موضوعات وبسایت : تحقیق
سوالات امتحان آیین نامه رانندگی

جمله با chair

جمله با chair

نویسنده : مسعود زمانی | زمان انتشار : 23 اسفند 1400 ساعت 12:37

سوالات امتحان آیین نامه رانندگی

to sit in/on a chair

روی صندلی نشستن

  • He sat in his chair.

    او روی صندلی‌اش نشست.

to take a chair

روی صندلی نشستن

  • Brian took a chair beside his wife.

    "برایان" کنار زنش روی صندلی نشست.

to lean back in one's chair

روی صندلی خود تکیه دادن

  • He leaned back in his chair and took out his pipe.

    او روی صندلی خود تکیه داد و پیپش را درآورد.

to get up/rise from one's chair

از صندلی خود بلند شدن/برخاستن

  • He got up from his chair and walked to the window.

    او از صندلی خود بلند شد و به سمت پنجره رفت.

a chair leg/arm/back/seat

پایه/دسته/پشتی/جای نشیمن صندلی

  • The chair leg has broken.

    پایه صندلی شکسته‌است.

a comfortable/kitchen/empty/folding ... chair

صندلی راحتی/آشپزخانه/خالی/تاشو و...

  • 1. She came and sat in an empty chair beside me.

    1. او آمد و روی یک صندلی خالی کنار من نشست.

  • 2. The hotel had a TV room with some nice comfortable chairs.

    2. هتل یک اتاق تلویزیون با چند صندلی راحتی زیبا داشت.

کاربرد واژه chair به معنای صندلی

واژه chair به معنای صندلی به اثاثیه‌ای گفته می‌شود که چهار پایه و یک پشتی دارد و یک فرد روی آن می‌نشیند. صندلی می‌تواند چوبی، فلزی یا پلاستیکی باشد.

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟


منبع: dic.b-amooz.com



ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر