـی از جایگـاه نـازل اجتمـاعی و هنری «مترجم» در مقامِ مقایسه با «مؤل » باشد .آدامو ( ،6002ص )98 .تصریح میکند که نیـل به انسجام در تدوین تاریخ عمالً با بهحاشیهبردن و منکوبکردنِ هر آن چیزی صورت میگیرد که با جهتگیریِ معین و غایتشناختیِ [غالب] همسویی نداشته است .بهنظر میرسد در مـورد سعدی نیز گرایش اکثر تاریخنگاران ادبیات فارسی تأکیدِ مطلق بر «سعدیِ مؤل » بوده اسـت و صحبت از «سعدیِ مترجم» طبیعتاً با این جهتگیری منافات داشته است. بهطور کلی ،تنها چهار ا ر پژوهشی به این وجه از شخصیت ادبی سعدی ،آن هم بهصـورتی گارا ،اشاره کردهاند :مقاالت جعفر مؤید شیرازی ( ،)4919غالمحسین یوسـفی (،)4911/4982 احسان عباس ( )4986و رحیمی زنگنه و کهریزی ( .)4934از برآیند این مقاالت تنها یک نکتـه در همسویی با مقالة حاضر بهدست میآید؛ اینکه فرآیند استشهاد در پارهای از حکایات گلستان از مجاری ترجمه گاشته است .سه پژوهشگر نخست بهصورت ضمنی به ایـن موضـوه اشـاره کردهاند اما رحیمی زنگنه و کهریزی در مقالة خود بهروشنی بر این واقعیت صـحّه مـیگاارنـد که سعدی در گلستان خود دست اندر کار ترجمه نیز بوده است .ایندو ضمن بررسـی صـنعت نثر فارسی ،ویژگیها و تفاوتهای نثر مرسـل، استشهاد به عبارات عربی در دورههای مختل بینابین و فنّی را در ترجمة عبارات عربی بهعنوان یـک ویژگـیِ سـبکی تبیـین کـردهانـد .آنهـا گلستان سعدی را بهعنوان نمونة نوعیِ نثر فنّی مدّ نظر قرار میدهند و با ذکر دو نمونة مختل ،
1 Translator’s invisibility 55 سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی سال چهل و هشتم
دو نوه ترجمة متمایزِ مورد استفادة سعدی را در برگـردان عبـارات عربـی بـازمیشناسـند کـه بهترتیب عبارتاند از ترجمة لفظبهلفظ به شیوة معمول در دورة سامانی و ترجمة (کـامالً) آزاد. در عین حال ،با عنایت به اهداف مطالعة رحیمی زنگنه و کهریزی و با فرصت انـدکی کـه ایـن دو پژوهشگر در یک مقالة کوتاه برای مقایسة تطبیقی وجوه اشتراک و افتـرا ترجمـة عبـارات عربی در سه دوره از نثر فارسی داشتهاند ،بهنظر نمیرسد یافتههای آنان بهطور مشخص تصویر کاملی از چند و چون ترجمه در گلستان بهدست دهد و زمینة پاسـخ بـه پرسـشهـای اساسـیِ پژوهشی از سنخ مقالة حاضر را مهیا سازد.
.3نگاهی اجمالی به تاریخنگاری خُرد تاریخنگاری خُرد یکی از نوآورانهترین رویکردها به تاریخ ،بهخصوص تـاریخ اجتمـاعی و فرهنگی و بهطریق اولی ،تاریخ ادبیات است .یکی از مشهورترین تاریخنگـاران طرفـدار تـاریخ خُرد ،کارلو گینزبرگ 4است که به مطالعات کمّی در مقیاس کالن میتازد و بر ایـن بـاور اسـت که مطالعات کمّیِ کالن باعث مخدوششدن واقعیت در سطح فردی میشود (گینزبرگ،4382 ، بهنقل از آدامو ،6002 ،ص .)96 .این دسته از تاریخنگاران ،مطالعة موارد حاشیهای را به مطالعـة جریانات کلی یا جریانات بدنة اصلی ترجیح میدهند .به سخن دیگر ،محققـان ایـن حـوزه بـه بررسی اسناد و آرشیوهایی که پیشتر مغفول ماندهاند ،عالقهمندنـد یـا بـا اهـداف متفـاوتی بـه صـدای مطالعة آن اسناد میپردازند (همان) .یکی از مهمترین عالیق تاریخنگاریِ خُـرد کشـ سوژههای حاشیهای براساس دادههای ظـاهراً کـماهمیـت و فرامـوششـده در میـان انبـوهی از آرشیوها و اسناد نظاممند است .تاریخ نگاری خُـرد از حیـث روش بـر تقلیـل و تحدیـد دامنـة پژوهشِ تاریخی انگشت میگاارد و از این طریق تجارب منفرد و موردی و صداهایی را کـه از قرار معلوم در گاشته نامربوط بهشمار میآمدهاند ،در کانون توجه قرار میدهد. آنچه در تاریخنگاری خُرد در باب «آگاهی تاریخی» مـدّ نظـر بـوده آن اسـت کـه معرفـت تاریخی غالباً از مجرای صافی «ذهنیت» تاریخنگار شکل گرفته است و اصـل «عینیـت» عمومـاً
1 Carlo Ginzburg شمارة چهارم فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني) 55
فدای انتخابهای سلیقهایِ نگارندگان تاریخ شده است و اینک ما به بزنگـاهی رسـیدهایـم کـه میباید فرصت بازاندیشی در جزئیات تاریخِ [اجتماعی ،سیاسی ،اقتصادی یا ادبـی] را دریـابیم. ریچارد رورْتی 4مینویسد« :حقیقت ،و باالتر از همه ،هر حقیقتِ بهظاهر تاریخی ،تماماً وابسـته به بافت است و از این رو ،تاریخنگار نباید حقیقتِ [مدّ نظرِ] خویش را بر دیگران تحمیل کند» (رورْتی 4334 ،بهنقل از آدامو ،6002 ،ص.)99 . مروری کوتاه بر آ اری که در حوزة تاریخنگاریِ ترجمه به رشتة تحریر درآمدهانـد مبـین آن است که عالیق اغلبِ تاریخنگاران ترجمه چندان از دغدغههای تاریخنگـاری خُـرد دور نبـوده است .در واقع ،تاریخ ترجمه عموماً کوشیده است تا سـوژههـا و موضـوعات فرامـوششـده و کنـد .بـهطـور و بازکشـ مسائلی را که با روایتهای کالن تاریخِ سنتی بیگانه هستند ،کشـ کلی ،اولین تعهد تاریخ ترجمه آن است که نقشی را که ترجمـه در تـاریخ فرهنگـی ایفـا کـرده است ،آشکار سازد؛ نقشی که اغلب نادیده انگاشته شده است .امـا مسـئله اینجاسـت کـه بـرای ا بات مفروضات از طریق شواهدِ مقبول و مسـتند ،معمـوالً موضـوعات پژوهشـیِ برجسـته در اولویت قرار گرفتهاند و تأکیدِ عمده معطوف بـه رویـدادها ،سـوژههـا و موضـوعاتِ نمایـان و کانونی بوده است .اینجاست که تاریخ ترجمه از دغدغههای تاریخنگاریِ خرُد فاصله میگیرد و مسائل مهمی از قبیل شیوه ها و راهبردهای ترجمه و تجارب عملیِ مترجمان که در بررسی سیر تطور و تکامل ترجمه اهمیتی درخور دارند ،به حاشیه رانده شدهاند ،دست کم گرفته شدهاند یا بهکلی مغفول ماندهاند. بدین ترتیب ،تاریخنگار خُردِ حوزة مطالعات ترجمـه بـهتعبیـر آدامـو ( ،6002ص )99 .بـه دنبال گفتگو با گاشته بهمنظور روشنگری در «حال» اسـت .شـناخت پـارادایم غالـب در ادوارِ تاریخی ترجمه نیازمند طرح پرسشهای اساسی و تالش برای پاسخ به آنهاست .تاریخنگـاریِ خُرد برای پاسخ به این پرسشهای اساسی ،برآیند موردکاویهای منفرد و پارهپـاره در زوایـای پنهان تاریخ را محاسبه و یافته های این مطالعات موردی را به محـک دسـتاوردهایِ دانـش روز
1 Richard Rorty 51 سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی سال چهل و هشتم
ترجمه می گاارد و این کار ،همچنانکه دُلست ،4339( 4ص 99 .بـهنقـل از آدامـو ،6002 ،ص. )91خاطرنشان ساخته است ،مستلزم عدم اکتفا به ایفای نقش جانبیِ یک راویِ صـرف خواهـد بود .تاریخنگار ترجمه ناگزیز از اتخاذ رویکردی تحلیلی است و این بـهنوبـة خـود نیازمنـدِ آن است که از دریچة تخصصیِ دانش نوپای مطالعات ترجمه به موضوه بنگرد .آنتونی پیم (4399 بهنقل از آدامو ،6002 ،ص )91 .یکی از اهداف نگارش تاریخ ترجمه را «بـازخوانیِ گاشـته از منظر موضوعاتِ محوری روز [در حوزة مطالعات ترجمه]» قلمداد میکند. بدین ترتیب ،تاریخنگاران خُرد بر واحدهای تحلیلیِ کوچک تمرکز میکنند تـا دریابنـد کـه مردم و مثالً شخصیتهای هنری و ادبی چگونه در ایـن واحـدهای کوچـک زنـدگی ،ازجملـه زندگیِ هنری و ادبیِ ،خود را پیش میبرند .تاریخنگاران خرُد بر این باورند که با محدود کردن دامنة مشاهده ،میتوان کارکرد پیچیدة رواب انسـانی را در هـر موقعیـت اجتمـاعیِ بخصـوص 6 نشان داد .آنها بهجای بررسی افراد و دادههای عادی به بررسی افراد و دادههایِ بهظاهر پَـرت و غیرعادی ازجمله نوابغ میپردازند ،یعنی کسانی که دنبالهرو همنوعان عادی یـا پیـرو صـرفِ هنجارهای ادبی و هنریِ غالب بر زمانة خود نیستند. 9 در نهایت ،بی مناسبت نخواهد بود اگر در انتهای این بخش از مقاله به دیدگاه پُل سَن-پیِـر ( ،4339ص )3 .اشاره کنیم .وی بررسی رابطة بین تاریخ و ترجمه را از دو جنبه حـائز اهمیـت می داند :از یک سو ،میتوان این رابطه را بهمنظور شناخت بهتر ریشههای ترجمه مدّ نظـر قـرار داد و از سوی دیگر ،بازنویسیِ ایندو [یعنی تاریخ بهمعنای عام و تاریخ ترجمه بهطور خـاص] میتواند بافتِ [اجتماعی ،سیاسی یـا ادبـیِ] غالـب بـر زمانـهای را کـه ترجمـه در آن صـورت می گرفته است و همچنین تأ یر آن بافت را بر کنش عملیِ ترجمه آشکار سازد .هگل میگویـد: «آنکه تاریخ نداند ،تا ابد کودک میماند» (بهنقل از خـانجـان ،4931 ،ص .)491 .مـا نیـز اگـر تاریخ مطالعات ترجمه را بهدقت و با موشکافیِ بسیار نخـوانیم و نشناسـیم ،هرگـز بـه رشـد و بلوغ علمی در این رشته نائل نخواهیم شد.
1 Lieven D’huslt 2 Outliners 3 Paul St-Pierre شمارة چهارم فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني) 53
.4ردهشناسیِ ترجمه در «گلستان» بهمنظور آشنایی با واکنش سعدی در مواجهـه بـا نمونـههـای التقـاط زبـانی در گلسـتان ،عبـارات، جمالت و اشعار عربیِ متن را بررسی کردیم تا دریابیم که آیـا اساسـاً مصـادیق التقـاط در ایـن کتـاب راهی به ترجمه میبرند یا خیر .پا از ورود به مسئله دریافتیم که سعدی در همة موارد به یـک شـکلِ واحد واکنش نشان نداده است و میتوان طبقهبندیِ مشخصی از ترجمههای صورتگرفتـه در گلسـتان ارائه داد .پیش از آن اما الزم است به نکتهای اشاره کنیم و آن مسالة «ترجمـة درونزبـانی »4در گلسـتان است؛ راهکاری که به کرّات در سراسر متن بهکار رفته و ناظر بر جمالت یا عبارات فارسـی اسـت کـه بهصورت بازنویسی و یا واژهپردازیِ مجدد بیان شدهاند و گاه با تغییر ژانـر ادبـی از شـعر بـه نثـر و یـا بالعکا همراه بودهاند .ترجمة درونزبانی اولین نوه ترجمه در طبقهبندی سهگانة یاکوبسـن اسـت امـا از آنجایی که در زمرة ترجمه به معنای اخص کلمه 6قرار نمـیگیـرد ،در ایـن نوشـتار بـه آن نخـواهیم پرداخت .اما انواه ترجمههای بینازبانیِ 9بهکار رفته در گلستان سـعدی را مـیتـوان در چهـار ردة کلـی بررسی کرد .4 :ترجمة تهی؛ .6ترجمة پنهان؛ .9ترجمة آزاد؛ .1ترجمة مبدأگرا. نخستین رده که با عنوان «ترجمة تهی »1از آن یاد میکنیم ،مشتمل بر آیات ،الفاظ و ابیاتی است کـه سعدی ترجیح داده یا ناگزیر بوده آنها را به همان صورت عربی وارد متن کنـد .پرسـش آن اسـت کـه چرا سعدی برخالف مواردِ متعدد دیگر ،این نمونـههـا را از صـافی ترجمـه عبـور نـداده و بـه همـان صورتِ اصل باقی گااشته است؟ شاید یکی از پاسخهای احتمالی به ایـن پرسـش ،بـهویـژه در مـورد ضربالمثلها ،الفاظ و عباراتی همچون «عوامالناس» و «طوعاً و کرهاً» و نیز جملههـای دعـائی ،کثـرت استعمال و آشناییِ بینامتنیِ 1مخاطب با آنها در نظام زبانی و ادبی عصر سعدی باشـد 2بـهگونـهای کـه
1 Intralingual translation 2 Translation proper 3 Interlingual translation 4 zero translation 5 Intertextuality 6بینامتنیت سازوکاری است برای پردازش متن که مطابق آن عناصر متنی بهواسطة وابستگی به سایر متونِ مرتب افـادة معنـا میکنند (هتیم و ماندی ،6001 ،ص .)92 .به سخن دیگر ،منظور از بینامتنیت آن است که هر متنی ممکن است در زنجیرهای تاریخی ،برخی از مفاهیم ،معانی و ساختارها را که از متون قبلی مشتق شدهاند ،تکرار کند. 59 سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی سال چهل و هشتم
احتماالً سعدی آنها را مصدا «اظهر من الشما» تلقی کرده و نیازمند ترجمـه و روشـنگری ندانسـته است .دادههای زیر مواردی از این دست را نشان میدهد: ( )4در خبر است از سرور کائنات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمه دور زمان محمد مصطفی صلی اهلل علیه و سلم قسیم جسیم نسیم وسیم شفیع مطاه نبی کریم (سعدی ،بهتصحیح فروغی ،4991 ،ص)1 . نمونههای دیگری را نیز میشود ارائه داد که به صراحت و در معنای متعارف کلمه ،ترجمـه نشدهاند اما سعدی به فراست در بافت زبـانی بالفصـل (یعنـی در گفتمـان ماقبـل یـا مابعـد) و اصطالحاً از رهگار قرائن مقالیه ترجمهای نامحسوس از آنها بهدست داده است .بافت زبـانی، بنا به تعری ،مشتمل بر هر آن چیزی است که قبل یا بعد از بخشـی از یـک مـتن (مـثالً یـک جمله) میآید و بر تأویل آن بخش از متن تأ یر میگاارد .نمونة زیر از دیباچة گلسـتان ،شـگرد سعدی را در جبران خأل ترجمه از طریق ارجاه به بافت زبانی بهخوبی نشان میدهد: ( )6نخلبندی دانم ولی نه در بستان ،شاهدی فروشم و لیکن نه در کنعان .لقمـان را گفتنـد حکمت از که آموختی ،گفت از نابینایان که تا جای نبینند پای ننهند .قدم الخروج قبـل الولـوج (سعدی ،بهتصحیح فروغی ،4991 ،ص.)49 . عالوه بر موارد پیشگفته ،در گلستان سعدی مجموعاً چهـل آیـة قـرآن و حـدیث نبـوی - مشتمل بر 68آیه از قرآن مجید و 49حدیث از پیامبر اکرم(ص) – بهصورت کامـل نقـل شـده است که بیشترِ آنها یعنی 91مورد به فارسی ترجمه نشدهانـد .در اینجـا بـارِ دیگـر پرسـش از چراییِ چشمپوشی از ترجمة این آیات و احادیـث موضـوعیت مـییابـد .یکـی از موضـوعات شایانِ ذکر در این خصوص مسئلة همواره مناقشهبرانگیزِ «جواز یا عـدم جـواز شـرعیِ ترجمـة متون مقدس» است .موضوه آن است که ترجمة متون مقدس که مطالعات ترجمـه آنهـا را در زمرة «متون حساسیتبرانگیز» طبقهبندی میکند ،همـواره در سـایهای از شـبهات شـرعی قـرار داشته است .با آنکه مجوز ترجمة قرآن کریم پیش از دوران حیات سعدی و بهموجب اسـتفتای از علمای ماهبیِ وقت ،در قرن چهـارم هجـری صـادر شـده بـود (کوشـا ،4998 ،ص )18 .و شمارة چهارم فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني) 52
بسیاری از علما و مفسران قرآن عمالً به این امر همت گماشته بودند ،صنعت استشهاد به آیـات قرآن و احادیث نبوی توأم با ترجمة آنها در نثر پارسی سنتی همهگیر نبوده اسـت و برخـی از ادبا و نویسندگانِ همعصر یا نزدیک به دورة زندگیِ سعدی از آن پرهیز کـردهانـد .4بـه سـخن دیگر ،می توان احتمال داد که پرهیز سعدی از ترجمة آیات الهی و احادیث نبوی از یک سو بـه ی پیشـین بـوده اسـت و از دیگـر سـو متـأ ر از اقتضای «عمل به سنت» ادبی ،شرعی و فرهنگـ ِ «همسویی با هنجار» ادبی و فرهنگیِ مورد توافق برخی از ادبای زمانة اوست: ( )9موسی علیهالسالم درویشی را دید از برهنگی به ریگ اندر شده ...و لو بس اهلل الرز لعباده لبغوا فیاالرض .موسی علیهالسالم به حکمت جهانآفرین اقرار کرد و از تجاسر خـویش استغفار (سعدی ،بهتصحیح فروغی ،4991 ،ص.)413 . یکی از راهکارهای مورد استفادة سعدی برای عبور از بنبستِ حرمت شرعی یـا عرفـیِ ترجمـة متون مقدس به نوعی از ترجمه در حکایات گلستان انجامیده است که نگارنـدگان مقالـة حاضـر بـا عنوان «ترجمة پنهان» از آن یاد کردهاند .در این گونه از ترجمه ،برخالف نمونة ( )9کـه در آن صـرفاً شاهد حضور متن مبدأ هستیم ،متن مبدأ یعنی صورت اصلی آیـة قـرآن و یـا حـدیث نبـوی غایـب است و سعدی صرفاً ترجمة آن را به فارسی در حکایات خود بهکار برده است. ترجمة پنهان با نام های دیگری نیز در حوزة مطالعات ترجمه شناخته شده است که از جملة آنها میتوان به «ترجمة جعلی» یا «شبه ترجمه» 6اشاره کرد .ترجمة پنهان ،در این مقاله ،به هـر نوه پارهمتنی اطال می شود که از صافی ترجمه گاشته است اما ترجمهبودن آن به هر دلیل یـا دالیلی پنهان مانده است .به بیان دیگر ،در ترجمة پنهان متن مبدأ وجود دارد اما اصل و ترجمـه با هم و در تناظرِ با هم نمود عینی نمییابند .از نمونههای موجود در گلستان میتـوان دادههـای زیر را بهعنوان مشت نمونة خروار ارائه داد: ( )1منّت خدای را عزّ و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمـت (سعدی ،به تصحیح فروغی ،4991 ،ص.)9 .
4مثالً در تاریخ بیهقی چنین پدیدهای را نمیتوان پی گرفت. 2 Pseudotranslation 50 سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی سال چهل و هشتم
عبارت «به شکر اندرش مزید نعمت» به احتمال قریب به یقین ترجمهای اسـت از آیـة ()8 سورة مبارکة ابراهیم :لئن شکرتم الزیدنکم (امینمقدسی.)4992 ،
که در آفرینش ز یک گوهرند ( )1بنی آدم اعضای یکدیگرنـد دگر عضــوها را نمــاند قرار چو عضوی به درد آورد روزگار (سعدی ،به تصحیح فروغی ،4991 ،ص.)94 .
ابیــات مــاکور در دادة ( )1برگرفتــه از حــدیثی منســوب بــه پیــامبر اکــرم(ص) اســت کــه نُعمانبنبشیر نقل میکند« :قال سمعت رسول اهلل(ص) یقول :انما المؤمنون کجسد رجد واحـد، اذا اشتکی عضو مـن اعضـائه ،اشـتکی جسـده اجمـع و اذا اشـتکی مـؤمن اشـتکی المؤمنـون» (امینمقدسی .)4992 ،نمونة اخیر که در زمرة مشهورترین سخنان سعدی قرار میگیرد تا جـایی که حتی بر سردر سازمان ملل متحد نیز نقش بسته است ،خود شاهدی است بر اهمیت و نقـش انکارناپایر ترجمه در شکلگیری کالم سعدی در گلستان و بهنوبة خود بـر ضـرورت اسـتمرار تحقیقاتی از این دست صحّه میگاارد. نوه سومِ ترجمه که در گلستان سعدی بهکار رفته است و ماهیتاً ارتباط بیشتری بـا موضـوه این پژوهش مییابد از سنخ «ترجمة آزاد» است .ترجمة آزاد که در مقابل ترجمة لفظگرا مطرح میشود ،معموالً به ترجمهای اطال میشود که در آن «توجه به تولید متن مقصدِ طبیعی بیشـتر از حفظ و عبارتبندیِ [صوری] متن مبدأ باشد» (شاتلوُرث و کُوی ،4338 ،ص .)26 .اقتبـاس یکــی از مصــادیق ترجمــة آزاد و آزادتــرین نــوهِ ترجمــه اســت .در عــین حــال ،ترجمــة آزاد فرآیندهای دیگری همچون تقلید ،بازنویسی و دخل و تصرف را نیز در بر میگیرد. در حین بررسی دادهها دریافتیم که بیشترین گرایشِ ترجمه در گلستان از نـوه ترجمـة آزاد بوده است و طبعاً این پرسش به ذهن خطور میکنـد کـه چـرا سـعدی در مـوارد محـدودی از راهبرد ترجمة مبدأگرا بهره برده است و در مواردِ قابلتوجـه دیگـری ،از ترجمـة آزاد؟ انـدکی دقت در مصادیق ترجمة آزاد در حکایات گلستان بُعد مهمی از راهبردهای ترجمانی سـعدی را شمارة چهارم فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني) 54
بر ما آشکار خواهد ساخت که میتوان آن را در چارچوب پدیدة «خویش-ترجمـانی »4تحلیـل کرد .خویش-ترجمانی به «متنی دوزبانه [و به فرآیندی] گفته می شود که طی آن ،نویسنده خود متن اصلیِ متعلق به خود را به زبانی دیگر ترجمه میکنـد» (هاکنسـون و مانسـون ،6008 ،ص. .)4مطالعة فرآیند خویش-ترجمانی در عین شگفتی نهتنها در ایران بلکه حتی در جهـان غـرب که خواه ناخواه سردمدار نظریه پردازیِ ترجمه بوده است ،از منظرِ نظر دور مانده است .پرسـش آن است که چرا پدیدة قابلتوجه خـویش-ترجمـانی کـه تنهـا در انحصـار چهـرههـای بسـیار در دو زبان یا بعضاً تعداد بیشـتری از زبـانهـا تسـل دارنـد و برجستة ادبی است که به تألی عموماً از پایه گااران ادبیات زمانة خویش به حساب میآیند ،در تاریخ ادبیـات نادیـده انگاشـته شده است؟ شاید بتوان یکی از دالیل این غفلت پژوهشی را به این واقعیـت نسـبت داد کـه در کمال تعجب فرآیند خویش-ترجمانی در دامنة شمول ترجمـة متعـارف یـا «ترجمـه بـهمعنـای اخص کلمه» قرار نداشته است .ترجمة متعارف ،دست کـم از حیـث بسـامد وقـوه ،بـه تعبیـر یاکوبسن ترجمهای است بینازبانی که طی آن مترجم نشانههای کالمـیِ زبـان غیرمـادری را بـه نشانههای کالمی زبان مادریِ خود بـر مـی گردانـد .مؤلفـة زیربنـایی ایـن نـو ِه ترجمـه مقولـة «دیگربودگی »6یا غیریت است و احتماالً از آنجایی کـه در فرآینـد خـویش-ترجمـانی ،اساسـاً مفهوم «دیگری» موضوعیت ندارد ،بنابراین مسائل و موضوعات مبتالبه ترجمة متعارف از قبیـل تأویل و تفسیر «دیگری» ،درک مفاهیم یا چگونگیِ مواجهـه بـا جهـانبینـیِ غیـر و ایـدئولوژیِ غیرخودی در فرآیند یادشده موضوعیت نمـی یابـد و بـه تبـعِ آن ،محصـوالت متنـیِ برسـاختة خویش-ترجمانی دست کم تا به امروز برای پژوهشـگران ترجمـه جـاابیتی نداشـتهانـد .نکتـة دیگری که در این باره میتوان مطرح ساخت آن است که نویسندگان دوزبانـه ازجملـه سـعدی عموماً آ ار خود را تحت عنوان «تألی » عرضه کردهاند و خوانندگانِ آنها نیز در پیوند بـا ایـن برچسب عرفاً ظنّ ترجمهبودن آن متـون یـا بخـشهـایی از آن متـون را از ذهـن خـویش دور
1 Self-translation 2 Otherness 55 سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی سال چهل و هشتم
داشتهاند .حال آنکه بعضاً در بطن ا ری ادبی بهصورت جزئی یا کلی ،آشکار یا پنهـان مـیتـوان ترجمه را بازشناخت. مصادیق گوناگونِ انواه مختل مبادرت به خویش-ترجمانی از سوی سعدی و به تبع آن ،توسل او به راهبردِ ترجمـة آزاد، بار دیگر بر این واقعیت صحّه میگاارد که استاد سخن دائماً در اندیشة مخاطب بوده و در پـی خوانندگان بیشتری از حاصل هنر وی بهرهمند شوند .پرسش اساسی آن اسـت آن است تا طی که برای رساندن بار امانت برگردانِ پارههای التقاطیِ متن گلستان چه کسی کارآمدتر و مُحقتـر خـود از خودِ سعدی بوده است؟ به هر روی ،از آنجایی که در فرآیند خویش-ترجمانی ،مؤل می تواند ترجمة ا رش را بیازماید و دربارة کیفیت آن به شکل عینی به قضاوت بنشیند ،بـهطـور بالقوه احتمال آسیب کمتری را می توان در این فرآیند انتظار داشـت .ایـن امـر البتـه منـوط بـه توانش زبانی و فرهنگی نویسنده و تسل وی بر دو نظام نشانهایِ متفـاوت خواهـد بـود ،کمـا اینکه نمونههایی از خود -مترجمانِ موفق همچون ساموئل بکت را میتـوان در تـاریخ ادبیـات جهان در این زمینه نام برد (کانر .)6002 ،در عین حال ،افرادی همچون رابیندرانات تـاگور هـم هستند که خود به ناکامی در خویش-ترجمانی اذعان داشتهانـد (اسـدالدین ،6009 ،ص.)698 . بنابراین ،توفیق در خویش-ترجمانی نیز مخصوصاً آنجایی که به ترجمة ادبیات و مشخصاً شعر مربوط میشود ،نیازمند بهرهمندی از بلوغ فرهنگی و ادبی است و سعدی نشـان داده اسـت کـه به بهترین وجه ممکن از این بلوغ در هر دو نظام مبدأ و مقصد برخوردار بوده است. موارد ترجمة آزاد در حکایات گلستان بسیارند و پرداختن به آنها در حوصـلة ایـن مقالـه نخواهد گنجید .از این رو ،به تحلیل تنها یکی از نمونههایی که سعدی از رهگـار ترجمـة آزاد به فارسی برگردانده است ،اکتفا می کنیم .در حکایت یازدهم از باب پـنجم ،یعنـی «در عشـق و جوانی» ،سعدی سوژة «در امان نماندن از زخم زبان مردم» را دستمایة حکایت خـود قـرار داده است .شخصی از عالمی میپرسد که مردی با زن زیبـارویی در خلـوت نشسـته اسـت .آیـا بـا وجود نفا امّاره ،آن مرد میتواند به قدرت تقوا ،عصمت خود را حفظ کند؟ و عالم در پاسـخ میگوید «اگر از مهرویان به سالمت بماند از بدگویان نماند»: شمارة چهارم فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني) 55
( )2یکی را از علما پرسیدند که یکی با ماهرویی است در خلـوت نشسـته و درهـا بسـته و رقیبان خفته و نفا طالب و شهوت غالب چنانکه عرب گوید التّمرُ یانعٌ وَ النـاطورُ غیـرُ مـانع. هیچ باشد که به قوت پرهیزگاری ازو به سالمت بماند؟ گفت اگر از مهرویان به سالمت بمانـد از بدگویان نماند.
فمن سوء ظن المدعی لیا یسلم و ان سلم االنسان من سوء نفسه لیکــن نتــوان زبان مــردم بسـتن شاید پا کار خویشتن بنشستن (سعدی ،به تصحیح فروغی ،4991 ،ص.)602 .
در بررسی ترجمة جمالت عربی این حکایت ،ابتدا بـه ضـربالمثـل عربـیِ «التّمـرُ یـانعٌ وَ الناطورُ غیرُ مانع» می رسیم که سعدی به روالی که در بخش «ترجمة تهی» بحـث شـد ،آن را از صافی ترجمه عبور نداده و به همان صورتِ اصل باقی گااشـته اسـت .ایـن موضـوه ،چنانکـه گفته شد ،احتماالً به دلیل کثرت استعمال امثال عربی در افواه مردم و آشنایی بینـامتنیِ مخاطـب با آنها بوده است .اما اگر به فراز پایانی حکایت نظر اندازیم ،با نقطة اوج هنر ترجمـة سـعدی روبهرو میشویم :برگردان شعر عربی به شعری با کارکردِ همطراز در زبان فارسی .استاد سـخن محتوا و عصارة مضمونیِ حکایت را از نثر فارسی به شعر عربی و پـا از آن مجـدداً بـه شـعر فارسی برگردانده است .در اینجا البته با وجود تقدم بیت عربی بر بیت فارسی از حیث چیدمان آنها در متنِ حکایت نمی توان با قاطعیت آن را متن مبدأ دانست و این در وهلة نخست ناشـی از آن است که هر دو بیت از معیارهای تألیفیِ متعـالی و همطـراز برخوردارنـد .ظـاهراً آرایـش پارههای مبدأ و مقصد در متون التقـاطیِ نثـر کهـن پارسـی مبـین دو هنجـار متفـاوت در ادوار بوده است .در نثر دورة سامانی ،مؤلفان (یا به عبارت دقیقتر ،خود-مترجمانِ)4 تاریخی مختل متون التقاطی در استشهاد به الفاظ و جمالت عربی ،ابتدا عبارت مبدأ و سـپا ترجمـة فارسـی آن را ذکر میکردند (رحیمی زنگنه و کهریـزی ،4934 ،ص )9 .امـا متعاقبـاً در قـرون ششـم و پا از آنکه با الهام از واژهها و مضمون هفتمِ هجری این قاعده تغییر کرد .در این دوره ،مؤل
1 Self-translators 55 سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی سال چهل و هشتم
عبارت عربی و از رهگار ترجمة آزاد به خلق جمالت فارسی میپردازد ،در پایان اصل عبارت عربی را نیز ذکر میکند (همان ،ص .)41-49 .به سخن دیگر ،هنجارهای ناظر بر تقدم و تـأخر متون مبدأ و مقصد در آ ار التقاطیِ ادوار نثر فارسی تغییر یافته است .بر ایـن مبنـا ،بیـت عربـی فو جملة مبدأ و منشأ جملة فارسیِ ماقبل تلقی خواهد شد .در عین حال ،در برگـردان مجـدد بیت عربی به فارسی هنجار صوریِ معمول زمانة سعدی برعکا میشود و این بـالطبع ،ناشـی از اشتغال سعدی به بازنویسـی هـای ترجمـانی مکـرر اسـت .بـا آنکـه آرای فراوانـی در بـاب ترجمهناپایری شعر رقم خورده است ،در عین حال ،هنر سـعدی در برگـردان شـعر عربـی بـه فارسی در حکایت فو و در سرتاسر گلستان به روشنی نمایان بوده اسـت .وی بـرای نیـل بـه معیار «تأ یر برابر» با قریحة شاعرانة خود شعر عربی را بیآنکه به صـورتِ بیـت مبـدأ پـایبنـد باشد به شعری زیبا و تمامعیار در زبان فارسی برگردانده است بهگونهای که بههیچوجـه دسـت او در مقام مترجم رو نمی شود .به بیان دیگر ،بیت مقصـد در اصـطالحِ مترجمـان امـروز بـوی ترجمه نمی دهد و بـه شـکل طبیعـی در بافـت کـالم جـاری شـده اسـت .سـعدی بـا گـار از محدودیت ها و قیدهایی که نوعاً در فرآیند ترجمـه ر مـینماینـد ،وزن ،موسـیقی و مضـمون یعنی کل ویژگی های شعری بیت عربی را در متن مقصد بازآفریده است .گرچه بـرای نابغـهای همچون سعدی به نظم درآوردن معنا دشوار نیست ،با این حال ،خالقیـت هنـریِ ایـن متـرجم چیره دست در این نهفته است که وی در برگردان بیت ماکور در قیدِ ترجمة لفظبـهلفـظ نبـوده است .ترجمة تحتاللفظیِ شعر عربی بدین صورت است« :اگر انسـان از بـدیِ نفـا خـود در امان بماند ،از بدگمانیِ بدخواهان در امان نخواهد ماند» (شمالی ،4991 ،ص .)10 .سـعدی «در امان ماندنِ انسان از نفا خود» را بهصورت «شاید پاِ کار خویشتن بنشسـتن» ترجمـه کـرده است .اصطالح «پاِ کار خود بنشستن» در زبان فارسی کنایه از «ترک مقصود خود کـردن و از کار درگاشتن» است .ممکن است مصره اول بیت فارسی بهدلیل تفـاوتهـای صـوری معـادل مصره اول شعر عربی تلقی نگردد ،اما تردیدی نیست که فرآیند ترجمه همواره مالزم تغییـرات صوری است و از همین روست که مطالعات ترجمه دیگر در قید نیـل بـه تعـادل صـوری (یـا تعادل مطلق) نیست .به اعتقاد پوپویچ« ،تغییرات و جرح و تعدیلها در ترجمة ادبـی در نتیجـة شمارة چهارم فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني) 55
بیدقتی ،بیاطالعی و بیسوادی مترجم ایجاد نمیشود ،بلکـه حاصـل تـالش آگاهانـة متـرجم است برای بـازآفرینیِ هرچـه وفادارانـهتـرِ مـتن اصـلی در کلیـت آن» (بـهنقـل از خزاعـیفـر، ،4996/4936ص .)19 .تعبیر «ترک مقصود کردن» معلول «در امان ماندن از نفا انسان» است. سعدی از راهبردی بهره جسته است که در مباحث مربوط به ترجمة ادبی با عنوان «تغییر نقطـة دید» از آن یاد شده است (همان ،ص .)18 .بیت فارسی مضمون مبدأ را به بیان صوریِ متفاوتی بازآفرینی کرده است؛ یعنی سعدی سازة معنایی مبدأ را «بازنویسـی» کـرده اسـت و ایـن دقیقـاً مصدا بارز ترجمة آزاد است .به یاد آوریم که آندره لفِوِر با هدف ارتقای جایگـاه حرفـهای و اجتماعیِ مترجم ،فرآیند ترجمه را اساساً نوعی «بازنویسی» قلمـداد مـیکنـد کـه ماهیتـاً مـالزم است. آفرینش و تألی دو نمونة دیگر از ترجمة آزاد در گلستان سعدی: ( )8پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری اشارت کرد .بیچاره درآن حالت نومیـدی ملـک را دشنام دادن گرفت و سق گفتن که گفتهاند هر که دست از جـان بشـوید هـر چـه در دل دارد بگوید. دسـت بگیــرد سر شمــشیر تیز وقت ضرورت چو نماند گریز کَسنّورِ مغلوب یَصولُ عَلی الکلبِ اذا یئاَ االنـسانُ طالَ لِــسانُهُ (سعدی به تصحیح فروغی ،4991 ،ص)48 .
(ترجمة تحتالفظیِ جملة عربیِ مقصد :آنگاه که انسان نامید شـود ،زبـانش دراز مـیگـردد همچون گربه شکست خوردهای که به سگ حمله میکند .رک به :شمالی ،4991 ،ص)41 . ( )9یکی را از بزرگان به محفلی اندر همیستودند و در اوصاف جمیلش مبالغه مـیکردنـد. سر بر آورد و گفت من آنم که من دانم.
کیفیــت اذی یا مـن تعــــد محــــاسنی عال نیتـی هاا و لـــم تـــــدر ما بطـــن شخصم به چشم عالمیان خوب منظر است وز خبث سر ز خجلت باطـن فتــاده پیــش 51 سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی سال چهل و هشتم
تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش طاوس را به نقش و نگاری که هست خلق (سعدی ،بهتصحیح فروغی ،4991 ،ص)91 .
(ترجمة تحتالفظیِ جملة عربی :ای کسی که از خوبیهای من میگویی ،بـیش از ایـن مـرا آزار مده ،زیرا ظاهر من چنین است و تو چه میدانی در درون مـن چیسـت .رک بـه :شـمالی، ،4991ص)66 . در نهایت ،آخرین و چهارمین نوه ترجمه در گلستان که آن را «ترجمة مبدأگرا» نامیـدهایـم، ترجمهای است که در آن ،عبارات عربی از رهگار ترجمهای نزدیک به مـتن مبـدأ ،نزدیـک در لفظ و در معنا ،به فارسی برگردانده شدهاند بهگونهای که صرفاً به انتقال مضـمون بسـنده نشـده است ،بلکه معانیِ تک تک واژههای عربی بهدقت در قالب واژهها و حتی ساختهای دسـتوری متناظرِ فارسی بازآفرینی شده اند .از نظر نگارندگان حاضر ،اوج هنر سعدی را میتـوان در ایـن نوه از ترجمه مشاهده کرد؛ آنجا که استاد سخن در عین وفاداری بـه مـتن مبـدأ بـه معیارهـای تألیفی و هنجارهای متنیِ زبان مقصد نیز در حد اعالی کلمه پایبند بوده است .در ترجمههـای مبدأگرای سعدی ،می توان تناظر صوری و معناییِ یک به یک بین متن اصلی و مـتن ترجمـه را به روشنی نشان داد و این در عین زیبایی ،کـار بسـیار دشـواری اسـت .در مقـام نظـر ،ترجمـة مبدأگرا حدّ آرمانیِ «ترجمة بینازبانی» و یا همان «ترجمه به معنای اخص» کلمه اسـت .سـعدی در این نوه ترجمه که آن را کمتر از ترجمة آزاد یا ترجمة مضمونی بـه کـار گرفتـه اسـت ،در مقام مترجم به ضرورت احساس کرده است که میبایست ترجمهای دقیق ارائه دهـد .بـرخالف ترجمة آزاد ،در اینجا سعدی آزادیِ عمل کمتری برای خود قائل است و این ناشی از آن اسـت که فرآیند خویش-ترجمانی دیگر موضوعیت ندارد؛ سخنِ مبدأ از آنِ دیگری بوده است و ایـن بیش از هر زمان دیگری قید اخال ر ا پـیش روی اسـتاد سـخن گااشـته اسـت .قطـع نظـر از احتماالت دیگری که پیشتر گفته شد ،شاید بتوان ادعا کرد که همین مالحظات اخالقی نیـز در پرهیز سعدی از ترجمة آیات قرآن و احادیث نبوی بیتأ یر نبوده است. شمارة چهارم فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني) 53
بار دیگر ،بهاقتضای رعایت اختصار ،تنها به بررسی یکی از نمونههایی که سعدی از رهگار ترجمة مبدأگرا آن را به فارسی برگردانده است ،بسنده میکنیم و در عـین حـال ،یکـی دو دادة دیگر را صرفاً بهعنوان نمونه نقل نموده و قضاوت را به خوانندة اهل میسپاریم: ( )3اعرابی را دیدم که پسر را همیگفت :یا بُنَّی انَّک مسئول یـوم القیامـت مـاذا اکتسـبت و الیقـال بــه مـن انتســبت ،یعنــی تـو را خواهنــد پرسـید کــه عملــت چیسـت ،نگوینــد پــدرت کیست. او نه از کرم پیله نامی شد جامه کعبه را که میبوسند الجرم همچو او گرامی شد با عزیزی نشست روزی چند (سعدی ،به تصحیح فروغی ،4991 ،ص.)613 .
برخالف دادههای قبلی ،پارهکالم عربیِ فو نه از آنِ خود سعدی است و نه در زمرة آیـات قرآن و احادیث نبوی قرار می گیرد بلکه مقرر بوده اسـت کـه ایـن جمـالت از زبـان متکلمـی عرب زبان ادا شود .پا سعدی ابتدا عین جمالت عربی را با هدف دستیابی به اصل طبیعیبودن و باورپایریِ گفتگو که استاد سخن همواره در دیالوگنویسـی مـدّ نظـر داشـته اسـت (امیـری خراسانی ،4999 ،ص ،)4 .از زبان شخصیت درگیرِ در دیالوگ نقـل مـیکنـد و سـپا آن را از صافی ترجمة مبدأگرا گاارنده و به فارسی برمیگرداند .نکتة قابلتأمـل ایـن اسـت کـه وی در جایگاه مترجم و در موقعیتِ نقل قول از دیگری ولو شخصیتی فرضی ،وفاداری را در برگـردان جمله به خوبی رعایت کرده است .وفاداری به متن عربی نه به معنای انتقال لفظبهلفظ واژههـای منفرد بلکه به معنای تولید پارهکالمی است در زبان فارسی که از نظر روانی ،زیبایی و وضوح با جملة عربی کامالً قابل قیاس است بهگونهای که میتوانیم آن را پارهمتنـی مسـتقل تلقـی کنـیم. معنای تحتاللفظی پارهکالم عربی بدین گونه است« :ای فرزندم روز قیامت از تو میپرسند چه به دست آوردی و نمیگویند فرزندِ که بودی» (شمالی ،4991 ،ص .)21 .و ترجمـة سـعدی از این قرار بوده است« :تو را خواهند پرسید که عملت چیست ،نگویند پدرت کیسـت» (سـعدی، بهتصحیح فروغی ،4991 ،ص .)613 .چنانکه میبینید ،بهسادگی میتوان تناظری یکبهیک بـین اجزای جمالت ماکور مشاهده کرد ضمن آنکه سعدی خود واژة «یعنـی» را پـا از پـارهکـالم 59 سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی سال چهل و هشتم
عربی آورده است و این آشکارا مؤید آن است که ترجمة فارسی ترجمهای کامالً تعادلمدار بـه مفهوم متعارف آن است. از منظر زیباییشناسی نیز ترجمة سعدی قابل توجه است .وی صنعت ادبیِ به کـار رفتـه در جملة عربی -سجع -را در ترجمة خود به خوبی لحاظ کرده است .پارهکالم عربیِ «یا بُنَّی انَّـک مسئول یوم القیامه ماذا اکتسبت و الیقال به مـن انتسـبت» در دو فعـل «اکتسـبت» و «انتسـبت» دارای سجع متوازی است .استاد سخن نیز با بهره جستن از ذخـایر زبـانی خـویش ،ترجمـهای ارائه داده است که برخوردار از سجع مطرف در کلمات «عملت» و «پدرت» و سجع متوازی در کلمات «چیست» و «کیست» میباشد .پیشتر گفتیم که ترجمههـای سـعدی جملگـی در طـراز باالترین معیارهای تألیفی قرار می گیرند .در اینجا نیز هنر سعدی در آفـرینش ترجمـانیِ وی در عین پایبندی به متن اصلی به خوبی نمایان است .نمونههایی از این دست در کار استاد سـخن نافیِ آن تصور غالب در حوزة مطالعات ترجمه است کـه «وفـاداریِ در عـین زیبـایی» را غالبـاً ناممکن تلقی میکند .به بیان دیگر ،در زمانهای که هیچ نظریة ترجمة مدونی وجـود نداشـت و راهبردها ،راهکارها ،توصیهها و شیوههایی که در فضای ترجمه در جهان امروز ارائـه مـیشـود به احتمال بسیار موضوعیت نداشته است ،سعدی بهطور خودکار به معیارهای بسیار ارزشمندی در ترجمه پایبند بوده است .اهمیتِ کار سعدی را زمـانی مـیتـوان بـهنیکـی درک کـرد و بـه داوری نشست که بهیاد آوریم به رغمِ پیشینة طوالنی و بسیار غنیِ ترجمة ادبی در تاریخ ادبیات ایران و با وجود دسترسی به آراء و اندیشههای نظری و روششناختیِ فراوان در حوزة ترجمه، نمیبرند ،بلکه گـاهی امروز عموماً شاهد ترجمههایی هستیم که نهتنها راهی به معیارهای تألی شـیوة رایـ و اوقات حتی قابـل درک هـم نیسـتند .خزاعـیفـر ( ،4901ص )1 .بـه توصـی نامطلوبی از ترجمه در ایران میپردازد که طی آن ،مترجم متن اصلی را مثل یک عکابرگـردان کودکانه از متن اصلی تقلید میکند و بدون صرف هیچگونه زحمت و خالقیتی آن را بـه خیـال باطل خود ترجمه میکند؛ شیوهای که وی آن را روش ترجمة «عکابرگردانی» مینامد. دو نمونة دیگر از ترجمههای مبدأگرا در گلستان سعدی: شمارة چهارم فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني) 52
( )40در سیرت اردشیر بابکان آمده است که حکیم عرب را پرسید که روزی چه مایه طعـام باید خوردن .گفت صد درم سنگ کفایت است .گفت این قـدر چـه قـوّت دهـد؟ گفـت هـاا المِقدارُ یَحمِلُکَ ،و ما زادَ عَلی ذلک ،فَانتَ حامِلُه .یعنی این قدر ترا بر پای همیدارد و هر چـه برین زیادت کنی تو حمال آنی. تو معتقد که زیستن از بهر خوردن است خوردن برای زیستن و ذکر کردن است (سعدی ،بهتصحیح فروغی ،4991 ،ص)493 .
( )44ابوهریره رضیاهلل عنه هر روز به خدمت مصطفی صل اهلل علیه آمدی گفت یا اباهریره زُرنی غِبّاً تَزْدَد حُباً هر روز میا تا محبت زیادت شود (سعدی ،بهتصـحیح فروغـی ،4991 ،ص. .)409
.5بحث و نتیجهگیری در جمعبندی مقاله میتوان به یکی دو یافتة بسیار مهم اشاره کرد .اوالً دادههـای مربـوط بـه ترجمه را در گلستان سعدی نمیتوان دادة پَرت ،بهتعبیر مورد نظر در تاریخنگاری خُـرد ،تلقـی کرد؛ زیرا ،چنانکه گفتیم ،شیوة ترجمة سعدی بههـیچوجـه از سـبک تـألیفیِ او جـدا نیسـت و و ترجمه در گلستان تعیین کرد .در تبیین این یافته نمیتوان بهسهولت مرز مشخصی بین تألی میتوان از دیدگاه کریمی حکاک ( ،4339/6004ص )142 .یاری جسـت کـه معتقـد اسـت در ایرانِ قرون میانه ،به دلیل رواج فراگیر زبان عربی و دوزبانهبودنِ اکثر نویسـندگان و دانشـمندان، برخی از صاحبانِ قلم ترجمهگونههایی از آ ار عربیِ خود فراهم مـیکردنـد و ایـن وضـعیت را در آن دوران قلمـداد کـرد. میتوان دلیلی بر مبهم و نامشخص بودن مرز میان ترجمـه و تـألی بدین ترتیب ،اگر بتوان با موردکاویِ شیوة ترجمة سـایر ادبـای کالسـیک نشـان داد کـه اغلـب و ترجمـه قائـل نبـودهانـد، قدمای ما از حیث روش تمایز قاطعی بین معیارهای نگارشیِ تألی آنگاه می توان وضعیتِ ترجمه را در ایرانِ امروز عمدتاً نوعی تنزل قلمداد کرد .انیاً ،آنچنانکـه در متن مقاله بحث شد ،سعدی در ترجمه عموماً در اندیشة ایجاد «تأ یر برابر» بوده است و این نشان می دهد که اساساً نگاه سعدی به ترجمه «انتقالی» نیست ،بلکـه «کـارکردی» اسـت و ایـن 50 سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی سال چهل و هشتم
بهنوبة خود رویکردی بسیار مترقی است؛ مترجم مـیتوانـد مـتن را سـاده و روان کنـد ،بـر آن بیفزاید ،از آن بکاهد ،نوه بیان را تغییر دهد ،متن را با هنجارهای زیبـاییشـناختیِ نظـام مقصـد هماهنگ سازد و هر کار دیگری را که از دستش بر میآید ،بـه انجـام برسـاند تـا مـتن ترجمـه بتواند ،با عنایت به مخاطبِ هدف ،نقش یا کارکرد مشابهی را در نظام مقصـد ایفـا کنـد؛ یعنـی همــان کــاری را در نظــام مقصــد بکنــد کــه مــتن مبــدأ در نظــام مبــدأ بــه انجــام رســانده است. برگردیم به پرسشهای ابتدای مقاله .در پاسخ به پرسش نخست مقاله مبنـی بـر اینکـه «آیـا اساساً سعدی در گلستان از هنر ترجمه بهره برده است یا خیر» بار دیگر اشاره میکنـیم کـه در گلستان سعدی بارها و بارها شاهد فرآیند ترجمه از زبانِ عربی به پارسی و بالعکا بـودهایـم؛ میتوان در گلستان طبقه بندی کرد که سه مـوردِ ترجمههای سعدی را به چهار صورت مختل آن را میتوان مصدا دو نوه ترجمه در طبقهبندی کالسیک و سهگانة یاکوبسن ()4313/6001 تلقی کرد؛ گوآنکه یکی از این چهار نوه را میتوان از زاویة دید دیگری تحت عنـوان «ترجمـة پنهان» در زمرة «شبهترجمه» بهتعبیرِ مورد نظر در مطالعات ترجمه نیـز قـرار داد .در ایـن میـان، تنها یک گونه است که سعدی خود آشکارا در متن گلستان بر ترجمهبودن آن صحّه مـیگـاارد و ما نیز با عنوان «ترجمة مبدأگرا» از آن یاد کـردهایـم .در عـین حـال ،بیشـترین بسـامد وقـوهِ ترجمه متعلق به گونة «ترجمة آزاد» بوده است کـه طبیعتـاً آزادیِ عمـل بیشـتری را در اختیـار مترجم می گاارد و خود محملی بوده است برای طبعآزماییهای سبکیِ استاد سخن کـه گـاهی احتماالً با هدف «مفاخره» به انجام میرسیده است. اینک پا از پاسخِ مثبت به پرسش نخست ،به پرسش دوم باز میگـردیم :سـعدی در مقـام مترجم عموماً از چه راهبردهای ترجمانی بهره برده است و این راهبردها چه نسبتی با یافتههای دانش نوینِ مطالعات ترجمه دارند؟ آنچنانکه به تفصیل گفته شد ،سعدی بهتناوب و در موارد راهبردهای متفاوتی را در ترجمة عبارات و جمالت عربی بهکار گرفتـه اسـت .وی در مختل مواردی معدود ،پای بندی بیشتری به متن مبدأ نشان داده و نتیجـة کـارش بـهنـوعی از ترجمـه منتهی شده است که تحت عنوان «ترجمة مبدأگرا» از آن یاد کردهایـم ،امـا در بیشـتر مـوارد ،از شمارة چهارم فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني) 54
راهبرد «ترجمة آزاد» بهره جسته است که عموماً در برگردان پارهمتنهای تألیفی خودِ سـعدی و در فرآیند «خویش-ترجمانی» صورت گرفته است .این یافته را میتوان بـا انـدکی مسـامحه بـا یافتة رحیمی زنگنه و کهریزی ( )4934همسو دانست .آنها به این نتیجه رسیدهاند کـه سـعدی در بخشهایی از گلستان بهشیوة ترجمة معمول در دورة سامانی (مشتمل بر برگردان واژهبهواژه توأم با سادگیِ هرچه تمامتر و پرهیـز از لفـاظیهـای پیچیـده و فنّـی) پـایبنـد بـوده اسـت و برعکا ،در بخشهای دیگر با توسل به ترجمهای کامالً آزاد بهدنبال خلق سبکی مسجع و فنّی و ایجاد زیباییهای کالمـی بـوده اسـت (رحیمـی زنگنـه و کهریـزی ،4934 ،ص)422-421 .؛ شیوهای که رحیمی زنگنه و کهریزی آن را نوعی «مترادفآوری» و «آفریدن میدانی فـرا بـرای لفاظی» تلقی کردهاند (همان ،ص .)422 .از آنجایی که سبک سعدی در گلستان اوج آمیزش دو سبک نثر موزون (بهعنوان گونهای از نثر مرسل) و نثر فنّی شمرده شده اسـت (شمیسـا،4996 ، از یـک سـو و ص ،)420-411 .آمد و شدهایِ متناوب او را بین ترجمههای ساده و بیتکلـ ترجمههای مسجع و زیبا از سوی دیگر میتوان ابزاری برای استمرار شیوة تـألیفیِ تلفیقـی وی در بافت ترجمه قلمداد کرد و این خود شاهدی است بر این مـدعا کـه اسـتاد سـخن در مقـام را همواره مدّ نظر داشته است. ترجمه نیز همان معیارهای متعالیِ تألی نکتة مهمی که میتوان در تکمیل مباحث قبلی مطرح ساخت آن است که بحثهای نظـری ترجمه در طول قرون متمادی در نوعی دور و تسلسل باطل حول مجموعهای از «دوگـانیهـای دوقطبی »4تکرار میشده است؛ طوریکه گویی نظریهپردازان ترجمه در طول تاریخ کـاری جـز لفاظی و بازی با واژهها نداشتهاند .آنچه امروز بهصورت ضمنی یا بهطـور آشـکار در پـا ایـن دوگانیهای شالیرماخری در فضای مطالعات ترجمه تروی و گاهی حتی تجـویز مـیشـود آن است که ترجمه در طول تاریخ ،بسته به اهداف مترجم و شرای متن مبدأ ،از دو حالت خـارج نبوده است :یا گرایش به متن مبدأ داشته است یا گرایش به نظام مقصد .ایـن گـزارة همیشـگی، البته در سال های اخیر مورد انتقاد قرار گرفته و بهعنوان نمونه ،آنتونی پیم از امکان و ضـرورت کاربرد روشهای بینابینی در حد فاصل این قطبهای دوگانه سخن گفتـه اسـت (پـیم.)6041 ،
1 Binary dichotomies 55 سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی سال چهل و هشتم
اما آنچه از تجربة سـعدی در ترجمـه و بـهطـور مشـخص تجربـههـای منحصـربهفـردِ وی در ترجمه های مبدأگرا از عربی به فارسی یا از فارسی به عربی بهدست میآید حکایـت از آن دارد که اتفاقاً برعکاِ آنچه در طول تاریخ در دنیای ترجمه مشاهده و گزارش شـده اسـت ،متـرجمِ خال میتواند به طور بالقوه و در آنِ واحد هر دو نظام مبـدأ و مقصـد را مـدّ نظـر قـرار دهـد بیآنکه این رویکردِ دوگانه حتی ذره ای از کیفیت کار او بکاهد و این ویژگی ،بـا آنکـه ممکـن است اندکی اغرا آمیز به نظر برسد ،سعدی را در طراز مترجمان ممتـازِ تـاریخ جهـانی ترجمـه قرار میدهد. در پاسخ پرسش آخر مقاله مبنی بر اینکه «آیا شیوة ترجمة سعدی بر هنجارهـای غالـب بـر ترجمه در زمانة او همخوانی داشته است یا خیر» ،با کند و کاو در حکایات گلستان میتوان بـه این نتیجة کلی رسید که سعدی اساساً و از هر نظر استقالل رأی داشته و از شـیوههـای تلفیقـی بهره می جسته است .چنانکه گفته شد ،وی در تعیین تقدم و تأخر پارهمتنهـای مبـدأ و مقصـد گاهی برخالف هنجار مألوف در زمانة خویش بهشیوة معمول در سنت نثرنویسیِ دورة سـامانی تأسی می کند و گاهی برعکا ،با هنجار متعارف همسـویی دارد .از سـوی دیگـر ،بـا آنکـه در بهرهگیری از آیات الهی و احادیث نبوی عمومـاً بـرخالف شـیوة معمـول در زمانـة خـویش از ترجمة آنها سر باز می زند ،در موارد معدودی نیز با توسل به ترجمة پنهان راهی مغایر با شیوة معهود و مقبولِ خویش در پیش میگیرد .از منظر کیفی و از حیث راهبردهای عـام ترجمـه نیـز سعدی بهشیوة منحصربهفرد خود عمل مـیکنـد .وی از یـک سـو ،بـهروش معمـول در سـنت ترجمه میکنـد و از سـوی دیگـر ،در همسـویی بـا هنجـار نثرنویسیِ مرسل ،ساده و بیتکل مرسوم در سبک فنّی ،ترجمههای مسجع و موزونِ خود را در تلفیق بـا ژانرهـای ادبـیِ نظـم و شعر به ر میکشد .شاید بتوان از برآیند این یافته ها به این نتیجة نهایی رسید که سبک ترجمة سعدی نیز همچون سایر وجوه هنری پادشاه سخن خالفآمد عادت بـوده اسـت و ایـن دقیقـاً نکتهای است که بر نبوغ یکه و یگانة وی مهر تأیید میزند :سعدی در همه حال بیهمتا اسـت، و در ترجمه. در تألی شمارة چهارم فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه (دانشكدة ادبيّات و علوم انساني) 55
کتابنامه امیری خراسانی ،ا .و فعال ،ن .)4999( .شیوههای کاربرد آیـات و احادیـث در مکالمـههـای حکایـات گلستان .مجلة بوستان ادب دانشگاه شیراز.60-4 ،)6(4 ، امینمقدسی ،ا .)4992( .ادبیات تطبیقی .تهران :دانشگاه تهران. خانجان ،ه .)4931( .ماریا تیموژکو و بس حوزة مطالعات ترجمه .فصـلنامة متـرجم-468 ،)19(61 ، .410 خانجان ،ه .و فرهادی ،س .)4931( .ترجمه و التقاط در گلستان :رونمایی از سعدیِ مترجم .مجموعـه مقاالت نخستین همایش متنپژوهیِ ادبی :نگاهی تازه به گلستان (صص .)419-469 .تهران :هسـتة مطالعات ادبی و متنپژوهی دانشگاه عالمة طباطبایی و اندیشگاه کتابخانة ملـی جمهـوری اسـالمی ایران. خزاعیفرید ،ه .)4996/4936( .ترجمة متون ادبی .تهران :سمت. خزاعیفرید ،ه .)4931( .روشی نو در ترجمه ،بدون تفکر ،بـدون زحمـت ،بـدون خالقیـت .فصـلنامة مترجم.44-9 ،)19(61 ، دشتی ،علی ( .)4993/4921قلمرو سعدی .تهران :انتشارات اساطیر. رحیمــی زنگنــه ،ا .و کهریــزی .)4934( . ،بررس ـی تفــاوت ترجمــه عبــارات عرب ـی در ســه دوره از نثر فارسی .سبکشناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب).423-411 ،)49(1 ، سبکهای مختل سعدی شیرازی ،م 212( .ه .)4991 / .گلستان .بهتصحیح محمدعلی فروغی .تهران :هرما. شمالی ،ه .)4991( .تحلیل ساختار عربی عبارات عربی گلستان .تهران :طراوت. شمیسا ،س .)4996( .سبکشناسی نثر .تهران :میترا. کوشا ،م .)4993( .سیر تاریخی کمّی و کیفی ترجمههای فارسی قرآن .ترجمان وحی.84-12 ،)69( ، مؤید شیرازی ،ج .)4919( .مقام سعدی در شعر تازی .گوهر.394-389 ،)69( ، عباس ،ا« .)4986( .مقدمه» ،شعرهای عربی سعدی :ترجمه و تصحیح انتقـادی ،بـههمّـت جعفـر مؤیـد شیرازی .شیراز :انتشارات دانشگاه شیراز. یوسفی ،غ .)4911/4982( .دیداری با اهل قلم .تهران :انتشارات علمی. 55 سعدیِ مترجم در «گلستان» ادب پارسی سال چهل و هشتم
Adamo, S. (2006). Microhistory of translation. In Bandia, P., & Bastin, G. (Eds.), Charting the future of translation history (pp. 81-100). Ottawa, Canada: University of Ottawa Press. Asaduddin, M. (2008). “Lost/found in translation: Qurratulain Hyder as self-translator”. The Annual of Urdu Studies, (23), 234-249. Connor, S. (2006). Samuel Beckett: Repetition, theory and text. Revised ed. Colorado: Davis Group Publishers. D’huslt, L. (1993). Observations sur l’expression figure en traductologie française. TTR: terminologie, rédaction, 6(1), 83-111. Ginzburg, C. (1976). Il formaggio e i vermi. Il cosmo di un mugnaio del Cinquecento. Torino: Einaudi. Hokenson, J. W., & Munson, M. (2007). The bilingual text: History and theory of self-translation. Manchester & Kinderhook: St. Jerome. Hatim, B., & Munday, J. (2004). Translation: An advanced resource book. Oxon & New York: Routledge. Jakobson, R. (1959/2004). On linguistics aspects of translation. In L. Venti (Ed.), The translation studies reader (pp. 113-118). London & New York: Routlege. Karimi-Hakkak, A. (1998/2001). Persian tradition. In M. Baker (Ed.), Routledge encyclopedia of Translation Studies (pp. 513-523). London & New York: Routlege. Pym, A. (1988). Method in translation history. Manchestrer, England: St. Jerome. Pym, A. (2014). Exploring translation theories (2nd ed.). London & New York: Routledge. Rorty, R. (1991). Contingency, irony and solidarity. Cambridge, England: Cambridge University Press. Shuttleworth, M., & Cowie, M. (1997). Dictionary of Translation Studies. Oxon & New York: Routledge. St-Pierre, P. (1993). Présentation, L’Histoire en traductio”. In Paul St-Pierre (ed.). L’Histoire en traduction, TTR, 6(1), 9-14.