موضوعات وبسایت : تحقیق
سوالات امتحان آیین نامه رانندگی

نتیجه گیری درباره ی انشا صدای باران

نتیجه گیری درباره ی انشا صدای باران

نویسنده : معین | زمان انتشار : 30 بهمن 1399 ساعت 22:21

انشا در مورد صدای باران با مقدمه و نتیجه گیری را از سایت نکس 99 دریافت کنید.

سوالات امتحان آیین نامه رانندگی

انشا در مورد صدای باران

https%3A%2F%2F7sc.ir%2Fwp-content%2Fuploads%2F2020%2F02%2F%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%B5%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86.jpg

انشا درباره صدای باران

انشا صفحه 53 کتاب نگارش پایه هشتم

مقدمه : صدای رعد و برق آسمان سکوت سنگین شهر را می شکند.دانه های تسبیح از دست ابر رها می شوندو هر کدام در جای جای این شهر فرو می افتند.یکی بر سر دشت،یکی بر روی رود.دیگری بر صورت گلی سرخ و آن یکی بر سقف خانه ما.

بدنه : باران با همه عظمتش می بارد تا گلی را زنده کند و زمینی را تازه کند و دل خاک خورده انسانی را از غم بشوید.بارانی که از خود می گذرد تا شاعر با آهنگ دل نشینش شعری بسراید و به راستی که چه صدای موزونی دارد! صدای تپش قلب آسمان همانند لالایی مادران آرام و گوش نواز است و انسان را به وجد می آورد.

صدای شلپ شلپ پای مردمی که با چترهایشان زیر باران قدم می زنند و چاله های آب را رد می کنند نیز زیبا است. جالب تر ازآن کودکانی هستند که بدون توجه به باران ، همچنان گل کوچک بازی می کنند سر و از پا نمی شناسند وبدون هراسی از سرما خوردگی فریاد می دوند و فریاد می زنند ، دعوا می کنند و در نهایت خسته می شوند.

باران شدید مرا مجبور میکند به خانه پناه می ببرم.بهترین مکان خانه هنگام بارش باران اتاق زیر شیروانی است.صدای تاک تاک باران اتاق را پر کرده است و این پیام را به من می دهد که باران هنوز ادامه دارد. و درپس این پیام ، امید به آینده را نیز در وجود من تداعی می کند.اینکه بالاخره باران تمام می شود و از خانه بیرون خواهم آمد.

نتیجه : مروارید های الهی به بزرگی خداوند متعال ایمان دارند و این گونه از اوج آسمان پایین می آیند و سر بر خاک می گذارند.در حالی که ما انسان های روی زمین هنوز در خواب غفلت به سر می بریم.پس چه خوب است که با شنیدن صدای این نعمت بزرگ الهی ، از خواب غفلت بر خیزیم و خدا را با تمام وجود حس کنیم.

انشا درباره صدای باران پایه هشتم صفحه 53

انشا در مورد صدای باران

منبع مطلب : 7sc.ir

مدیر محترم سایت 7sc.ir لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.

انشا در مورد روز بارانی | ۵ انشا درباره توصیف یک روز بارانی + صدای باران

https%3A%2F%2Fdelbaraneh.com%2Fwp-content%2Fuploads%2F2016%2F12%2F%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C.jpg

انشا در مورد روز بارانی | ۵انشا درباره توصیف یک روز بارانی + انشاء صدای باران

صدای برخورد باران با شیشه ها ، بوی خاک پس از بارش باران و حال هوای عاشقانه یک روز بارانی خود به تنهایی انشایی بلند بالا از خلقت است اما ما اینجا ۴ انشا در مورد روز بارانی و توصیف آن گرد آوری و باز نشر کرده ایم که امیدواریم برای شما مفید باشد .

https%3A%2F%2Fdelbaraneh.com%2Fwp-content%2Fuploads%2F2016%2F12%2F%25D8%25A7%25D9%2586%25D8%25B4%25D8%25A7-%25D8%25AF%25D8%25B1-%25D9%2585%25D9%2588%25D8%25B1%25D8%25AF-%25D8%25B1%25D9%2588%25D8%25B2-%25D8%25A8%25D8%25A7%25D8%25B1%25D8%25A7%25D9%2586%25DB%258C.jpg

من خیلی باران را دوست دارم

با این وقتی باران می آید آدم ها خیس میشوند و حتی پرنده ها و گربه ها هم خیس میشوند

و بعضی وقت ها آدم سردش میشود اما من باز هم باران را دوست دارم

وقتی باران می آید انگار همه چیز قشنگ تر میشود

مثل وقتی است که ما دست و صورتمان را میشوریم و تمیز و زیبا میشویم

باران هم دست و صورت همه چیز را میشود و همه چیز زیبا و تمیز و شاد میشود

گل ها و درخت ها وقتی تشنه هستند دعا میکنند که خدا به آنها باران بدهد

زمین هم وقتی گرمش است دعا میکند باران بیاید و خنک شود

من هم دعا میکنم همیشه باران بیاید تا هیچ کس در زمین تشنه نباشد .

دوست دارم مثل شعر  ” باز باران با ترانه ” وقتی باران میاید در کنار دریا و جنگل بدوم .

وقتی باران می آید بوی خاک بلند میشود که من خیلی دوست دارم

و وقتی باران به شیشه میخورد خیلی زیبا است .

باران زیبا و عزیز من تو را خیلی دوست دارم .

نتیجه گیری : ما خدا را به خاطر باران شکر میکنیم . 

https%3A%2F%2Fdelbaraneh.com%2Fwp-content%2Fuploads%2F-000%2F%2F1%2F8_love-picture-18-mihangram.com-6.jpg

دیگر آسمان دارد تیره و خاکستری می شود و باران نم نم و کم کم شروع به بارش می کند . باران همچنان می بارد و ناگهان صداهای مهیبی به گوش می رسند ، صدای رعد و برق ها است و باران همچنان تندتروتندتر می شود .مردم در خیابان به دنبال پناهگاهی می گردند . چتر های مردم و بالکن های خیابان مانند یک پناهگاهی هستند که آغوش خود را برمردم بازکرده اند  تا مردم زیر ای رحمت الهی خیس نشوند .با گذر زمان خیابان ها خلوت شده و تعداد کمی از مردم در خیابان هستند ، باران سرد شده و به صورت تگرگ با شکل و شمایلی خاص مدتی کوتاه مانند سنگ های یخی و بسیار زیبا به زمین فرو می ریزند .

باران باغبانی می شود که به گل ها و گیاهان ودرختان و سبزه ها آب می دهد ، کشاورزی می شود که به گیاهان کمک می کند ، رفتگری خواهد شد که خیابان ها را تمیز می کند و  سقایی می شود که به تشنگان آب می رساند .باران آهسته و آهسته تر می شود و کم کم رنگین کمان نمایان می شود ، رفته رفته پرنگ تر و پررنگ تر می شود و خیابان ها باز هم روبه شلوغی می گذارند . تا چندین ساعت دیگر رد پای باران  با گرما و نور آفتاب پاک   می شود .

https%3A%2F%2Fdelbaraneh.com%2Fwp-content%2Fuploads%2F-000%2F%2F1%2F87_924419_i92Vh9y5.jpg

منبع مطلب : delbaraneh.com

مدیر محترم سایت delbaraneh.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.

انشا در مورد باران ✍ انشا درمورد صدای باران پایه هشتم

انشا صدای بارش باران

https%3A%2F%2Fwww.bankesoalat.com%2Fwp-content%2Fuploads%2F2017%2F11%2F0003216856484-1.jpg

انشا صدای باران

خواب را از چشمانم ربوده بود . هر کاری کردم نتوانستم چشمان منتظرم را با شهر خواب آلود همراه سازم. از جایم بلند شدم . آرام آرام به سمت حیاط حرکت کردم . صدای چک چک باران نزدیک و نزدیکتر می شد . فضا مملو از بوی باران شده بود . وقتی به حیاط رسیدم با آهنگ باران همراه شدم. چشمها را باید شست جور دیگر باید دید

چترها را باید بست زیر باران باید رفت
فکر را ، خاطره را زیر باران باید برد
با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید دید عشق را زیر باران باید جست
هرکجا هستم باشم آسمان مال من است
پنجره ، فکر ، هوا عشق ، زمین مال منست وقتی همنفس باران شدم خودم را بدستش سپردم . حال برخورد قطرات باران را به صورتم حس میکردم . هر قطره از باران جان تازه ای به کالبدم می دمید و زخمهای دلم را با هر ترنمش تسکین می داد . سر مست باران گشته بودم احساس عجیبی داشتم یک نوع احساس سبکی …
دستانم را به سوی خدا بلند کردم و چشمانم به آسمان دوخته شد . ناگهان درهای آسمان باز گشت . صیحه ای از دل آسمان بلند شد و بر قلبم نشست . برخیز و روحت را با باران نگاهت جان تازه ای بخش . نوری از آسمان بر قلبم فرود آمد و قطرات اشک بر بستر خشک تنهایی ام جاری گشت .
حرفهایم را با او زدم و تمام دردها را با او گفتم./

این بود انشای من، از صدای دلنشین باران

انشاء در مورد باران شماره ۲

باران

مقدمه :

در کنار یک دریای پرتلاطم روی صخره ای نشسته بودم ، غرق در تفکرات خویش بودم ، البته به دنبال یک موضوعی می گشتم که انشاء خود را با آن آغاز کنم که ناگهان صدای امواج خروشان دریا مرا به سمت خود کشاند

در همین حین چشمم به صدفی خورد که موج دریا با خود آورده بود ، هنگامی که صدف را در دستانم گرفتم یک نور زیبایی از آن به چشم می خورد ، در لابه لای نور زیبای این صدف کلمه ای چون « باران » می درخشید ، آری اینگونه تلنگری بر من وارد شد که موضوع انشاء خودم را باران انتخاب کنم .

بدنه کلی :

«ب» باران یعنی بوی کاهگل خانه مادر بزرگ ، باران که می بارد بوی کاهگل به مشام می رسد و آدمی را مدهوش و افسونگر می کند این بوی خاک …

«الف» باران یعنی آسمانی دلگیر ، باران که می بارد انگار آسمان دلش گرفته است ، انگار آسمان بغض دارد و می خواهد اشک بریزد بر سر زمینیان ، چقدر بغض آسمان آبی دلنشین است …

«ر» باران یعنی رنگین کمان هفت رنگ ، باران که می بارد رنگهای قشنگ رنگین کمان صفای دیگری دارد ، وقتی که نور آفتاب وارد قطرات در حال بارش می خورد به رنگهای اصلی تجزیه می شود و رنگین کمان را تشکیل می دهند ، رنگهایی چون : قرمز ، نارنجی ، زرد ، سبز ، آبی ، نیلی و بنفش…

«الف» باران یعنی آرامش ، باران که می بارد آرامش سرتاسر وجود آدمی را فرا می گیرد ، قدم زدن زیر نم نم باران آدمی را به وجد می آورد ، صدای چکیدن قطره قطره های باران کودکیم را زنده می کند ، به روحم ! به احساسم ! طراوت می بشخد …

«ن» باران یعنی ناودان های خونه هامون ، نسترنهای باغچه هامون ، باران که می بارد ناودان ها یک خودی نشان می دهند ، نسترنها جان می گیرند …

نتیجه :

باران خوب است ، زندگی زیباست ، باران مرا می برد به دوران کودکی ، به آن زمان که خانه ها کاهگلی بود ، دورهمی ها سادگی بود ، قصه رنگین کمان توأم با شادی کودکی بود .

انشاء در مورد باران شماره ۳

https%3A%2F%2Fwww.bankesoalat.com%2Fwp-content%2Fuploads%2F2017%2F11%2F155950fd6ca7413.jpg

چقدر لذت بخش است هنگامی که با طنین دلنشین باران که از پشت پنجره با باد رقصان ضربه های آرام به شیشه ی آن میزند صبح خود را آغاز کنیم…..
-صبحی که سرآغاز آن نعمت گوارای پروردگار باشد بارانی که گاه آرام و بی صدا گونه گلهارا نوازش میدهد و گاه با بی رحمی بالها پرندگان را خیس میکند…..
-باران با دانه های نگین مانند خود” آسمان را به زمین وصل میکند. وقتی باران به صدا در می آید دلم میگیرد…..
– کاش من هم مانند کودکانی که آمدن باران را به یکدیگر خبر میدهند و به دنبال چترهای رنگی خود میگردند شور شوق بازی در زیر اشک های آسمان را داشتم…..
لحظه های زیباییست وقتی که دختر بچه ای آرام با جعبه ی شکلاتش کنار جاده زیر قطره های باران نشسته است ولی پسرک او را با سایه ی چتر خود مواجه میکند…..
-باران رحمت اتهی را از معصیت پاک و منزه میکند کاش می شد دلهایمان هم با بارش باران همچون گلی نو شکفته تازه و پاک میشد…..
-کاش قلب هایمان صاف و آینه مانند قلب کودکان بود که با آوای دلنشین باران همخوانی می کردند و در هنگام برق آسمان یکدیگر را در آغوش می کشیدند به گمانم آماده ی عکس انداختن آسمانی بودند…..
-صدای تپش قلب آسمان به وسیله قطرات ریز باران به زمین میرسد…..
-کاش زودتر برسد روزی که همه ی ما بدون چتر در زیر بارانی که به یمن ظهور امام مهدی (عج) می بارد بایستیم…..

منبع مطلب : www.bankesoalat.com

مدیر محترم سایت www.bankesoalat.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.

جواب کاربران در نظرات پایین سایت

مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.

Helia jamshidi : متن انشاء ها عالی بود .... من که به شخصه لذت بردم ... 👏👏👏

زهرا : صدای باران

...... : ممنون از انشاتون واقعا خوبه

ستایش : صدای باران

مریم : انشاء خیلی خوبی بود لذت بردم

فاطمه : خوبه 👌👌

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟


منبع: nex99.ir



ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر