موضوعات وبسایت : تحقیق
سوالات امتحان آیین نامه رانندگی

قصه رعد و برق

نویسنده : نازنین رحمانی | زمان انتشار : 01 اسفند 1399 ساعت 22:46

سوالات امتحان آیین نامه رانندگی

www.roozgozar.com-322.gif

یکی بود یکی نبود زیر کنبد کبود  غیر از خدا هیچ کس نبود 

یه روز یه دختری بود که اسمش نازگل بود نازگل یه روز همینجور که داشت بازی میکرد یه دفعه یه صدای عجیب شنید از مامانش پرسید: مامان این صدای چیه ؟ مامانش گفت :صدای رعد و برق نازگل که خیلی ترسیده بود دستاشو گذاشته بود توی گوشش و به مامانش میگفت :من از رعد و برق میترسم مامانش نازگل رو  بغل کرد و گفت : عزیز مامان رعد وبرق که ترس نداره رعد و برق چیز خوبیه نازگل با تعجب پرسید چطور ؟ مامانش براش تو ضیح داد و گفت: وقتی خورشید به آب دریا میتابه آب دریا گرم میشه و بخار میشه و میره بالا اونوقت اون بالا تو آسمون ابر درست میشه و وقتی هوا سرد میشه و باد میاد ابرها به هم میخورن و با هم تصادف میکنن و صدای بلندی میدن و نور زیادی درست میکنن که بهش رعد و برق میگن و بارون میباره اونوقت بارون میره تو زمین و درختها و گلها با ریشه هاشون مثل تو که با نی آب میوه مینوشی آبها رو از خاک میکشن توی برگهاشون و شکوفهای قشنگ میدن و بعد این شکوفه ها میشن میوه های مختلف و خوشمزه و ما اونا رو میخوریم حالا فهمیدی دختر گلم که رعد و برق ترس نداره

از اون روز به بعد نازگل دیگه از صدای رعد و برق نمیترسید و به همه بچه ها میگفت رعد و برق ترس نداره چون اگه رعد و برق نیاد بارون نمیباره و درختها خشک میشن پس رعد و برق چیز خوبیه من از رعد و برق نمیترسم

قصه ما بسر رسید کلاغه به خونش نرسید

corbeau_007.gif

+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 5:36 توسط مریم  | 

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر