/'a(e)ymān/
معنی
= یمین
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اطمینان، اعتقاد، باور، باورداشت، عقیده، گرویدن
برابر فارسی
باور، باورداشت، گرایش
فعل
بن گذشته: ایمان آورد
بن حال: ایمان آور
دیکشنری
- آلمانی
- انگلیسی
- اردو
- اسپانیایی
- ایتالیایی
- ترکی
- روسی
- عربی
- فرانسوی
- هندی
belief, devotion, faith, faithfulness, persuasion