سوالات امتحان آیین نامه رانندگی

شعر درخت فروغ فرخزاد

نویسنده : نازنین رحمانی | زمان انتشار : 05 مهر 1400 ساعت 18:15

سوالات امتحان آیین نامه رانندگی

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کاش چون پاییز بودم - فروغ فرخزاد

کاش چون پاییز بودم، کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
برگ های آرزوهایم یکایک زرد می شد
آفتاب دیدگانم سرد می شد
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشکهایم همچو باران
دامنم را رنگ می زد
وه، چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
...

"فروغ فرخزاد"

paeez_0708.jpeg

متن کامل شعر:

ادامه مطلب ...

نیما دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 06:59 ب.ظ

بلور دریا

ما تکیه داده نرم به بازوی یکدگر
در روحمان طراوت مهتاب عشق بود
سرهایمان چو شاخهء سنگین ز بار و برگ
خامش ، بر آستانه محراب عشق بود

گوئی فرشتگان خدا در کنار ما
با دستهای کوچکشان چنگ میزدند
در عطر عود و نالهء اسپند و ابر دود
محراب راز پاکی خود رنگ میزدند

پیشانی بلند تو در نور شمع ها
آرام و رام بود چو دریای روشنی
با ساقهای نقره نشانش نشسته بود
در زیر پلکهای تو رویای روشنیمن تشنهء صدای تو بودم که می سرود
در گوشم آن کلام خوش دلنواز را
چون کودکان که رفته ز خود گوش می کنند
افسانه های کهنهء لبریز راز را

آنگه در آسمان نگاهت گشوده شد
بال بلور قوس و قزح های رنگ رنگ
در سینه قلب روشن محراب می تپید
من شعله ور در آتش آن لحظهء درنگ

گفتم خموش «آری» و همچون نسیم صبح
لرزان و بی قرار وزیدم به سوی تو
اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز هم
در سینه هیچ نیست به جز آرزوی تو.

"فروغ فرخزاد"

از دفتر: عصیان

forough_farrokhzad_1.jpg

نیما چهارشنبه 18 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 02:29 ب.ظ

میان تاریکی تو را صدا کردم - فروغ فرخزاد

میان تاریکی

تو را صدا کردم

سکوت بود و نسیم

که پرده را می برد .

در آسمان ملول

ستاره ای می سوخت

ستاره ای می رفت

ستاره ای می مرد !

ترا صدا کردم

ترا صدا کردم

تمام هستی من

چو یک پیالۀ شیر

میان دستم بود

نگاه  آبی ماه

به شیشه ها می خورد

ترانه ای غمناک

چو دود بر می خاست

ز شهر زنجره ها

چو دود میلغزید

به روی پنجره ها

تمام شب آنجا

میان سینه ی من

کسی ز نومیدی

نفس نفس می زد

کسی به پا می خاست

کسی تو را می خواست

دو دست ِ سرد او را

دوباره پس می زد !

تمام شب آنجا

ز شاخه های سیاه

غمی فرو میر یخت

کسی ز خود می ماند

کسی ترا می خواند

هوا چو آواری

به روی او می ریخت

درخت کوچک من

به باد عاشق بود

به باد ِ بی سامان

کجاست خانه ی باد؟

کجاست خانه ی باد؟

"فروغ فرخزاد"

از مجموعه: تولدی دیگر / میان تاریکی

------------------------------------

بیشتر بخوانید:

یکی از زیباترین آثار فروغ که با آهنگ معین ماندگار شد:

ای شب از رویای تو رنگین شده + دانلود آهنگ

نیما یکشنبه 31 تیر‌ماه سال 1397 ساعت 08:22 ق.ظ

هرگز آرزو نکرده ام یک ستاره - فروغ فرخزاد

هرگز آرزو نکرده ام

یک ستاره در سراب آسمان شوم

یا چو روح برگزیدگان

همنشین خامش فرشتگان شوم

هرگز از زمین جدا نبود ه ام

با ستاره آشنا نبوده ام

روی خاک ایستاده ام

با تنم که مثل ساقهء گیاه

باد و آفتاب و آب را

می مکد که زندگی کند

بارور ز میل

بارور ز درد

روی خاک ایستاده ام

تا ستاره ها ستایشم کنند

تا نسیم ها نوازشم کنند

از دریچه ام نگاه می کنم

جز طنین یک ترانه نیستم

جاودانه نیستم

جز طنین یک ترانه آرزو نمی کنم

در فغان لذتی که پاک تر

از سکوت سادهء غمی ست

آشیانه جستجو نمی کنم

در تنی که شبنمی ست

روی زنبق تنم

بر جدار کلبه ام که زندگی ست

یادگارها کشیده اند

مردمان رهگذر:

قلب تیرخورده

شمع واژگون

نقطه های ساکت پریده رنگ

بر حروف درهم جنون

هر لبی که بر لبم رسید

یک ستاره نطفه بست

در شبم که می نشست

روی رود یادگارها

پس چرا ستاره آرزو کنم؟

این ترانهء منست

- دلپذیر دلنشین

پیش از این نبوده بیش از این.

"فروغ فرخزاد"

از مجموعه: تولدی دیگر / روی خاک

نیما یکشنبه 31 تیر‌ماه سال 1397 ساعت 08:08 ق.ظ

نامه‌ای عاشقانه از فروغ

نامه‌ای عاشقانه از فروغ
برای (شاهی) ابراهیم گلستان
شاهی‌جانم، باید برایم دعا کنی. قربان لب‌های عزیزت بروم. قربان چشم‌های عزیزت بروم. قربان بند کفش‌هایت بروم.
چه دوستت دارم، چه دوستت دارم، چه دوستت دارم...
قربانت بروم، قربان سراپای وجودت، قربان موهای سفید پشت گردنت بروم، قربان مردمک‌های بی‌قرار چشمهایت بروم، قربان غم و شادی ات بروم. تو چه هستی که جز با تو آرام نمی‌گیرم. حتی جای پایی از تو در خاک برای من کافیست. کافیست که بتوانم اعتماد کنم. بتوانم بایستم. بتوانم باشم. کافیست که صدایم کنی، بگویی فروغ! و من به دنیا بیایم و درخت ها و آفتاب و گنجشک ها با من به دنیا بیایند. دوستت دارم و دلم تاب تحمل این همه عشق را ندارد. دلم از سینه‌ام بزرگتر می‌شود. دلم مرا به بی‌قراری می‌کشاند ..."فروغ فرخزاد"

 (نامه های عاشقانه فروغ به ابراهیم گلستان)

-----------------------------------

بیشتر بخوانید:

حقایقی از رابطه فروغ فرخزاد و ابراهیم گلستان

در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

نیما یکشنبه 31 تیر‌ماه سال 1397 ساعت 07:55 ق.ظ

شانه‌های تو

شانه‌های تو ...

همچو صخره‌های سخت و پر غرور

موج گیسوان من در این نشیب

سینه می‌کشد چو آبشار نور

شانه‌های تو...

در خروش آفتاب داغ پرشکوه

زیر دانه‌های گرم و رو‌شن عرق

برق می‌زند چو قله‌های کوه

شانه‌های تو ...

قبله‌گاه دیدگان پرنیاز من

شانه‌های تو،

مُهر سنگی نماز من!

"فروغ فرخزاد"

نیما پنج‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1396 ساعت 09:41 ق.ظ

همچون نسیم صبح

...

همچون نسیمِ صبح
لرزان و بی قرار وزیدم به سوی تو
اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز هم
در سینه هیچ نیست

بجز آرزوی تو...

"فروغ فرخزاد"

(9 ژوئن 1957 – مونیخ)

14880_n.jpg

نیما چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1396 ساعت 08:52 ق.ظ

ای لبانم بوسه گاه بوسه‌ات

ای لبانـــم بــــوسه گاه  بوسه‌ات،

خیــره چشمانــم به راه بوسه‌ات...!

چون تب عشقم چنین افروختی،

لاجــرم شعــرم به آتش سوختی.!

"فروغ فرخزاد"

نیما شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 09:47 ب.ظ

لب های عطش کرده ی من

باز لب های عطش کرده ی من

لب ِسوزان تو را می جوید

می تپد قلبم و با هر تپشی

قصه ی عشق تو را می گوید.

"فروغ فرخزاد"

نیما سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1395 ساعت 01:06 ب.ظ

فتح باغ

همه می‌دانند

همه می‌دانند

که من و تو از آن روزنهء سرد عبوس

باغ را دیدیم

و از آن شاخهء بازیگر دور از دست

سیب را چیدیم

همه می‌ترسند

همه می‌ترسند، اما من و تو

به چراغ و آب و آینه پیوستیم

و نترسیدیم

...

"فروغ فرخزاد"

(شعر کامل در ادامه مطلب)

ادامه مطلب ...

نیما دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 07:50 ق.ظ

گمشده

بعد از آن دیوانگی ها ای دریغ
باورم ناید که عاشق گشته ام
گوئیا «او» مرده در من کاینچنین
خسته و خاموش و باطل گشته ام

هر دم از آئینه می پرسم ملول
چیستم دیگر، بچشمت چیستم؟
لیک در آئینه می بینم که، وای
سایه ای هم زانچه بودم نیستم

همچو آن رقاصه هندو به ناز
پای می کوبم ولی بر گور خویش
وه که با صد حسرت این ویرانه را
روشنی بخشیده ام از نور خویش

ره نمی جویم بسوی شهر روز
بی گمان در قعر گوری خفته ام
گوهری دارم ولی آنرا را ز بیم
در دل مرداب ها بنهفته ام

می روم … اما نمی پرسم ز خویش
ره کجا… ؟ منزل کجا… ؟ مقصود چیست؟
بوسه می بخشم ولی خود غافلم
کاین دل دیوانه را معبود کیست

«او» چو در من مرد، ناگه هر چه بود
در نگاهم حالتی دیگر گرفت
گوئیا شب با دو دست سرد خویش
روح بی تاب مرا در بر گرفت

آه… آری… این منم… اما چه سود
«او» که در من بود دیگر نیست، نیست
می خروشم زیر لب دیوانه وار
«او» که در من بود آخر کیست، کیست؟

"فروغ فرخزاد"

از مجموعه: دیوار

+ دانلود دکلمه شعر "گمشده" با صدای خانم "آ.رها"

نیما یکشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 07:36 ق.ظ

از دوست داشتن

امشب از آسمان دیده ی تو

روی شعرم ستاره می بارد

در سکوت سپید کاغذها

پنجه هایم جرقه می کارد

شعر دیوانه ی تب آلودم

شرمگین از شیار خواهش ها

پیکرش را دوباره می سوزد

عطش جاودان آتش ها

آری آغاز، دوست داشتن است

گرچه پایان راه ناپیداست

من به پایان، دگر نیندیشم

که همین دوست داشتن زیباست.

از سیاهی چرا هراسیدن

شب پر از قطره های الماس است

آنچه از شب بجای می ماند

عطر سُکر آور گل یاس است

آه! بگذار گم شوم در تو

کس نیابد ز من نشانه ی من

روح سوزان و آه مرطوبت

بوزد بر تن ترانه ی من

آه! بگذار زین دریچه ی باز

خفته در پرنیان رویاها

با پر روشنی سفر گیرم

بگذرم از حصار دنیاها

دانی از زندگی چه می خواهم؟

من تو باشم، پای تا سر تو

زندگی گر هزار باره بوَد

بار دیگر تو، بار دیگر تو

آنچه در من نهفته دریایی ست

کی توان نهفتنم باشد

با تو زین سهمگین طوفانی

کاش یارای گفتنم باشد

بس که لبریزم از تو می خواهم

بدوم در میان صحرا ها

سر بسایم به سنگ کوهستان

تن بکوبم به موج دریاها

بس که لبریزم از تو می خواهم

چون غباری ز خود فرو ریزم

زیر پای تو سر نهم آرام

به سبک سایه ی تو ْآویزم

آری آغاز، دوست داشتن است

گرچه پایان راه نا پیداست

من به پایان، دگر نیندیشم

که همین دوست داشتن زیباست.

"فروغ فرخزاد"

(از مجموعه "اسیر")

-----------------------------------------------------

+ دانلود دکلمه شعر با صدای خانم "آ.رها"

پ.ن: متاسفانه بسیاری از اشعار فروغ در فضای مجازی دارای ایراد نوشتاری، تایپی و حتی اشتباه کامل در برخی کلمات و مصرع ها هستند که قبلا هم این مورد را اینجا متذکر شدم. این شعر هم یکی از آن اشعاری‌ست که از این مقوله مستثنا نبوده و هر نسخه ای که از سایت ها برداشت کردم، دیدم که کم و بیش مشکل دارد.!

لذا نسخه پیش رو خط به خط از روی دکلمه خانم رها تهیه و ویرایش شده که از روی کتاب فروغ خوانش شده است تا نسخه ای باشد بدون ایراد و قابل استناد برای دوست‌داران فروغ عزیز. با سپاس از خانم رها برای این دکلمه بسیار زیبا.

نیما دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 06:35 ب.ظ

کفشی که همیشه پایت را می زند

برای کفشی که

همیشه پایت را می زند

فرقی نمی کند

تو راهت را درست رفته باشی یا اشتباه

هر مسیری را با او

همقدم شوی

باز هم

دست آخر

به تاول های پایت می رسی

آدم ها هم به کفش ها بی شباهت نیستند

کفشی که همیشه پایت را می زند

آدمی که همیشه آزارت می دهد

هیچ وقت نخواهد فهمید

تو چه دردی را تحمل کردی

تا با او همقدم باشی.

"منتسب یه فروغ فرخزاد"

نیما شنبه 14 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 08:47 ق.ظ

سنگ

چون سنگ ها صدای مرا گوش می کنی
سنگی و ناشنیده فراموش می کنی


رگبار نوبهاری و خواب دریچه را
از ضربه های وسوسه مغشوش می کنی


دست مرا که ساقه سبز نوازش است
با برگ های مرده همآغوش می کنی


گمراه تر ز روح شرابی و دیده را
در شعله می نشانی و مدهوش می کنی


ای ماهی طلائی مرداب خون من
خوش باد مستیت که مرا نوش می کنی


تو دره بنفش غروبی که روز را
بر سینه می فشاری و خاموش می کنی


در سایه ها فروغ تو بنشست و رنگ باخت
او را به سایه از چه سیه پوش می کنی؟

"فروغ فرخزاد"

نیما یکشنبه 8 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 07:52 ق.ظ

مروارید

هیچ صیادی

در جوی حقیری

که به گودالی می ریزد

مرواریدی صید نخواهد کرد.

"فروغ فرخزاد"

نیما پنج‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 10:05 ق.ظ

زندگی ...

زندگی شاید
یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد
زندگی شاید
ریسمانی‌ست که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد
زندگی شاید طفلی‌ست که از مدرسه بر می گردد


زندگی شاید

افروختن سیگاری باشد

در فاصله ی رخوتناک دو هم‌آغوشی..


یا عبور گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر بر می دارد
و به یک رهگذر دیگر

با لبخندی بی معنی می گوید: صبح بخیر
زندگی شاید

آن لحظه ی مسدودی‌ست
که نگاه من، در نی نی چشمان تو خود را ویران می سازد
و در این حسی است
که من آن را با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت.

"فروغ فرخزاد"

نیما سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 12:30 ب.ظ

کوچه ی خوشبخت

من از نهایت شب حرف می زنم

من از نهایت تاریکی

و از نهایت شب حرف می زنم...

اگر به خانه ی من آمدی

برای من

ای مهربان!

چراغ بیاور

و یک دریچه که از آن

به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم ...

"فروغ فرخزاد"

------------------------------------------------

پیشنهاد موزیک:

دانلود آهنگ "مرغ شیدا" از محسن نامجو

نیما دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 07:56 ق.ظ

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

و این منم
زنی تنها
در آستانه ی فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دست‌های سیمانی.
...

در کوچه بادمی آید
این ابتدای ویرانیاست
آن روز هم که دست‌های تو ویران شدند باد می آمد
ستاره های عزیز
ستاره های مقوایی عزیز
وقتی در آسمان، دروغ وزیدن می‌گذرد
دیگر چگونه می شود به سوره های رسولان سرشکسته پناه آورد ؟
ما مثل مرده های هزاران هزارساله به هم می رسیم و آنگاه
خورشید بر تباهی اجساد ما قضاوت خواهد کرد
من سردم است
من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد
ای یار، ای یگانه ترین یار

آن شراب مگر چندساله بود ؟

ایمان بیاوریم
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
ایمان بیاوریم به ویرانه های باغ تخیل
به داس های واژگون شده ی بیکار
و دانه های زندانی.
نگاه کن که چه برفی می بارد ...
شاید حقیقت آن دو دست جوان بود، آن دو دست جوان
که زیر بارش یکریز برف مدفون شد
و سال دیگر وقتی بهار
با آسمان پشت پنجره هم‌خوابه می‌شود
و در تنش فوران می‌کنند
فواره های سبز ساقه های سبک‌بار
شکوفه خواهد داد ای یار، ای یگانه ترین یار
ایمان بیاوریم به آغاز فصل  سرد ...

"فروغ فرخزاد"

از مجموعه: "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد"

برگرفته از کتاب: "در کوچه باغ شعر نو" / به کوشش پروانه طاهری

انتشارات محراب دانش / چاپ دوم 1388

--------------------------------------------------------------

پ.ن: در جستجویی که در اینترنت داشتم متوجه شدم که تمامی نسخه های موجود این شعر زیبا -که یکی از آثار برجسته زنده یاد فروغ فرخزاد است- پر از ایرادهای نوشتاری و ویرایشی است! لذا سعی شده متن ذیل کاملا منطبق با نسخه کتاب بوده و از نظر ویرایشی و ویراستاری نیز (نه کامل) بلکه تا حد امکان بدون ایراد تقدیم دوستان شود.

خوانش متن کامل این شعر زیبا را به همه دوستان توصیه می کنم.

 (شعر کامل در ادامه مطلب)

ادامه مطلب ...

نیما چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 09:37 ب.ظ

ای شب از رویای تو رنگین شده

ای شب از رویای تو رنگین شده

سینه از عطر توام سنگین شده

ای به روی چشم من گسترده خویش

شادیم بخشیده از اندوه بیش

همچو بارانی که شوید جسم خاک

هستیم زآلودگی ها کرده پاک

ای تپش های تن سوزان من

آتشی در سایهء مژگان من

ای ز گندمزارها سرشارتر

ای ز زرین شاخه ها پر بارتر

ای در بگشوده بر خورشیدها

در هجوم ظلمت تردیدها

با توام دیگر ز دردی بیم نیست

هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست

ای دل تنگ من و این بار نور؟

هایهوی زندگی در قعر گور؟

ای دو چشمانت چمنزاران من

داغ چشمت خورده بر چشمان من

پیش از اینت گر که در خود داشتم

هرکسی را تو نمی انگاشتم

درد تاریکیست درد خواستن

رفتن و بیهوده خود را کاستن

سر نهادن بر سیه دل سینه ها

سینه آلودن به چرک کینه ها

در نوازش، نیش ماران یافتن

زهر در لبخند یاران یافتن

زر نهادن در کف طرارها

آه، ای با جان من آمیخته

ای مرا از گور من انگیخته

چون ستاره، با دو بال زرنشان

آمده از دور دست آسمان

جوی خشک سینه ام را آب تو

بستر رگهایم را سیلاب تو

در جهانی اینچنین سرد و سیاه

با قدمهایت قدمهایم براه

ای به زیر پوستم پنهان شده

همچو خون در پوستم جوشان شده

گیسویم را از نوازش سوخته

گونه هام از هرم خواهش سوخته

آه، ای بیگانه با پیرهنم

آشنای سبزه زاران تنم

آه، ای روشن طلوع بی غروب

آفتاب سرزمین های جنوب

آه، آه ای از سحر شاداب تر

از بهاران تازه تر سیراب تر

عشق دیگر نیست این، این خیرگیست

چلچراغی در سکوت و تیرگیست

عشق چون در سینه ام بیدار شد

از طلب پا تا سرم ایثار شد

این دگر من نیستم، من نیستم

حیف از آن عمری که با من زیستم

ای لبانم بوسه گاه بوسه ات

خیره چشمانم به راه بوسه ات

ای تشنج های لذت در تنم

ای خطوط پیکرت پیرهنم

آه می خواهم که بشکافم ز هم

شادیم یک دم بیالاید به غم

آه، می خواهم که برخیزم ز جای

همچو ابری اشک ریزم های های

این دل تنگ من و این دود عود ؟

در شبستان، زخمه های چنگ و رود ؟

این فضای خالی و پروازها؟

این شب خاموش و این آوازها؟

ای نگاهت لای لائی سِحر بار

گاهوار کودکان بیقرار

ای نفسهایت نسیم نیمخواب

شسته از من لرزه های اضطراب

خفته در لبخند فرداهای من

رفته تا اعماق دنیا های من

ای مرا با شور شعر آمیخته

اینهمه آتش به شعرم ریخته

چون تب عشقم چنین افروختی

لاجرم شعرم به آتش سوختی.

"فروغ فرخزاد"

از مجموعه: تولدی دیگر / عاشقانه

------------------------------------------------

دانلود آهنگ "عاشقانه" با صدای معین / از آلبوم پنجره / 1376

نیما دوشنبه 16 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 08:46 ق.ظ

پرواز را به خاطر بسپار...

دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست کشیدهی شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند
چراغ های رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی ست.

"فروغ فرخزاد"

از مجموعه: ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد ...

نیما یکشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 07:52 ق.ظ

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر