موضوعات وبسایت : تحقیق
سوالات امتحان آیین نامه رانندگی

آرایه های ادبی درس های فارسی هشتم

نویسنده : نادر | زمان انتشار : 02 اسفند 1399 ساعت 15:27

آرایه های ادبی درس هشتم فارسی هشتم را از سایت اسک 98 دریافت کنید.

سوالات امتحان آیین نامه رانندگی

متوسطه ای ها

شامل معانی واژه ها _ معنای ابیات _قافیه و ردیف هر بیت _ آرایه های ادبی _ تاریخ ادبیات

معنای واژه ها:

خارکش :کسی که هیزم و خار برای سوزاندن جمع آوری می کند.
دلق:لباس پشمی که فقیران می پوشیدند.
لنگ لنگان:در حالی که پای او می لنگید.
پشته خار :دسته ای خار که روی شانه و پشت خود آن را حمل می کنند.
چرخ بلند:استعاره از آسمان است .
نژند:اندوهیگن و غمناک
دولت:سعادت
حد:اندازه ،مقدار
گوهر :از سنگ های قیمتی
خار :بوته ی تیغ
فرازنده :بالا برنده
نوازنده :نوازش کننده
جیب :گریبان ،یقه
بنهادی :قرار دادی
ثنا:ستایش،شکرگذاری
عطا :بخشش
سفتن:سوراخ کردن
رخش:نام اسب رستم
خرف:کم عقل
خواری :پستی و حقارت
خس:شخص پست و فرومایه ،ناچیز
چاشت :صبحانه
افتادگی :فروتنی ،تواضع
آزادگی :جوانمردی ،اصالت
مغرور :از خود راضی
پندار:گمان ،خیال
عزت :سرافرازی،سربلندی
بالین:بستر ،بالش،آن چه در وقت خواب زیر سر می نهند.
حرص:آز و طمع
شام :وعده غذایی که شب خورده می شود.
آزادی :رهایی

معنای ابیات:

بیت اول :خارکش پیری با دلق درشت /پشته ای خار همی برد به پشت

قافیه:درشت ،پشت
ردیف :ندارد

دلق درشت :(ترکیب وصفی )
درشت:ضخیم

آرایه تناسب بین خارکش ،خار و پشته
آرایه جناس :پشت و پشته
همی برد :می برد (ماضی استمراری)

معنی بیت :خارکش پیری با لباس کهنه ،پشته ای خار بر دوش خود گذاشته بود و آن را حمل می کرد.

بیت دوم :لنگ لنگان قدمی بر می داشت /هر قدم دانه ای شکری می کاشت

قافیه:برمی داشت ،می کاشت
ردیف:ندارد

لنگ لنگان:قید حالت
آرایه تشبیه  (دانه ای شکر )
شکرگذاری را به کاشتن دانه تشبیه کرده است.
مشبه :شکر      مشبه به :دانه

معنی بیت :در حالی که می لنگید و به آرامی راه می رفت ،در هر قدم خدا را سپاس می گفت .

بیت سوم :کای فرازنده ی این چرخ بلند /وی نوازنده ی دل های نژند

قافیه:بلند،نژند      ردیف :ندارد

کای:مخفف که ای
فرازنده :صفت فاعلی (فراز +نده)
نوازنده :صفت فاعلی (نواز +نده)
وی: و  ای
دل های نژند:ترکیب وصفی
چرخ بلند :استعاره از آسمان

آرایه ترصیع

معنی بیت :ای خدایی که این آسمان را برافراشته ای و ای کسی که آرامش دهنده ی دل های غمگین هستی .

بیت چهارم:کنم از جیب نظر تا  دامن /چه عزیزی که نکردی با من

قافیه :دامن ،من     ردیف :ندارد

فعل :نظر کنم
متمم:جیب
متمم:دامن
حروف اضافه:من ،از ،تا

کنایه (از جیب تا دامن نظر کردن):کنایه از به احوالات خود  نظر کردن است.

معنی بیت چهارم :وقتی که از سر تا پای خودم را نگاه می کنم ،می بینم که همه نوع بزرگواری و ارجمندی را به من بخشیده ای .

بیت پنجم:در دولت به رخم بگشادی /تاج عزت به سرم بنهادی

قافیه :بگشادی ،بنهادی  
ردیف :ندارد

آرایه های (تشبیه _ترصیع _تناسب)

تاج عزت :اضافه ی تشبیهی
عزت به تاج تشبیه شده.
مشبه :عزت    مشبه به :تاج

تناسب :بین تاج و سر
ترصیع

معنی بیت پنجم:در خوش بختی  و سعادت را در مقابل چشمان من باز کردی و ارجمندی و بزرگی را مانند تاجی بر سر من نهادی.

بیت ششم :حد من نیست ثنایت گفتن /گوهر شکر عطایت سفتن

قافیه :گفتن ،سفتن    
ردیف :ندارد

ثنایت:ترکیب اضافی(ثنا+تو)
عطایت:ترکیب اضافی(عطا +تو)

معنی بیت ششم :خدایا  من کوچک تر  از آن هستم که حمد و سپاس تو را بگویم .شکر گزاری تو مانند سوراخ کردن مراورید سخت و دشوار است که من شایستگی آن را ندارم

بیت هفتم :نوجوانی به جوانی مغرور /رخش پندار همی راند ز دور
 
قافیه:مغرور ،دور  
ردیف :ندارد

رخش:نام اسب رستم است اما در این جا به معنی اسب (رخش مجاز اسب)

همی راند :ماضی استمراری

آرایه های تشبیه و واج آرایی
رخش پندار :اضافه تشبیهی
خودپسندی به اسبی مانند شده

مشبه :پندار    مشبه به :رخش

واج آرایی :بین حروف (ن ) و (ر)

معنی بیت هفتم :نوجوانی که مغرور از جوانی خود بود ،از دور در حالی که اسب غرور و خود خواهی خود را می راند به پیرمرد نزدیک شد.

بیت هشتم :آمد آن شکرگزاریش به گوش /گفت کای پیر خرف گشته ، خموش

قافیه :گوش ،خموش  
ردیف :ندارد

شکر گزاریش:شکر گزاری او (ترکیب اضافی)
پیر خرف :(ترکیب وصفی)

معنی بیت هشتم :مناجات و ستایش پیر مرد به درگاه خداوند به گوش جوان رسید و گفت: ((ای پیر مرد کم عقل خاموش باش و هیچ نگو.))

بیت نهم:خار بر پشت زنی  زین سام گام /دولتت چیست ؟عزیزیت کدام ؟

قافیه :گام ،کدام    ردیف :ندارد

زنی:می زنی (فعل مضارع)
زین سان :به این صورت (با خواری و بدبختی )
دولتت:ترکیب اضافی
عزیزیت :عزیز بودن

آرایه تناسب _بین عزیزی و دولت

معنی بیت نهم: ای پیر خاکش !درحالی که با جمع اوری خار روزگار می گذرانی ،چگونه از سعادت و خوشبختی و عزیزی  دم می زنی ؟

بیت دهم :عزت از خواری  نشناخته ای /عمر در خارکشی باخته ای

قافیه :نشناخته
ای ،باخته ای    ردیف :ندارد

آرایه های تضاد و جناس
تضاد بین عزت و خواری
جناس بین خار و خوار

خار و خوار :کلمات هم آوا هستند.

معنی بیت دهم :ای پیرمرد خارکش ،تو فرق سرافرازی و پستی را نمی دانی و عمر خود را در کام جمع کردن و حمل خار ،صرف کرده ای .

بیت های یازدهم و دوازدهم :
پیر گفتا که چه عزت زین به /که نی ام بر در تو بالین نه

کای فلان ،چاشت بده یا شامم/نان و آبی که خورم و آشامم

این دو بیت موقف المعانی هستند.

زین :مخفف از این
به:بهتر
نی ام :نیستم
کای :مخفف که   ای
خورم :بخورم (مضارع التزامی)
آشامم:بیاشامم(مضارع التزامی)

نی ام بر در تو بالین نه :به تو محتاج نیستم .

آرایه های تناسب و لف و نشر
تناسب :آب و نان ،خورم و آشامم،چاشت و شامم

معنی بیت های یازدهم و دوازدهم :پیرمرد گفت :((چه عزتی بالاتر  از این است که بر در خانه ی تو بالش خواب نمی گذارم  و محتاج کسی مثل تو نیستم و هر صبح و شام از تو در خواست آب و نان برای خوردن و آشامیدن نمی کنم.))

قافیه بیت یازدهم :به ،نه 
ردیف:ندارد

قافیه بیت دوازدهم :شامم ،آشامم    ردیف ندارد

بیت سیزدهم :شکر گویم که مرا خوار نساخت /به خسی چون تو گرفتار نساخت

قافیه :خوار ،گرفتار
ردیف :نساخت ،نساخت

مرا:من را (من :مفعول)

آرایه های تناسب و تشبیه
تناسب (مراعات نظیر):خوار و خس
تشبیه :(تو) جوان به خس تشبیه شده است .

معنی بیت سیزدهم :پیرمرد به جوان می گوید :من خدا را سپاس گزارم که من را به انسان پست و فرومایه ای مثل تو محتاج نکرده است.

بیت چهاردهم:داد با این همه افتادگی ام /عز  ازادی و آزادگی ام

قافیه :افتادگی ام ،آزادگی ام   
ردیف:ندارد

آرایه جناس _آزادی و آزادگی

معنی بیت چهاردهم :خداوند با همه ی تنگ دستی و بیچارگی من ،عزت و ارجمندی آزادی و جوانمردی را به من بخشیده است.

قالب شعر :مثنوی

تاریخ ادبیات:
نورالدین عبدالرحمن جامی
شاعر و نویسنده معروف ایرانی در قرن نهم هجری  است.
وی به مناسبت محل تولدش ((جام)) و نیز به سبب دوستداری شیخ الاسلام احمد جام ،جامی تخلص کرد.

آثار:دیوان اشعار _هفت اورنگ (شامل هفت مثنوی به تقلید خمسه نظامی)،نفحات الانس و بهارستان

پایدار باشید .

منبع مطلب : motavasseteiha.blog.ir

مدیر محترم سایت motavasseteiha.blog.ir لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.

درس هشتم « آزادگی »فارسی هشتم

1.تاریخ ادبیات


نورالدین،عبدالرحمان جامی،بزرگترین شاعر و نویسنده عارف قرن9 ه.ق (اهل خراسان)است.وی در شهرهای هرات و سمرقند به کسب علم و ادب پرداخت و در علوم ادبی،دینی و تاریخی به کمال رسید.پس از آن به عرفان روی آورد و از عارفان بزرگ گردید.


جامی در آثار خود از دو شاعر بزرگ و نامی پیروی کرده است:

کتاب بهارستان که به پیروی از سبک نگارش گلستان سعدی،به نظم و نثر نوشته شده است.کتاب هفت اورنگ(سَلامان و اَبسال،یوسف و زلیخا،لیلی و مجنون،خِردنامه اسکندری،سلسلةُ الذَهَب،تُحفَةُ الاَبرار و سُبحَةُ الاَبرار)را به تقلید از پنج گنج حکیم نظامی در قالب مثنوی سروده است.

دیگر آثار جامی عبارتند از:

دیوان اشعارکتاب نَفَحات الاُنس به نثر که در مورد حالات و وقایع زندگی عارفان بزرگ نوشته شده است.


2.تحلیل محتوایی و ساختاری

این درس از کتاب سبحةُ الاَبرار(یکی از منظومه های هفت اورنگ)انتخاب شده است.شاعر با استفاده از روش مناظره به بیان نکته ای اخلاقی می پردازد.او معتقد است که آزادگی یعنی زیر منّتِ انسان هایی چون خود نرفتن،بالاترین نعمت الهی به بندگان است.


به همین منظور،دو شخصیت داستان؛پیر خارکش و جوان را در فضا،مکان و زمانی نامعلوم به گفت و گو در می آورد و در نهایت پیر خارکش بر جوان برتری می یابد.


شعر آزادگی،در قالب مثنوی است و به روایت حکایتی کوتاه می پردازد.پس بنا به نوع شخصیت و سخن او،باید با حالتی پندآمیز،نقل قول یا غرور و تحقیر خوانده شود.


در این شعر،از واژه های کهن استفاده شده است.این واژه ها چند دسته هستند:


 واژه هایی که امروزه کاربرد ندارند: دَلق،جَیب


واژه هایی که امروزه با معنای دیگری به کار می روند: نوازنده،دولت


در این شعر از واژه های مخفف زیادی استفاده شده که عبارتند از: کِای،خموش،زین سان،زین.


نکته دیگر استفاده از فعلها به شیوه قدیمی است: همی بُرد:می بُرد ـ بنهادی:نهاده ای


به علاوه اگرچه از آرایه های زیادی استفاده شده اما شعر را از حالت روان و قابل فهم خارج نکردهاست.از این رو به اشعار روان و زیبای سعدی می مانَد.


3.معنی واژه ها،نکات دستوری و آرایه ها

خارکش پیری با دلق درشت / پشته ای خار همی برود به پشت
خارکش :اسم مرکب ، خارکش پیری:پیرمرد خارکشی،صفت(خارکش)جلوتر از موصوف(پیر)آمده است.به علاوه واژه(پیر)صفتی است که جانشین اسم شده(مرد پیرِ خارکش=خارکش پیری)/دلق درشت:لباس پشمی خشن و فقیرانه/پُشته:توده/همی بُرد:می بُرد(ماضی استمراری )/خارکش،خار:مراعات نظیر،بین پشت و پشته :جناس ناقص افزایشی

پیرمرد خارکشی که لباس پشمی کهنه ای پوشیده بود،توده ای خار را روی پشتش حمل می کرد.

لنگ لنگان قدمی برمی داشت / هر قدم دانه شکری می کاشت
لنگ لنگان:(قید حالت)آهسته آهسته/دانه شُکری: اضافه تشبیهی(شُکر به دانه تشبیه شده که کاشته می شود) قدمی و دانه :مفعول

آهسته آهسته راه می رفت و هر قدمی که بر می داشت،خدا را شکر می کرد.

کای فرازنده این چرخ بلند / وی نوازنده دل های نژند
کِای:مخفف که اِی/فرازنده:آفریننده(صفت فاعلی جانشین موصوف)/چرخ بلند: استعاره ازآسمان/وی:مخفف وَ اِی/نوازنده:صفت فاعلی یعنی محبت کننده،مهربان/دلهای نژند:انسانهای غمگین . واژه آرایی« ن»

با خود می گفت:ای خدای آفریننده این آسمان با عظمت و ای مهربانی کننده به انسانهای غمگین،

کنم از جیب نظر تا دامن / چه عزیزی که نکردی با من
جیب:یقه،در این جا:بالا/دامن:پایین لباس،در این جا:پایین/جیب،دامن:مراعات نظیر/عزیزی:عزت/نظر:نگاه/جیب تا دامن :مجازا تمام وجود ( مجاز جز به کل) تا ،با جناس ناقص حرفی

از سر تا پای خودم را که نگاه می کنم،می بینم که چه قدر به من عزت و سربلندی داده ای.

در دولت به رخم نگشاید / تاج عزت به سرم بنهادی
در دولت گشودن : کنایه از خوشبختی ، دولت:اقبال و بخت/رُخ:چهره/تاج عزت:تشبیه دارد(عزت به تاج تشبیه شده)،بین تاج و سر : تناسب (مراعات نظیر)

درِ خوش بختی را به سوی من باز کرده ای(مرا خوش بخت کرده ای) و تاج عزت رابر سرم گذاشته ای(مرا عزت داده ای).
حد من نیست جنایت گفتن / گوهر شکر عنایت سفتن

ثنا:ستایش کردن/گوهر شُکر عطایت سُفتَن: کنایه از سپاسگزاری ،گوهر شکر :اضافه تشبیهی (شکر نعمت به سُفتنِ مروارید) سفتن: سوراخ کردن

من در حد و اندازه ای نیستم که تو را ستایش کنم(توانایی ستایش تو را ندارم) و نمی توانم (مروارید عطا و بخشش تو را سوراخ کنم)تو را شکر بگویم.

نوجوانی به جوانی مغرور/ رخش پندار همی راند ز دور
رخش:اسم اسب رستم،در این جا اسب/پندار:فکر و خیال/رخش پندار:اضافه تشبیهی (خیال به اسب)/ همی راند: می راند(ماضی استمراری) ویژگی سبکی/ز:مخفف از،پندار :بن مضارع از مصدر پنداشتن

از دور،نوجوانی که به جوانی خود مغرور بود،در حالی که خیالاتی را در ذهن خود می پروراند،

آمد آن شکرگزاری به گوش /گفت کای پیر خرف گشته خموش

شکرگزاریش:ش به گوش پیرمرد بر می گردد و نقش مضاف الیه دارد/خِرِف:خِرِفت و کم عقل/پیر خرف گشته : ترکیب وصفی /خموش:ساکت شو

صدای(شکرگزاری و درد دل با خدا)پیرمرد که به گوشش رسید،رو به پیرمرد کرد و گفت:«ای پیرمرد کم عقل،ساکت شو.

خار بر پشت، زنی زین سان گام/دولتت چیست؟ عزیزیت کدام؟
زنی...گام:راه می روی/زین سان:این طوری(با حالت تحقیر) دولت : به معنای خوشبختی که امروزه معنای هیئت اداره کننده کشور می باشد.

این طوری،خار بر پشت راه می روی و این حرفها را می گویی؟بخت و اقبال چیست؟عزت کدام است؟(یعنی تو اقبال و عزت نداری)

عزت ازخواری نشناخته ای/عمر درخار کشی باخته ای
  عزت،خواری:تضاد/نشناخته ای:نفهمیده ای/عمر در کاری باختن:کنایه از برای کاری عمر را هدر دادن/خوار،خار:جناس/عزت وعمر : مفعول

تو فرق سربلندی و خواری را نفهمیده ای و عمرت را در راه خارکشی(حمل خار)هدر داده ای.»
پیر گفتا که چه عزت زین به / که نیم بر در تو بالین نه

گفتا:به او پاسخ داد/زین:از این/به:بهتر است/نیَم:نیستم/در:خانه/بالین:بستر،رخت خواب/بالین نِه:در این جا یعنی گدا کنایه از محتاج بودن

پیرمرد پاسخ داد:«چه عزتی از این بالاتر که بر در خانه تو گدایی نمی کنم(به تو نیازمند نیستم).

کای فلان چاشت بده یا شامم / نان و آبی که خورم و آشامم
فلان:ضمیر مبهم،فلانی/چاشت:میان وعده صبح،در این جا:صبحانه/چاشت،شام:تضاد/نان و آب : مجاز جز به کل یعنی غذا/م در شامم: شام را به من بده متمم است

و به دیگران نمی گویم که فلانی به من صبحانه یا شام بده و نانی بده که بخورم یا آبی بده تا بیاشامم.

شکر گویم که مرا خوار نساخت/ به خیس چون تو مرا گرفتار نساخت
خسی چون تو:تشبیه دارد(نوجوان به خس)/تو:به نوجوان بر می گردد/نساخت:نکرد

خدا را شکر می کنم که مرا پست نکرد و به انسان پستی مثل تو گرفتار نکرد(مرا به آدم پستی مثل تو نیازمند نکرد).

داد با این همه افتادگی ام/عز آزادی و آزادگی ام
افتادگی:فروتن،در این جا:ناتوانی/عِزّ:عزّت و سربلندی/آزادی،آزادگی:جناس ناقص افزایشی و تناسب

با این همه ناتوانی جسمی که دارم مرا آزاد و سربلند ساخته است.»

منبع مطلب : asemaneab94.blogfa.com

مدیر محترم سایت asemaneab94.blogfa.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.

درس هشتم فارسی هشتم

آزادگی ( درس هشتم ، فارسی هشتم )                                       

معنی لغات : دلق درشت :جامه ی پشمی کهنه و زبر و خشن ؛ نوعی جامه ی پشمین که فقرا می پوشند // پشته : کوله بار ؛ پشتواره // فرازنده : افرازنده ، بر پا کننده ، بلند کننده // جَیب : گریبان // خِرِف : آدم کم عقل و پیر // رخش : اسب ، اسب رستم // دولت : بخت و اقبال // چاشت : یک قسمت از چهار قسمت روز که در آن چیزی بخورند ، هنگام صبح ، یک ساعت از آفتاب گذشته // نژند : اندوهگین // عزت : سرافرازی // ثنا : ستایش // بالین : بالش // خس : خاشاک ، ( مجازاً ) شخص پست و فرومایه // سفتن : سوراخ کردن ؛ گوهر سُفتن : کنایه از سخنان ارزشمند گفتن// گام : قدم / پندار : در اینجا : تکبر ، غرور // افتادگی : کمبود ، فقر و نداری // آزادی : در گذشته به معنی : شکرگزاری ؛ آسودگی ؛ امروزه به معنی : رهایی // آزادگی : وارستگی ؛ جوانمردی // بالین نه : کنایه از محتاج و نیازمند // چرخ بلند : آسمان // دانه ی شکر : اضافه ی تشبیهی

1-     شخص پیری لباس پشمی خشنی پوشیده بود و کوله باری از خار را با خود حمل می کرد .

2-    آن پیرمرد با هر قدمی که برمی داشت خدا را شکر می کرد

3-   ای خدایی که این روزگار و آسمان را برافراشته ای و ای کسی که آرامش دهنده ی دلهای غمگین هستی ( چرخ بلند : کنایه از آسمان و روزگار )

4-    وقتی که ازسر تا پای خودرا نگاه می کنم می بینم که همه نوع بزرگواری در حقم کرده ای ( نگاه کردن از جیب تا دامن : کنایه از سرتاسر بدن )

5-    خوش بختی و سعادت را در مقابل چشمان من قرار داده ای و ارجمندی و بزرگی را مانند تاج بر سر من نهادی

6-    من در حدی نیستم که بتوانم از عهده ی شکرگزاری و سپاس های تو برآیم

7-     نوجوانی در حالی که اسب غرور را می راند به پیر نزدیک شد

8-   جوان ستایش پیرمرد را شنید و به او گفت : ای پیر کودن خاموش شو

9-     تو خار بر پشت نهاده ای و به سختی راه می روی ! بخت و اقبال و عزتت کدام است ؟

10-     تو عمرت را درخارکشی به سربرده ای و هنوز تفاوت خواری و سربلندی را نمی دانی ( زندگی را تلف کرده و بیهوده گذرانده ای

11-     پیر گفت چه سربلندی ازاین بهتر که محتاج به کسی چون تو نیستم

12-    که ای فلانی به من صبحانه یا شام بده و یا نان و آبی که بخورم

13-   خدا را شکر می گویم که مرا خوار و ذلیل نساخت و به شخصی پستی چون تو گرفتار نکرد

14-    با وجود فقر و نداری خداوند به من آزادی و آزادگی بخشید ( آزادی : شکر گزاری ؛ آسودگی )

سؤالات درس

1- کدام عبارت صحیح و کدام غلط است ؟

   الف قالب شعری « آزادگی » مثنوی است        ص     غ

   ب- پیر خارکش ، سخنان نوجوان را پذیرفت     ص        غ

پ- در ترکیب « تاج عزت » تاج به عزت تشبیه شده است    ص         غ

ت- در مصراع « خسی چون تو گرفتار نساخت » خس به معنی خاشاک است .    ص        غ

2- لغات را به معنی آنها وصل کنید .

نژند                                     ستایش

فرازنده                                 هنگام صبح

دلق                                      غمگین

چاشت                                  آدم کم عقل

جیب                                    کمبود و فقر

عزت                                    برپاکننده

ثنا                                       گریبان

افتادگی                                لباس پشمی خشن

خِرِف                                    سربلندی

                                           بلندی

3- گزینه ی صحیح را علامت بزنید .

    1- در کدام گزینه تشبیه ندارد ؟

       الف- تاج عزت                                        ب-  هر قدم دانه شکری می کاشت

      پ- گوهر شکر عطایت سفتن                   ت- شکر گویم که مرا خوار نساخت

    2- کدام عبارت ، غلط معنی شده است ؟

      الف- عمر در خارکشی باخته ای : زندگی را تلف  و بیهوده گذرانده ای

      ب- گوهر شکر عطایت سفتن : من از عهده ی سپاسگزاری بخشش های تو بر نمی آیم

      پ- هر قدم دانه ی شکری می کاشت : می گفت که خداوند شریک ندارد

      ت- کنم از جیب ، نظر تا دامن : وقتی از سر تا پا ی خود را نگاه می کنم

     3- معنی واژه ی « فرازنده » چیست ؟

        الف- بلند و بر پاکننده                          ب- زنده کننده

        پ- ارزنده                                             ت- نگه دارنده

4- پرسش ها

      الف- کدام یک از ابیات درس دارای ردیف است ؟      ب- به نظر جوان چه کسی دارای عزت است ؟

      ج- پیر خارکش عزت را در چه می دانست ؟      د- انگیزه ی پیر خارکش از شکر گزاری چه بود؟

      ه- به نظر شما « نوجوان » آزاد بود یا آزاده ؟ پیر خارکش چطور ؟

      و- از این داستان چه نتیجه ای می توان می گرفت ؟

       ح- آرایه های درس را پیدا کنید و هر کدام را توضیح دهید.

5- در مورد داستان های زیر و ارتباط آنها با درس « آزادی » با هم بحث کنید .

 الف - حاتم طائی را گفتند : از تو بزرگ همت تر در جهان دیده ای یا شنیده ای ؟ گفت : بلی ، یک روز چهل شتر قربان کرده بودم امرای عرب را و خود به گوشه ی صحرا به حاجتی بیرون رفتم و خارکنی را دیدم پشته فراهم نهاده . گفتم : به مهمانی حاتم چرا نروی که خلقی بر سماط او گرد آمده اند ؟ گفت :

       هر که نان از عمل خویش خورد     منت حاتم طائی نبرد

 من او را به همت و جوانمردی از خود برتر دیدم . ( گلستان سعدی ، در فضیلت قناعت )

ب- دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به سعی بازو نان خوردی . آری توانگر گفت درویش را : چرا خدمت نکنی تا از مشقت ِکار کردن برهی ؟ گفت : تو چرا کار نکنی تا از مذلت خدمت رهایی یابی ؟ که حکما گفته اند : نان خود خوردن و نشستن به از کمر زرین به خدمت بستن .

     به دست آهنِ تفته کردن خمیر      به از دست بر سینه پیش امیر           

( گلستان ، در سیرت پادشاهان )

منبع مطلب : golestan45.blogfa.com

مدیر محترم سایت golestan45.blogfa.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.

جواب کاربران در نظرات پایین سایت

مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.

mobina : عالی🌷

پیمان : عالی بود مرسی

زهرا : عااااالییییی

مهدی رجبی : آقا مهدی درس 8 با ارایه و...

mobina : عالی 🌷

مهسا : عالی

حدیث : عالیه . خیلی ممنونم😘

سارا : اتفاقا خیلی هم کامل بود مرسی 💖

محمد : عاااااالییییی بود

ناشناس : سلام خسته نباشید بسیارخوب زکات علم نشر ان است موفق باشید

M.B : عالی بود خیلی ممنون از شما...

erfan : عالی بود

. : میشه آقا مهدی رو توضیح بدین؟؟؟؟؟

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟


منبع: ask98.ir



ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر