آزادگي ( درس هشتم ، فارسی هشتم )
معني لغات : دلق درشت :جامه ي پشمي كهنه و زبر و خشن ؛ نوعي جامه ي پشمين كه فقرا مي پوشند // پشته : كوله بار ؛ پشتواره // فرازنده : افرازنده ، بر پا كننده ، بلند كننده // جَيب : گريبان // خِرِف : آدم كم عقل و پير // رخش : اسب ، اسب رستم // دولت : بخت و اقبال // چاشت : يك قسمت از چهار قسمت روز كه در آن چيزي بخورند ، هنگام صبح ، يك ساعت از آفتاب گذشته // نژند : اندوهگين // عزت : سرافرازي // ثنا : ستايش // بالين : بالش // خس : خاشاك ، ( مجازاً ) شخص پست و فرومايه // سفتن : سوراخ كردن ؛ گوهر سُفتن : کنایه از سخنان ارزشمند گفتن// گام : قدم / پندار : در اينجا : تكبر ، غرور // افتادگي : كمبود ، فقر و نداري // آزادي : در گذشته به معني : شكرگزاري ؛ آسودگي ؛ امروزه به معني : رهايي // آزادگي : وارستگي ؛ جوانمردي // بالین نه : کنایه از محتاج و نیازمند // چرخ بلند : آسمان // دانه ی شکر : اضافه ی تشبیهی
1- شخص پيري لباس پشمي خشني پوشيده بود و كوله باري از خار را با خود حمل مي كرد .
2- آن پيرمرد با هر قدمي كه برمي داشت خدا را شكر مي كرد
3- اي خدايي كه اين روزگار و آسمان را برافراشته اي و اي كسي كه آرامش دهنده ي دلهاي غمگين هستي ( چرخ بلند : کنایه از آسمان و روزگار )
4- وقتي كه ازسر تا پاي خودرا نگاه مي كنم مي بينم كه همه نوع بزرگواري در حقم كرده اي ( نگاه كردن از جيب تا دامن : كنايه از سرتاسر بدن )
5- خوش بختي و سعادت را در مقابل چشمان من قرار داده اي و ارجمندي و بزرگي را مانند تاج بر سر من نهادي
6- من در حدي نيستم كه بتوانم از عهده ي شكرگزاري و سپاس هاي تو برآيم
7- نوجواني در حالي كه اسب غرور را مي راند به پير نزديك شد
8- جوان ستايش پيرمرد را شنيد و به او گفت : اي پير كودن خاموش شو
9- تو خار بر پشت نهاده اي و به سختي راه مي روي ! بخت و اقبال و عزتت كدام است ؟
10- تو عمرت را درخاركشي به سربرده اي و هنوز تفاوت خواري و سربلندي را نمي داني ( زندگي را تلف كرده و بيهوده گذرانده اي
11- پير گفت چه سربلندي ازاين بهتر كه محتاج به كسي چون تو نيستم
12- كه اي فلاني به من صبحانه يا شام بده و يا نان و آبي كه بخورم
13- خدا را شكر مي گويم كه مرا خوار و ذليل نساخت و به شخصي پستي چون تو گرفتار نكرد
14- با وجود فقر و نداري خداوند به من آزادي و آزادگي بخشيد ( آزادي : شكر گزاري ؛ آسودگي )
سؤالات درس
1- كدام عبارت صحيح و كدام غلط است ؟
الف – قالب شعري « آزادگي » مثنوي است ص غ
ب- پير خاركش ، سخنان نوجوان را پذيرفت ص غ
پ- در تركيب « تاج عزت » تاج به عزت تشبيه شده است ص غ
ت- در مصراع « خسي چون تو گرفتار نساخت » خس به معني خاشاك است . ص غ
2- لغات را به معني آنها وصل كنيد .
نژند ستايش
فرازنده هنگام صبح
دلق غمگين
چاشت آدم كم عقل
جيب كمبود و فقر
عزت برپاكننده
ثنا گريبان
افتادگي لباس پشمي خشن
خِرِف سربلندي
بلندي
3- گزينه ي صحيح را علامت بزنيد .
1- در كدام گزينه تشبيه ندارد ؟
الف- تاج عزت ب- هر قدم دانه شكري مي كاشت
پ- گوهر شكر عطايت سفتن ت- شكر گويم كه مرا خوار نساخت
2- كدام عبارت ، غلط معني شده است ؟
الف- عمر در خاركشي باخته اي : زندگي را تلف و بيهوده گذرانده اي
ب- گوهر شكر عطايت سفتن : من از عهده ي سپاسگزاري بخشش هاي تو بر نمي آيم
پ- هر قدم دانه ي شكري مي كاشت : مي گفت كه خداوند شريك ندارد
ت- كنم از جيب ، نظر تا دامن : وقتي از سر تا پا ي خود را نگاه مي كنم
3- معني واژه ي « فرازنده » چيست ؟
الف- بلند و بر پاكننده ب- زنده كننده
پ- ارزنده ت- نگه دارنده
4- پرسش ها
الف- كدام يك از ابيات درس داراي رديف است ؟ ب- به نظر جوان چه كسي داراي عزت است ؟
ج- پير خاركش عزت را در چه مي دانست ؟ د- انگيزه ي پير خاركش از شكر گزاري چه بود؟
ه- به نظر شما « نوجوان » آزاد بود يا آزاده ؟ پير خاركش چطور ؟
و- از اين داستان چه نتيجه اي مي توان مي گرفت ؟
ح- آرایه های درس را پیدا کنید و هر کدام را توضیح دهید.
5- در مورد داستان هاي زير و ارتباط آنها با درس « آزادي » با هم بحث كنيد .
الف - حاتم طائي را گفتند : از تو بزرگ همت تر در جهان ديده اي يا شنيده اي ؟ گفت : بلي ، يك روز چهل شتر قربان كرده بودم امراي عرب را و خود به گوشه ي صحرا به حاجتي بيرون رفتم و خاركني را ديدم پشته فراهم نهاده . گفتم : به مهماني حاتم چرا نروي كه خلقي بر سماط او گرد آمده اند ؟ گفت :
هر كه نان از عمل خويش خورد منت حاتم طائي نبرد
من او را به همت و جوانمردي از خود برتر ديدم . ( گلستان سعدي ، در فضيلت قناعت )
ب- دو برادر يكي خدمت سلطان كردي و ديگر به سعي بازو نان خوردي . آري توانگر گفت درويش را : چرا خدمت نكني تا از مشقت ِكار كردن برهي ؟ گفت : تو چرا كار نكني تا از مذلت خدمت رهايي يابي ؟ كه حكما گفته اند : نان خود خوردن و نشستن به از كمر زرين به خدمت بستن .
به دست آهنِ تفته كردن خمير به از دست بر سينه پيش امير
( گلستان ، در سيرت پادشاهان )
+ نوشته شده در دوشنبه پانزدهم آذر ۱۳۹۵ ساعت 20:57 توسط تیمو ررضایی |